بالکانیزاسیون در خاورمیانه | فراتاب
کد خبر: 4214
تاریخ انتشار: 15 مهر 1395 - 12:17
دکتر ابومحمد عسگرخانی
آیا حکمرانی جهانی بدنبال بالکانیزه کردن خاورمیانه است؟ آیا بحرانهای عمیق و طولانی عراق و سوریه سرآغاز موج گسترده ای از زلزله تجزیه طلبی در خاورمیانه است؟

 فراتاب گروه بین الملل: تحلیلم در خصوص خاورمیانه و شرایط فعلی اش را با ارجاع به یک همایش در حدود هفت تا هشت سال قبل آغاز می کنم، اگر اشتباه نکنم در سال 2008 یا 2009 همایشی از طرف معاونت پژوهشی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران برای اینجانب گذاشته شد و آنزمان ابتدای بحران مالی و رکود اقتصادی آمریکا بود، هنوز همه چیز آرام بود. من در آن همایش گفتم که رکود اقتصادی در ایالات متحده آمریکا که در سال 2008 میلادی اعلام شد از چهار سال قبل از آن خود آمریکا متوجه بود که رکود اقتصادی در حال ورود به آمریکاست. از سال 2004 فدرال رزرو آمریکا متوجه این قضیه شده بود و طرح های موقتی را اجرا می کرد که این رکود اقتصادی را به عقب بیاندازد. ولی از سال 2004 خودشان ناگزیر شدند بگویند که رکود اقتصادی آمده به آمریکا و بانک های آمریکایی تهی از دلار شده اند. من در آن همایش بیان داشتم که این رکود اقتصادی که در آمریکا صورت گرفته پیامدش رکود اقتصادی در دنیا خواهد بود. چرا که رژیم پولی دلار مستقیماً بانک های دنیا را می چرخاند و واردات و صادرات دنیا را بصورت تسهیلات بعهده گرفته است.

 

پیش بینی وقوع یک جنگ

در همان همایش پرسیده شد که آمریکا و کشورهای غربی چه درمانی و چه فرمولی را ارایه خواهند داد؟ و گفتم برای رفع این رکود یکی از راه هایی که پیش بینی می کنم وقوع جنگ است. جنگی در دنیا رخ خواهد داد که این رکود اقتصادی را حداقل از ایالات متحده آمریکا بجای دیگری منتقل کند و سپس استدلال کردم من نمی بینم که دو کشور با یکدیگر بجنگند، چون خصومتی را در حال حاضر در دنیا نمی بینم اما من می تواتم بگویم این جنگ در جایی اتفاق خواهد افتاد که درآنجا ثروت است، منابع معدنی است، منابع استراتژیک است و باز استدلال کردم که این منطقه، قاعدتاً منطقه خاورمیانه است. خاورمیانه پرآشوب خواهد شد.

 

علت طولانی شدن جنگ ها

این پیش بینی من درست از آب درآمد. اما چرا ادامه پیدا کرده است؟ در نظریه های روابط بین الملل علت طولانی شدن جنگ ها کاملاً بررسی شده است. از جمله یکی از مدل هایی که استفاده می شود (cowpr). مطابق این ما همیشه گفته ایم که یکی از عللی که جنگ ها  طولانی می شود در ارتباط است با قطب ها؛ اینکه نظام بین الملل دو قطبی باشد یا نظام بین الملل چندقطبی باشد. دیدیم که در نظام دو قطبی جنگ ها خیلی کم اتفاق میافتد و تعدادشان کم است ولی اگر پیش آید طولانی می شود. برعکس در نظام چندقطبی تعداد جنگ ها خیلی بیشتر است ولی عمرش خیلی کوتاه تر است.

 

جدایی محتمل کردستان از عراق و ترکیه

در خاورمیانه چند درگیری پیش آمد و تقریباً تمام شد. ولی جنگ سوریه ادامه پیدا کرد. در جنگ سوریه یک نمادی از به اصطلاح نظام دو قطبی را می بینیم که از یک طرف روس ها هستند و از طرف دیگر غربی ها هستند. این قضیه هنوز برای سوریه، برای آینده سوریه حل نشده است ولی از طرف دیگر علت طولانی شدن جنگ سوریه این است که قدرت های بزرگ بی میل نیستند که این وضعیت ادامه پیدا کند. علتش نیز برنامه هایی است که برای منطقه دارند و همان مسایلی است که من از سالها پیش گفته ام حدود 15و 16 سال پیش در مجله فکر نو سخنرانی ای داشتم و چاپ شد. در آنجا بیان داشتم که موج زلزله تجزیه طلبی خاورمیانه را فرا خواهد گرفت. در آنجا استدلال کردم کردستان از عراق جدا می شود. یا در سخنرانی ای که در دانشگاه بغازچی ترکیه در 12 سال پیش داشتم به خود ترک ها گفتم کردها از ترکیه جدا خواهند شد.

