کد خبر: 4186
تاریخ انتشار: 9 مهر 1395 - 13:18
از آنکارا تا قونیه (1)
آنچه که من در دیدار با شهرهای ترکیه به آن دست یافتم این بود که ترکیه در مسیر پیشرفت قرار گرفته است. از ساخت و سازهای شهری گرفته که در نگاه اول به چشم می آید تا روابط متعدد و پی در پی ای که اردوغان ...

 فراتاب گروه فراسفر /  زهرا رمضانی: حدود دو ماه یا بیشتر از کودتای ترکیه گذشته و شرایط سفر به این کشور به حالت طبیعی برگشته بود.به نظر می رسید برای کسب اطلاعات ازین کشور و فهم بیشتر شرایط و وقایع اتفاق افتاده در این چارچوب جغرافیایی،سفر بهترین راه حل بود.پس قدم در راه سفر گذاشتیم .

به محض ورود به فرودگاه امام خمینی و گیت مسافران تهران-آنکارا و ازدحام جمعیت بیش از انتظار اولین چیزی که به نظر می رسید این بود که گویا بیش از همه جا،ترکیه برای ایرانیان امن است و امنیت مسافر در آن تامین.چرا که در همان اوانی که ایالات متحده به اتباع خود جهت سفر به ترکیه و یا حضور در میادین و فضاهای شلوغ بیم داده بود،صف تحویل بار و خروج از گیت درفرودگاه امام خمینی ساعتها در حال طول کشیدن بود.باری به هرجهت با این شرایط و با دو ساعت تمام تاخیر، پرواز تهران-آنکارا بالاخره انجام شد.

آنکارا، شهر پرچم ها و تصاویر

به محض شروع گشت و گذار در شهر اولین چیزی که توجه را به سوی خود جلب می کرد،آویزان بودن پرچم ترکیه از خانه ها و کوچه ها و خیابان ها بود.از شقایق که حدود 3سال است ساکن این کشور است می پرسم آیا نصب این پرچم ها و تصاویر بزرگ آتاتورک که همه جا خودنمایی می کند مربوط به روزهای پس از کودتاست؟ "اینجا در هر خانه ای دو چیز حتما وجود دارد،یکی پرچم ترکیه و دیگری تصویر آتاتورک".اینها را شقایق می گوید و ادامه می دهد : "روز بعد از کودتا،وقتی شبکه تلویزیونی تی.آر.تی توسط نیروهای دولتی پس گرفته شد عکس بزرگ از اردوغان کنار آتاتورک بر روی ساختمان این شبکه آویزان شد." ولی امروز پس از گذشت حدود 2 ماه اثری از عکس اردوغان در این مکان به چشم نمی آمد هرچند در بخش های دیگر شهر تصویر اردوغان به همراه آتاتورک دیده میشد.

 

اینجا در آنکارا میدان های اصلی و شلوغ آنکارا،خیابانهای جدید و ساختمانهای مدرن همگی آراسته به تندیس و یا تصویر آتاتورک به همراه آذین بندی با پرچم ها هستند.مسئله ای که هرچند در قونیه،شهر دیگر ترکیه کمتر به چشم می خورد ولی خالی از آن نبود.به نظر میرسد ارادت مردم ترکیه به آتاتورک بیش از آن چیزی بود که تصور می کردم.در حین بازدید از مجلس مشروطه ترکیه نیز،وقتی در حال عکاسی از محوطه ساختمان بودم پیرمرد ترکیه ای به همراه نوه خود به سراغ ما آمد و شروع کرد به تعریف کردن خاطرات دوران کودکی خود از آتاتورک و اینکه چگونه برای رسیدن به مراسم استقبال و سخنرانی او کفش هایش را گم کرده بود.

