کد خبر: 4033
تاریخ انتشار: 17 شهریور 1395 - 15:10
آزاد ولدبیگی
یادداشت پیش رو توسط یکی از حقوقدانان و روزنامه نگاران کُرد عراقی که خود سابقه زندگی و طی تحصیلات عالیه در تهران را داراست، برای فراتاب به رشته تحریر درآورده است.

 فراتاب گروه بین الملل: یادداشت پیش رو توسط یکی از حقوقدانان و روزنامه نگاران کُرد عراقی که خود سابقه زندگی و طی تحصیلات عالیه در تهران را داراست، برای فراتاب به رشته تحریر درآورده است. نویسنده تلاش کرده است در این نوشتار ضمن برشمردن نقاط اشتراک و منافع مشترک میان اقلیم کردستان و ایران برخی از شبهه ها و دیدگاههای بدبینانه در قبال تمایل مردم و رهبران اقلیم برای تعیین حق سرنوشت را با آوردن استدلالات و استناداتی برطرف سازد؛ مشروح این مقاله در ادامه خواهد آمد:

در پی تحولات اخیر عراق و بالاخص بعد از هجوم داعش و اشغال بخشهایی از خاک این کشور توسط داعش، بحثهای مربوط به رفراندوم و استقلال احتمالی کردستان عراق بالا گرفت. تب استقلال در کردستان عراق، همیشه موضوعی مناقشه برانگیز بودە و واکنشهای مختلفی را در پی داشته است. این موضوع در ایران نیز، واکنشهای گوناگونی را بدنبال داشت. آنچه که در این میان،  بیش از همه جلب توجه میکند، هراس از استقلال احتمالی کردستان عراق است، که  از سوی بعضی از شخصیتهای سیاسی و تحلیلگران ایرانی به گوش میرسد. تتمه و تکیه کلام بیشتر آنان، اسرائیل انگاری کردستان عراق است، که آن را تهدیدی جدی برای منافع ایران می دانند. فرضیه بندە بر این اساس است، که  کردستان هراسی زمینه واقعی نداشته و ندارد و این طرز تفکر نشانه یکجانبه نگری در قضایا و مسائل مربوط به کردستان عراق است. در ذیل این نوشتار سعی خواهم کرد با استدلالهای مختلف این فرضیه را روشن نمودە و باثبات برسانم:

١- آنچه که در استدلال مخالفین استقلال کردستان عراق بچشم می خورد، نسبت دادن این مسئله به کشورهای بیگانه و اسرائیل است. اما واقعیت امر چنین نیست، حس استقلال خواهی در کردستان عراق، بیش از هر چیزی، به شکست تجارب ٩ دهه اخیر حکمرانی و نحوە تشکیل کشور نوین عراق برمیگردد. کردها در عراق، مدل کشور متحد و یکپارچه، خودمختاری و فدرالیسم را با تحمل رنج و ستمهای فراوان آزمودند. کردهای عراق از سال ١٩٢١-١٩٥٨ رژیم سلطنتی را تجربه کردند و علیرغم اینکه ملک فیصل اول به کردها و انگلیسیها قول دادە بود، عراق را بصورت فدرالیسم ادارە نماید، اما کردها جز بدقولی و ستم چیزی ندیدند.