 

طرح دوگانه برای خاورمیانه

اما بحران سوریه چرا ادامه پیدا کرده است؟ از یکطرف طرح هایی که برای خاورمیانه خواهان اجرا شدنش هستند طرح هایی است که در رابطه با منافع قدرت های بزرگ است. در رابطه با منافع متعارضی است که قدرت های بزرگ دارند و هم منافع بلوک های قدرتی است که در منطقه وجود دارند. به عبارتی ما با دو پدیده سر و کار داریم: از یکطرف بحث قطب هاست، بحث قدرت های بزرگ است و هنوز من نمی خواهم بگویم دنیا دو قطبی است. لیکن در رابطه با سوریه نمادی از یک نوع نظام دو قطبی را می بینیم. اما فراتر از قطب ها بخواهیم برویم بر می گردد به علت دوم؛ طرح هایی که غرب برای خاورمیانه دارد، همانطور که گفتم برای تجزیه منطقه است. چون آنها معتقدند که براساس این حکمرانی جهانی بهتر است کشورهایی  بزرگ و دارای ثروت و قدرت در این منطقه تجزیه شوند و از دل آنها دولت های کوچک تری (mini state) ایجاد شوند و سپس یک کنفدراسیون اقتصادی بین این دولت ها شکل بگیرد.

یعنی اگر n  کشور در خاورمیانه داریم، باید n+n  باشد، چند کشور دیگر ایجاد شود، کشورها کوچکتر شوند، بلوک های قدرت شکسته تر شوند و فدراسیون اقتصادی بین بلوک های این کشورهای کوچک ایجاد شود. با ملاحظه این طرح مشخص می شود که بلوکهای قدرت نیز در داخل کشورها ساکت نخواهند نشست؛ از یک طرف می خواهند بخشی از این به اصطلاح قدرت های جدیدی که تشکیل می شود، باشند مثلا در ترکیه ارتش خود یک بلوک قدرت است و می خواهد نگاه و منافع خود را بیشتر کند این بلوک قدرت با جامعه ترکیه و دیگر گروه های حاضر در این کشور متفاوت و کاملا جدای از آنهاست یا گروه های قومی و مذهبی در چنین فضایی می خواهند هویت خودشان را، فرهنگ و زبان خودشان را، حفظ کنند؛ منافع استراتژیک خود را نیز حفظ کنند. که این امر به آشوب و بحران بیش از پیش دامن می زند در نتیجه می بینیم که  روی دادن این وضعیت کاملا در راستای منافع قدرت های بزرگ است: قدرتهایی نظیر آمریکا، انگلیس روسیه و فرانسه.

 

تمایل قدرتهای بزرگ برای ایجاد جنگ

در این راستا اگر از بعد قطب بندی به قضیه نگاه کنیم خواهیم دید قدرت های بزرگ بی میل نیستند که جنگی دیگر در منطقه روی دهد به مانند کاری که در دهه 1980 میان ایران و عراق کردند در حقیقت آن جنگ یک تبانی آشکار میان آمریکا و شوروی بود دو بلوک قدرت در آن دوره می خواستند یک جنگ بلند مدت فرسایشی میان ایران و عراق روی دهد تا این دو کشور قدرتمند مسلمان تضعیف شده و منابع شان تحلیل رود. در داستان فعلی و بحران سوریه وقتی با نگاهی کلان و البته عمیق بنگریم در می یابیم که ایران همچنان یک پای دیگر این سناریو است و پای دیگر آن این بار بجای عراق، عربستان سعودی و دیگر کشورهای عربی قرار دارند.

در جریان جنگ هشت ساله میان ایران و عراق شاهدیم نهایتاً پس از تضعیف و کاهش قدرت دو کشور، قدرت های بزرگ یک رژیم تراس بین ایران و عراق که به آن رژیم ترک مخاصمه می گوییم برقرار کردند اما در شرایط فعلی آنها فعلاً قصد برقراری چنین رژیمی را ندارند. بلکه همچنان می خواهند منابع ایران و منابع عربستان هر دو کشور به تحلیل برود. در دهه 1980 دستاورد در این بود که هردو طرف ضعیف شوند. اما در اینجا دستاورد دیگری را دنبال می کنند.