آنکارا، شهر کافه ها و گپ و گفت

یکی از زیبایی های آنکارا،کافه های انبوه و فضاهای شهری زنده ای است که فقط به صرف حضور مردم ،فضاهایی دلچسب و خواستنی اند. منطقه کیزیلای به عنوان یکی از جذاب ترین مناطق برای من بود.از ظواهر متفاوت تا ملیت های مختلف همگی در ساعات انتهایی روز در این مکان در کافه های دنج و شاد می نشستند و قهوه و چای ترکی پذیرای آنها بود. این منطقه همان جایی است که هنوز هم به خاطر همین حضور انبوه آدم ها بیش از سایر نقاط هدف حملات انتحاری قرار می گیرد.انفجار مقر پلیس در ماههای پیش از کودتا در نزدیکی همین مرکز رخ داده بود.

اما هرچند که کافه ها شلوغ و خیابانها مملو از جمعیت بود،به نظر می رسید بعد از گذشت دوماه از کودتا هنوز این منطقه از شهر در تب و تاب بود چرا که نیروهای پلیس و امنیتی با ادوات و ماشین های آبپاش مخصوص هر ازگاهی در این منطقه مستقر می شدند.جای جای این منطقه بار معنایی خاصی برای عابران دارد. بخشی از میدانچه ها،شبهای خاصی در هفته پذیرای گروههای موسیقی فولکلور از سراسر دنیا است که به صورت تور نمایشی از آنکارا در حال عبور اند و یا بخشی دیگر در این منطقه وجود دارد که سابقا به عنوان محل تجمع کردها برای اعتراض و یا هم نشینی در روز خاصی از هفته معروف است ؛هرچند گویا این تجمعات و حضورها بعد از آخرین حملات تروریستی که منجر به کشته شدن تعداد زیادی از شهروندان کرد شده بود تقریبا دیگر انجام نمی شود.

در کیزیلای که می چرخی کمتر صدای غیر ترک می شنوی.یا به عبارتی بهتر به غیر از ترکی،هر از گاهی گفتگوهای عربی را می شنیدی و سرکه برمی گرداندی نه توریست عرب زبان که آواره های سوری را می دیدی.تعدادی جوان عرب که با خنده گوشه ای از میدان نشسته بودند و حرف می زدند و یا کودک دستفروش سوری که در آن حوالی چیزی برای فروختن داشت.

ترکیه، توریسم  و اقتصاد:

در حال قدم زدن در منطقه تجاری آنکارا،کنار کافه ها با نوشین صحبت می کنم.او دو سال است که در ترکیه زندگی می کند و می گوید طی همین دو سال، به خوبی می شود روند نزولی اقتصاد ترکیه را در همه ابعاد دید.او اعتقاد دارد رکود در همه جا نفوذ کرده است.پیرمردی که در قونیه ما را همراهی می کرد نیز بر این نظر بود:"ایرانی ها معمولا سپتامبر زیاد به ترکیه می آیند اما در کل می توانم بگویم که نسبت به گذشته توریست بسیار کم است".البته برخی دیگر هم بر این نظر بودند به خاطر بازگشایی مدارس در اروپا،مهمانان و توریست های این شهر نسبت به ماه گذشته کمتر شده اند .مضافا اینکه اعتقاد داشتند آنکارا نه یک شهر توریستی که بیشتر یک شهر سیاسی است و به نظر نمی آید محک خوبی برای بررسی توریسم در کل ترکیه باشد.

در ادامه گفت و گویم،از نوشین درباره تغیرات اجتماعی- فرهنگی پس از کودتا هم می پرسم :" یکی از اتفاقاتی که بعد از کودتا افتاده وبرای من خیلی جالب بود حضور جنبه رادیکال تر از اسلام حتی در ظاهر آدم ها است.تا پیش از این حضور زنان برقع پوش با پوششی شبیه چادر  کمتر به چشم می خورد"..هرچند در انتها بر این نظر است که مردم ترکیه چه بخش مذهبی آن و چه بخش غیرمذهبی؛ چندان میانه ای با تندروی ندارند و در ادامه بر این مسئله تاکید می کند که به عنوان یک مهاجر که ساکن این شهر شده است تغییرات اجتماعی-فرهنگی را که به مرور در شهر رخ میدهد را به خوبی درک می کند.