 با آغاز رژیم جمهوری در سال ١٩٥٨، عبدالکریم قاسم وعدە نمود مشکل کردستان را حل نماید و ملا مصطفی بارزانی را از اتحاد شوروی به عراق فراخواند و در قانون اساسی عراق نوشتند: (العرب و الاکراد شرکاء في هذا الوطن)، اما اینبار هم وعدەای توخالی بیش نبود و در نهایت به جنبش ایلول کردستان در سال ١٩٦١ منجر گشت. در زمان برادران عارف محنت کردها ادامه داشت و جنگ همچنان جزء لاینفک زندگی آنان بود. با سرکار آمدن بعثیها در سال ١٩٦٨ رنجهای کردستان فزونی گرفت و کردها بمباران شیمیایی ساکنان غیرنظامی، انفال، تعریب، تبعیث و ظلم و ستمهای بیشماری را تجربه کردند و این رنجها تا سال ٢٠٠٣ ادامه داشت. بعد از سقوط بعث، کردها با امیدواری بسیار در بنیانگذاری عراق نوین شرکت کردند، اما جز بی مهری چیزی از حکام امروزی عراق ندیدند. نوری مالکی و خلف او حیدرالعبادی با قطع بودجه کردستان عراق و کارشکنی در اجرای مفاد قانون اساسی عراق و دیگر مطالبات قانونی کردها، دست کمی از اسلاف خود نداشتند و عراق را بن بست امروزی کشاندند. کاسه صبر مردم کردستان عراق لبریز شدە است، آنان با توجه به حق تعیین سرنوشت مندرج در اسناد بین المللی (منشور ملل متحد، هردو میثاق حقوق سیاسی و مدنی و حقوق اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی سال ١٩٦٦) خود را محق می دانند بدنبال راە حلهای دیگری باشند. با توجه به شکست تجارب پیشین در همزیستی تحت حاکمیت عراق، اکنون استقلال تنها گزینه پیش روی آنانست. بر اساس آخرین نظرسنجی که از سوی مرکز صلح و امنیت انسانی دانشگاە آمریکایی دهوک و انستیتوی میدیا و پژوهش سیاسی در آگوست ٢٠١٦ در کردستان عراق بانجام رسیدە است، 8٤.٣ درصد ساکنان این منطقه به استقلال رای خواهند داد. آیا واقعا میتوان خواسته ای اینچنینی را که زمینه مردمی و قانونی و تاریخی دارد، به کشورهای دیگر و منافع سیاسی آنان گرە زد و خواست این ملت را هیچ انگاشت؟!

٢- تجربه مثبت حکومت اقلیم کردستان عراق، که در واقع شبه دولت و یا بهتر بگوئیم دولتی اعلام نشدە است، در ٢٥ سال گذشته این واقعیت را باثبات رساندە است که سیاستمداران اقلیم کردستان، با آشنایی و اشراف کامل، به امور سیاسی منطقه و روابط بین الملل با دیدگاهی کاملا پراگماتیستی و دیپلماسی موازنه منافع با واقعیات موجود برخورد نمودەاند. آنان همیشه در روابط خود بر احترام متقابل و حسن جوار تاکید دارند و همیشه سعی کردەاند که عامل ثبات و استقرار در منطقه باشند. دیپلماسی اقلیم کردستان با همسایگان و بالاخص ایران در دو دهه اخیر، این حقیقت را باثبات رسانیدە است، که آنان در پی ماجراجویی نیستند و نمی خواهند که منبع تهدید برای همسایگان خود باشند. در حالی که خیلی از کشورهای مستقل منطقه مستقیم یا غیرمستقیم، منبع تهدید و تنش با ایران بودە و هستند. 

٣- اسرائیل انگاری کردستان عراق، یک اشتباە محض تاریخی است، چرا که کردها هزاران سال است، در سرزمینی باسم کردستان ساکن بودە و هستند و برخلاف اسرائیل خاک و سرزمین هیچ ملت دیگری را اشغال نکردەاند. هیچ تشابه ماهوی و تاریخی در این زمینه در بین کردها و اسرائیل وجود ندارد. اگر آنان از منظر تهدیدات امنیتی – سیاسی، کردستان عراق را چون اسرائیل می پندارند، این موضوع هم درست بنظر نمی رسد، چرا که خیلی از کشورهای عربی و اسلامی منطقه، مستقیم یا غیرمستقیم با اسرائیل روابط سیاسی و اقتصادی و بعضا روابط دیپلماتیک دارند. حتی برخی از آنان پیمان صلح با اسرائیل بامضاء رساندەاند. تشبیه کردستان عراق به اسرائیل، قیاس مع الفارق است و حتی بنحوی از انحاء، شعور و احساسات مردم کردستان عراق را اکثرا مسلمان هستند جریحه دار میکند، که در عرف همسایگی چنین تصور و تعاملی روا نیست.

