کد خبر: 4093
تاریخ انتشار: 28 شهریور 1395 - 12:00
دکتر افشین زرگر
روابط ایران و عربستان سعودی از حالت عادی خارج شده است، مقامات دو کشور علیه هم بیانیه صادر کرده و مواضع تندی نسبت به یکدیگر اتخاذ می کنند. اما چرا ایران و عربستان سعودی در این مسیر دشوار و روابط پرتنش قدم گذاشته اند؟

فراتاب-گروه بین الملل:روابط ایران و عربستان سعودی از حالت عادی خارج شده است، مقامات دو کشور علیه هم بیانیه صادر کرده و مواضع تندی نسبت به یکدیگر اتخاذ می کنند. اما چرا ایران و عربستان سعودی در این مسیر دشوار و روابط پرتنش قدم گذاشته اند؟ این امر در شرایطی روی می دهد که ایران در طی سه سال اخیر، سیاست خارجی خود را در راستای کاهش تنش ها با همسایگان و قدرت های خارجی جهت داده و تلاش می کند روابط بین المللی خود را به وضعیت عادی تبدیل کند. ایران در مسیر حل بحران هسته ای، بسیار محتاطانه عمل کرده و تلاش می کند از اتخاذ هر گونه موضع تند و چالش آفرین خودداری ورزد، و این خود بهانه ای برای برخی منتقدین حسن روحانی بوده است تا دولت وی و خصوصاً وزیر امور خارجه را متهم به اتخاذ موضع منفعلانه و ضعیف کنند.
اما در مورد علل افزایش تنش می توان به این نکات اشاره کرد:
1. از منظر سطح داخلی: عربستان سعودی پس از بهار عربی با چالش های سیاسی داخلی مواجه بوده و خود را در معرض تحولات مشابه کشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه دیده است. عربستان سعودی همچون دیگر دولت های اقتدارگرای منطقه از نظر توسعه سیاسی و روندهای دموکراتیک بسیار ضعیف بوده و کاملا مستعد بروز آشوب و تنش های داخلی است. بحران مزمن و خطرناک جانشینی نیز می تواند همچون کاتالیزوری این تنش های سیاسی داخلی را تحریک و تسریع کند. اما عربستان سعودی با خطر قیام احتمالی شیعیان نیز مواجه بوده و آن ها را همواره متهم به داشتن ارتباط با ایران کرده است. به نظر می رسد از بین این دو، یعنی خطر قیام شیعیان و خیزش عمومی و دموکراسی خواهی متاثر از دومینوی انقلابات و شورش ها در خاورمیانه و شمال آفریقا، دولتمردان عربستان سعودی اولی را قابل مدیریت تر دیده اند. به ویژه آنکه با هدف قرار دادن شیعیان و خصوصاً حامی اصلی آن ها در منطقه یعنی ایران، می تواند ناسیونالیسم عربی را در داخل تهییج کرده و به نوعی انسجام و یکپارچگی اجتماعی را در حمایت از حکومت به دست آورد. در چنین شرایطی، سیاست برون فکنی بحران داخلی مدنظر دولتمردان سعودی قرار گرفته و دشمنی بیش تر با ایران در دستور کار قرار می گیرد. ایران دوباره همان کارکرد دگر هویتی را برای عربستان ایفا می کند، خصوصاً‌ این امر از تاریخ دیرینه دو کشور و ذهنیت و ساختارهای هویتی و فرهنگی پرسابقه تغذیه می شود. به نوعی می توان گفت که دولتمردان سعودی، خطر بزرگ برانگیخته شدن اعتراضات عمومی داخلی (اعتراض علیه نظام حاکم) را مدیریت کرده و با برجسته ساختن پیوند شیعیان عربستان و ایران، سطح اعتراض را محدودتر(مذهبی و فرقه ای از سوی اقلیت) کرده و به نوعی تلاش می کند ایران را نیز کماکان تحت فشار منطقه ای نگاه دارد.



اما از سوی دیگر، در سطح داخلی ایران نیز می توان برخی عوامل تنش زا را دنبال کرد. در ساختارهای فکری، فرهنگی و هویتی ایران نیز همواره تقابل جویی با اعراب آن سوی خلیج فارس وجود داشته است و علی رغم همه تلاش هایی که صورت گرفته، ذهنیت ایرانی در کل نگاه مثبتی به کشورهای عربی نداشته است. بنابراین همواره پتانسیل های لازم برای تشدید تنش با کشورهای عربی در ساختارهای اجتماعی و فرهنگی ایران نیز وجود دارد و می تواند با برخی وقایع سریعا تصاعد پیدا کند. به نظر می رسد در ساختار سیاسی ایران، منتقدان و رقبای دولت روحانی چندان میلی به موفقیت آن در گشایش تنگناهای بین المللی نداشته و نمی خواهند حل بحران هسته ای و عادی ساختن روابط با همسایگان و قدرت های بزرگ، به عنوان برگ برنده دولت تدبیر و امید باشد. پس آن ها به هر طریق ممکن بر طبل تقابل جویی با عربستان سعودی می کوبند و اتفاقا برخی اقدامات عربستان سعودی از جمله حادثه منا و یا اعدام شیعیان عربستان خصوصا رهبر آن ها شیخ نمر و ... توجیه لازم برای مواجهه با این کشور را در اختیارشان گذاشته و دولت را تحت فشار می گذارند تا موضع سخت گیرانه تری نسبت به آن کشور اتخاذ کند. واقعه هجوم برخی به سفارت و کنسول گری عربستان سعودی، بر دامنه تنش می افزاید و نگاه ضد سعودی در ایران نیز تشدید می یابد.
2. سطح منطقه ای: در این سطح می توان به عوامل و عناصر مختلفی اشاره کرد. وقوع منازعه ها و بحران های منطقه ای (همچون عراق، سوریه و یمن) منافع دو طرف را کاملا در مقابل یکدیگر قرار داده است، در واقع امر مطلوب برای ایران و عربستان در این بحران ها کاملا متضاد هم تعریف می شود. به نوعی می توان گفت که بحران های منطقه ای همچون سوریه و یمن و عراق به صحنه جنگ های نیابتی دو کشور تبدیل شده است.