در قونیه نیز که بودم،با دیدن شهر و تفاوتش با آنکارا در بافت جمعیتی که پیرتر از آنکارا به نظر می رسید،چرایی این مسئله را با شقایق و نوشین در میان می گذارم و پاسخ شان صحه ای می شود بر این حرف که رکود،جوان های شهرهای کوچک را به مرکز کشانده و همین مهاجرت ها در حال دگرگونی بافت فرهنگی-اجتماعی شهر است.و شاید به همین سبب است که پوشش های بعضا جدید را در شهرهای بزرگی همچون آنکارا شاهد هستیم.

آوارگان سوری

این روزها نمی شود گذارت به خیابان ها و مراکز اصلی آنکارا بیفتد و و آواره های سوری را نبینی که به گدایی ننشسته باشند.طی این سفر بسیار بر آن بودم که سفری به کمپ آواره های سوری داشته باشم اما به دلایلی چند این اتفاق میسر نشد و ارتباط با سوری ها منوط شد به گفتگو با آوارگانی که کنار خیابان ها نشسته بودند.آواره های حلب بیشترین بخش از تعداد کسانی را تشکیل میداد که موفق به صحبت با آنها شدم.بعضی از آنها چهارمین سال بود که در ترکیه به سر می بردند و به دلیل اقامت چند ساله در شهرهای کردنشین حالا مسلط به کردی هم بودند و بعضی دیگر ترکی را خوب می فهمیدند.از "اسراء " می پرسم که برای آینده چه برنامه ای دارد؟ :" شوهر من در بمبارانهای حمص کشته شد و حالا با پدر و خواهرانم به دنبال گرفتن اقامت در یک کشور اروپایی هستیم". زن و شوهر جوان دیگری که گوشه میدان کیزیلای نشسته اند و بچه یک ساله آنها پابرهنه در پیاده رو می دوید اما نظر متفاوتی داشتند.آنها اهل حلب بودند و یک سال بیشتر نبود که خود را به ترکیه رسانده بودند.مردجوان در پاسخ به سوالم که آیا روزی به کشورت بازخواهی گشت،انشاءالله غلیظی می گوید و امیدوار که به زودی جنگ تمام شود.

نکته جالب توجه اما در این میان،نگاه مردم این شهر به آواره ها بود.چیزی که تا پیش از آن شنیده بودم نامناسب بودن رفتار مردم با این آواره ها بود که ناخشنود از حضور آنها در شهرها و کوی و برزنا،آنها را از خود می رانند.شاید در مقیاس بزرگ اینگونه باشد،ولی همین تعداد برخوردی که به شخصه با آن مواجه بودم این مسئله را نقض می کرد.اینکه کارگران سوری به صورت روزمزد می توانند مشغول به کار شوند،اینکه عابران بعضا بی تفاوت از کنارشان رد نمی شدند و با غذایی و یا پول اندکی به آنها کمک می کردند بخشی از رفتارهایی بود که مشاهده کردم.مضافا اینکه وقتی میدیدند کسی می تواند به عربی با آنها صحبت کند به سراغ ما می امدند ،نظاره گر این مکالمه می شدند و یا می خواستند برایشان بپرسم که چه چیزهایی نیاز دارند تا کمک کنند.

در قونیه حین گشت و گذار در شهر به محله ای برخوردیم که به اصطلاح می شود گفت محله عرب ها.پیرمردی که آنجا می خواست ما را راهنمایی کند ادعا داشت که این منطقه از بعد از آمدن سوری ها شکل گرفته و با نارضایتی ای اعلام می کرد که فقط تعداد کمی از آنها به سوریه بازگشته اند اما تابلوهای شهر و مغازه های آن حوالی به خوبی نشان می داد که این منطقه سابقه ای دیرینه از حضور عرب ها دارد. به نظر می رسید اگر آوارگان سوری برای اقامت به جای آنکارا راه این شهر را می پیمودند ،شاید وضعیت دیگری می داشتند.