 

رابطه میان حکمرانی جهانی و داعش

این دستاوردی که دنبال می شود این است، به داعش نگاه گنیم؛ در ظاهر قضیه همگان با داعش می جنگند. درحالی که باطن قضیه اینطور نیست. من معتقدم در خصوص داعش ما با یک بازی چند بعدی و تحلیل چند سطحی روبرو هستیم. به عبارتی حکمرانی جهانی دارد چند سطحی عمل می کند. در یک سطح می بینیم که داعش را سرکوب می کنند، در سطح دوم می بینیم که به لحاظ مالی به داعش کمک می کنند. در سطح سوم کمک لجیستیکی می کنند. در سطح چهارم ایدئولوژی داعش را تقویت می کنند. در سطح پنجم ... و جالب این است که هیچکدام از این سطوح از یکدیگر خبر ندارند. این حکمرانی جهانی که من از آن سخن می گویم کاملاً آگاه است که این سطوح چگونه رفتار می کنند. سطوحی که با داعش می جنگند واقعا می جنگند. سطوحی هم که به آن کمک ایدئولوژی می کنند، واقعا کمک می کند. سطحی هم که کمک های مالی می کند این کار را واقعا انجام می دهد و به همین نحو در مورد بقیه سطوح. و جالب اینکه این ها هیچکدام از هم اطلاعی ندارند و هیچ ارتباطی بین آنها نیست. اما آنکه حکمرانی این جنگ را ادامه می دهد بخوبی آگاه است در هرکدام از آن سطوح چه میزان کمک برساند و برآیند این ها برایش مهم است. به نظر من این حکمرانی جهانی دارد دنیا را از طریق داعش می ترساند اگر بخواهند داعش را کاملا از بین می برند اما آن را بجای از بین بردن پراکنده می کنند بیشتر منتشرش می کنند تا همه جای دنیا و البته جاهای بخصوص تری ناآرام تر شود. در چنین وضعیتی چه می باید کرد؟

در منطقه ای چون عراق یک منطقه امن ایجاد کنند و از آنجا دخالت در ایران را آغاز کنند. بنابراین پروژه ای که هست برای داعش این است که آهسته آهسته بتوانند داعش را در یک قسمتی از عراق متمرکز سازند، یک مرکزی درست کنند برایش و از آنجا بتوانند در داخل ایران کم کم برنامه های تروریستی، برنامه های بمب گذاری و غیره را و نیز نا امن کردن ایران را آغاز کنند. در این برنامه چه بسا که عربستان از اپوزیسیون های ایران حمایت کند.

 

آینده ای بی ثبات و پربحران تر

به این ترتیب من آینده ای را که می بینم آینده ای هست که برای منطقه پیامدهای سنگینی خواهد داشت. شما نگاه کنید که یکدفعه ترکیه به این طریق ناآرام می شود و اردوغان به یکباره بیدار می شود. ولی ماجرای ترکیه تمام نشده است، ماجرای عراق تمام نشده است، ماجرای سوریه نیز. بنابراین من علت این امر را در سطح قطب ها می بینم و نیز در سطح داخلی کشورها.

برخلاف آنچه استدلال سنتی است که کشورهایی که در منطقه هستند دارای حاکمیت های خودکامه می باشند اما برعکس بیشتر؛ اتفاقاً حاکمیت های کشور های منطقه خاورمیانه حاکمیت های مقتدری نیستند، حاکمیت های قدرتمندی نیستند، حاکمیت هایی هستند که به اصطلاح بلوک های قدرت در آنها مؤثر است حاکمیت ها در مقابل آن بلوک های قدرت کاملاً ضعیف هستند. این بلوک های قدرت کاملاً مرتبط هستند با قدرت های بزرگ یک کشور.

یک حاکمیت قوی آن نیست که ارتش ندارد ارتش دارد و قوی نیز هست این ارتش. ولی بلوک های قدرت منبع تغذیه های قدرت سخت و قدرت نرم و قدرت هوشمندشان کاملاً از جامعه هست. این بلوک های قدرت از جامعه تغذیه می کند. از جامعه تغذیه می کند و جلوی حاکمیت را می گیرند و مرتبط هستند با خداوندگان قدرت در جهان، همان هایی که حکمرانی جهانی می کنند. در نتیجه مصیبتی که ملت های خاورمیانه دارند دو نوع مصیبت است مصیبتی که بیرونی است و قدرت های بزرگ هستند و مصیبت داخلی که بلوک های قدرت در داخل منطقه هستند. بنابراین بهترین کاری که کشورهای خاورمیانه می توانند انجام دهند تا از این مشکلات خارج شوند این است که در داخل خودشان ائتلاف هایی تشکیل دهند. ائتلاف ها بین بلوک های قدرت حاکمیت و دیگر بلوکها و گروهها.