همچنین در سطح منطقه ای نمی توان اصل توازن قدرت را نادیده گرفت. پس از سال 2003 و سقوط دولت بعث عراق، پویش های منطقه ای در مسیر نامتعادل کردن ساختار توازن قدرت سوق یافته است. بسیاری از تحولات منطقه در مجموع به نفع ایران تمام شده و به ویژه پس از روی کارآمدن دولت تدبیر و امید و اتخاذ سیاست های آشتی جویی آن با جهان، احتمال افزایش نقش منطقه ای ایران بیش از گذشته شده است. در چنین شرایطی عربستان سعودی توازن قدرت را به نفع ایران و به ضرر خود دیده و لذا در جهت برهم زدن آن حرکت کرده است. روزی توسیدید در عصر باستان علت بروز جنگ اجتناب ناپذیر بین آتن و اسپارت را در برهم خوردن توازن قدرت بین این دو دید، و در حال حاضر نیز می توان با تبعیت از اصل اساسی رئالیسم ساختاری گفت که تنش و بحران اجتناب ناپذیر بین ایران و عربستان ناشی از برهم خوردن توازن قدرت(یا برداشت طرف سعودی نسبت به چنین امری) بین این دو است. همچنین از منظر توازن تهدید نیز می توان به این موضوع اخیر نگاه کرد. عربستان سعودی سیاست های منطقه ای ایران را خطرناک دیده و خود را در یک محیط پرفشار از سوی ایران و متحدین منطقه ای اش می بیند. بر این اساس، دولتمردان سعودی به سیاست ایران هراسی حتی بیش از غرب و اسرائیل دامن زده، و سعی می کنند ائتلاف ضد ایرانی را شکل داده و تداوم ببخشند. دولتمردان سعودی به سیاست ایران هراسی حتی بیش از غرب و اسرائیل دامن زده، و سعی می کنند ائتلاف ضد ایرانی را شکل داده و تداوم ببخشند. چنین سیاستی از سوی عربستان، تنش در روابط دو طرف را تشدید می کند. از این طریق عربستان سعی می کند مانع از عادی شدن روابط ایران با غرب شده و یا حداقل آن را به تاخیر بیاندازد.
3. سطح جهانی: طبق اصل اساسی نظریه نوواقع گرایی، ساختار نظام بین الملل، نحوه توزیع قدرت در آن و الگوی روابط بین واحدهای اصلی و تاثیرگذار بر رفتار دیگر بازیگران نیز تاثیر می گذارد. در سال های اخیر تنش در روابط قدرت های بزرگ خصوصاً روسیه و غرب افزایش یافته و در مناطقی همچون اروپای شرقی، جنوب شرق آسیا و حتی خاورمیانه رقابت جدی بین قدرت های بزرگ شکل گرفته است. عربستان سعودی و دیگر کشورهای عربی خلیج فارس متحد آمریکا و غرب هستند و از سوی دیگر ایران در مسیر همکاری های نزدیک با روسیه و چین سوق یافته است. البته در 2، 3 سال اخیر ایران تلاش کرده است در مسیر حل مسئله پرونده هسته ای روابط خود را با غرب عادی کند که کماکان با موانع بزرگی روبه رو می باشد. به نظر می توان از این منظر نیز تا حدودی بروز تنش بین این دو کشور و یا حداقل تداوم و عدم حل آن را ناشی از فشارهای سیستمیک دانست. البته اگر از منظر کارگزار هم به مسئله بنگریم، دشمن شناختن یکدیگر بر سیاست خارجی آن ها نسبت به قدرت های بزرگ هم تاثیر گذار است.
نهایتاً می توان با استفاده از بحث مهم سازه انگاری (سوای ساختار-کارگزار) یعنی هویت چهار بعدی دولت ها (فردی، نوعی، نقشی و جمعی) به تنش حاکم بر روابط ایران و عربستان سعودی نگریست. از نظر ویژگی های فردی (خصوصاً عناصر ثابت ژئوپلتیکی)، نوعی (نظام سیاسی و ایدئولوژیکی)، نقشی (قدرت منطقه‌ای و رهبری و مدیریت منطقه) و جمعی (پیوند با دیگر کشورها و خصوصاً قدرت های بزرگ) این دو، هویت کاملا خصمانه ای از یکدیگر به نمایش می گذارند و این سطح و دامنه و شدت تقابل جویی را افزایش می دهد. نهایتا به نظر عربستان سعودی، قدرت گیری مجدد ایران را به عنوان یک خطر بزرگ برای خود می شناسد و از هر طریق ممکن تلاش دارد کماکان ایران در یک بستر پرتنش روابط بین المللی اش را دنبال کند، امری که موجب می شود فشارهای بین المللی از روی ایران برداشته نشود و یا حداقل به تاخیر بیافتد.
این دو، یک دیگر را خصم هم تعریف کرده اند و به سادگی نیز از آن عدول نخواهند کرد. این یعنی تنش در روابط دو کشور کماکان تداوم خواهد داشت و حتی می تواند تصاعد نیز پیدا کند.

عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج

نظرات
آخرین اخبار