 

ترکیه در نگاه کلان

روزی که عازم آنکارا بودم، کناردستی من آقایی بود از ترکیه که به واسطه شغل همسرش مدام در رفت و آمد بود. از او راجع به اردوغان پرسیدم، سیاست هایش،کودتا، مسئله کردها، سوریه و سرانجام روابط کشورشان با کشورهای همسایه از جمله ایران و روسیه. به طور قاطع و جدی می توانم بگویم که مردم ترکیه از ارتباط با ایران استقبال می کنند. مهمت اعتقاد داشت این به نفع ترکیه است که روابطش را با ایران افزایش دهد. مطابق با تمام گزارش هایی که از نظر مردم نسبت به کودتا شنیده ایم، او هم بر این اعتقاد بود علیرغم اینکه از جبهه دموکرات ترکیه (اچ.دی.پی) است و چندان موافقتی با اردوغان ندارد، ولی کودتا راه حل اصلاح در کشورش نیست. مخالف با سیاست اردوغان در خصوص برخورد با کردها بود اما رای به استقلال هم نداشت و بیشتر طالب یک کشور یکپارچه، امن، دموکرات و در صلح و همکاری با همسایگانش بود. به طور کلی می توانم بگویم این دیدگاه تا حد زیادی به جامعه ترکیه قابل تعمیم است.

با وجود پیش فرض ذهنی ای که از اردوغان و سیاست های تک روانه ای که (این روزها شدت بیشتری هم گرفته است) از او در ذهن داشتم، آنچه که از این سفر عاید شد آن بود که به نظر می رسد بدنه عمومی جامعه هنوز چندان ناراضی از سیاست های عمرانی اردوغان نیستند.مطمئنا بدنه نخبه هر جامعه ای به واسطه دغدغه هایی که دارند چندان با سیاست های تک روانه و تندروی، میانه ای ندارند و بیش از همه به نقد آن می پردازند اما در کنار آن مردم کشوری هم وجود دارد که به آرامش خو گرفته اند و ترجیح می دهند روند حوادث برمدار مدارا پیش برود. به نظر می رسد دغدغه امروز مردم ترکیه در کنار دموکراسی،مسئله تبات و امنیت اقتصادی است و شاید به همین  دلیل باشد که هنوز ترجیح می دهند با نه به هر روش غیردموکراتیک رای به ماندن اردوغان بدهند؛کما اینکه همین مسئله در شهرهای بزرگ و کوچک نیز  دارای افت و خیز است.

آنچه که من در دیدار با شهرهای ترکیه به آن دست یافتم این بود که ترکیه در مسیر پیشرفت قرار گرفته است. از ساخت و سازهای شهری گرفته که در نگاه اول به چشم می آید تا روابط متعدد و پی در پی ای که اردوغان در عرصه بین الملل به دنبال آن است. به نظر می رسد مردم راضی از سیستمی هستند که چنین پیشرفتی را برایشان تدارک می بیند هرچند اگر بخواهیم با نگاه علم سیاست به روند وقایع به امروز و فردای ترکیه نگاه کنیم چه بسا ممکن است این روند پیشرفت با زیاده خواهی و قدرت طلبی مردان در راس قدرتش با چالش ها و تنش هایی روبه رو شود.اما آنچه به نظر می رسد این است که مردم ترکیه راه خود را برگزیده اند.طی شدن مسیر تحول و پیشرفت در مسیر دموکراتیک همراه با ثبات چیزی است که همگان بر آن اعتقاد دارند.

زهرا رمضانی دانش آموخته علوم سیاسی و پژوهشگر مسائل خاورمیانه

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است

برای دیدن عکسها در اندازه اصلی روی آنها کلیک کنید

نظرات
آخرین اخبار