 

جدا شدن اقلیم کردستان به سبک کوزوو

تا زمانیکه ائتلاف درون کشورها انجام نگیرد، متاسفانه پروژه های بیرون بخوبی انجام می شود. ما همیشه می گوییم استراتژی ها از بیرون وجود دارد. اگر کشورها نتوانند به اصطلاح  استراتژی متقابل را در مقابل استراتژی بیگانگان طراحی کنند خودبخود اعمال آن استراتژی را علیه خودشان دعوت می کنند. بنابراین من معتقدم این کشورها باید پرهیز کنند از هرگونه فدرالی شدن، از هرگونه انکسار قدرت در داخل کشورها. یعنی اصلاً خوب نیست که کشورها بیایند قدرت عدم تمرکز پیدا کند. آنچه که در عراق اتفاق افتاد حدود 15 -16 سال پیش گفتم کردستان از عراق جدا می شود. یا قبلش می گفتم بالکان تجزیه خواهد شد. در عراق اتفاقی افتاد که در کوزوو افتاد. در کوزوو چه شد؟ آمدند ابتدا (autonomous) یا قلمرو خودمختار درست کردند. بعد آهسته آهسته آمدند و گفتند می بایست این مناطق خودمختار را به رسمیت بشناسیم.

حال در عراق کردستان در حال تجزیه و جدا شدن است. در حال حاضر این دولت خودمختار است بعد این دولت خودمختار کشورداری (statecraft) را تمرین می کند. همان زمانی که آمریکا آمد عراق را به سه منطقه پرواز ممنوع تقسیم کرد. نطفه تجزیه عراق گذاشته شد. اقلیم کردستان فردا تبدیل به (statecraft) دولت خودمختار خواهد شد. بنابراین من معتقدم قومیت ها، نژادها، زبان ها و اقلیت ها اینان باید تحت لوای یک پرچم یک حاکمیت با تمرکز قدرت عمل کنند. خود آمریکایی ها می گویند: «تمرکز قدرت باعث ثبات سیستم می شود» لذا بنا به آنچه که شرحش را دادم معتقدم نوعی بالکانیزاسیون در کلیت خاورمیانه و با تمرکز فعلی در کشورهای عراق و سوریه در حال روی دادن است امری که اگر جلوی آن گرفته نشود به دیگر کشورها و بخصوص قدرتهای بزرگ هم تسری پیدا می کند.

  

پیامدهای جنگ و بحران فرسایشی کنونی در خاورمیانه

واگرایی قدرت، انکسار قدرت باعث بی ثباتی سیستم می شود. هم قدرت نرم هم قدرت سخت هم قدرت هوشمند هر سه قدرت مورد نیاز است. اما قدرت سخت حرف اول را می زند. قدرت نرم بدون قدرت سخت به تنهایی نمی تواند امنیت را تضمین کند و قدرت سخت هم به تنهایی نمی تواند. اما اول کدام است؟ قدرت سخت و سپس قدرت نرم. و این دو وابسته بهم می شوند. بنابراین خطر برای خاورمیانه زیاد است.

و اینجاست که در پاسخ به این سوال که این فرسایشی شدن جنگ چه پیامدی دارد؟ باید گفت هر پدیده ای که بیش از حد گسترش پیدا کند سرطان می گیرد. خاورمیانه اگر بخواهد به آشوب ادامه دهد پیامدش ناگواری برای همه ملت هاست. آنچه که من توصیه میکنم  و تأکید دارم بر آن و لازم می دانم این است که همه مردم ایران همه ملت ایران امنیت را در اولویت قرار بدهن. و یقیناً بدانید که اگر یک ماه یک هفته یک روز حتی یک ساعت نیروهای امنیتی و نظامی ما نباشند یا ترک فعل کنند ما نیز بحران هایی شبیه دیگر کشورهای منطقه خواهیم داشت. برای همین است که واقعا من لازم می دانم و تاکید کنم که همکاری صادقانه با نیروهای امنیتی بخصوص بخصوص در ماه های آینده لازم است برای اینکه لحظه لحظه منطقه می رود به سمت بحران بیشتر. منطقه تب شدید کرده و تب شدید واقعا نشانه یک بیماری بسیار بزرگی است. که تاکنون ما مصون ماندیم. ولی تهدید به درد شدید را داریم. بازدارندگی در مقابل ابزار مهمی است. چنانچه ما در معرض تهدید جدی قرار بگیریم ما باید متقابلاً ابزارش را داشته باشیم.

تهیه و تنظیم: لاله سنگتراش

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است

نظرات
آخرین اخبار