٤- نقشه فعلی خاورمیانه، که دهها سال پیش توسط دولتهای استعمارگر ترسیم شدە است، براساس مطامع و منافع استعماری آنان پی ریزی شدە و بهیچ وجه به خواسته و آرمان ملتهای ساکن خاورمیانه وقعی ننهادەاند. وآنگهی تجربه صد سال اخیر بوضوح این امر را باثبات می رساند، چنین نقشه ای هم باعث استقرار صلح و ثبات در منطقه نشدە است و بالعکس همیشه مایه تنش و جنگ و زدوخورد بودە است، که وضعیت فعلی منطقه خود گواە بر این مدعاست. تشکیل کشوری تازە هم در این منطقه آشوب زدە، نمیتواند آغازگر فاجعه ای جدید در منطقه ای باشد، که خود هم اکنون در قعر فاجعه بودە و در آتش جنگ می سوزد.

٥- هر تحول جدیدی در منطقه، برای هر کشوری می تواند هم تهدید باشد، هم فرصت. این نحوە تعامل دولتمردان هر کشوری است، که این تحولات را به فرصت یا تهدید تبدیل می کند. آنان باید منافع ملی خود را براساس این تحولات تعریف کنند و از تهدیدها فرصت سازی کنند. در سالهای اخیر سیاست خارجی ایران در تعامل با کشورهای خاورمیانه و بالاخص عراق، بیشتر براساس مؤلفه محور شیعی تئوریزە شدە، این امر سبب شدە است که مؤلفه های دیگری چون هویت آریایی و جغرافیای نوروز (که کردستان عراق هم جزئی از آن است) تا حدودی به دست فراموشی سپردە شود. علیرغم روابط دیرین ایران با اقلیم کردستان، اما ایران هنوز نتوانسته است از پتانسیلهای مختلف خود، چون قرابتهای تاریخی، تمدنی و هویتی خود با کردستان عراق بصورتی مطلوب بهرەبرداری کند. سودجستن از چنین مؤلفەهای باعث همگرایی و اعتماد بیشتر در بین طرفین شدە و زمینه تعارض و تقابل را به حداقل خواهد رساند.

٦- اگر استدلال مخالفین استقلال کردستان عراق این است، که استقلال سبب افزایش حس گریز از مرکز و مطالبات هویت طلبانه ی  کردها در ایران، ترکیه و سوریه می شود، در واقع این امر به سیاست داخلی و نحوە تعامل و رویکرد این دولتها با کردهای ساکن کشورشان برمی گردد. حتی اگر کردستان عراق هم مستقل نشود، چنین مطالباتی در آن کشورها بپایان نخواهد رسید. پس بهتر است بجای پاک کردن صورت مسئله و نفی آن، واقعیات را آنچنان که هست دید و زمینه مشارکت کردها در مدیریت کلان کشور را فراهم کردە و نسبت به توسعه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی کردستان اقدام نمایند.

٧- عراق هموارە رقیب منطقه ای ایران بودە و اکنون نیز این پتانسیل را داراست، رقابتهای تاریخی بین ایران و عراق، سرانجام به جنگ هشت ساله بین دو کشور انجامید، که خاطرە تلخ آن هنوز در اذهان ایرانیان باقیست. ضعف فعلی دولت عراق، نباید این باور را به ایران بقبولاند، که عراق متحد استراتژیک ایران باقی خواهد ماند. اگر قرار بر این است که تمامیت ارضی عراق حفظ شود، پس بایستی کردها و سنیان در کنار شیعیان، در ادارە و سیاستگذاری عراق نقش اساسی داشته باشند و در این حالت سیاست خارجی و استراتژی عراق چند مؤلفه ای خواهد شد، تا رضایت همگان را جلب کند. به حاشیه راندن کردها و سنیان در ادارە امور کشور، چنانکه امروز شاهد آن هستیم،  پیوند آنان را با دولت عراق از هم خواهد گسست و تمامیت ارضی عراق را در هاله ای از ابهام فرو خواهد برد. بنابراین فروپاشی عراق، در واقع یکی از رقیبان جدی ایران را از دور معادلات سیاسی منطقه خارج خواهد نمود، که این امر در درازمدت نمی تواند به زیان ایران باشد. از سوی دیگر، کردستان مستقل بدلیل ضعفهای ژئوپلیتیکی خود و عدم دسترسی به دریا، به ناچار به کشورهای همسایه وابسته خواهد شد، و هیچگاە نمی تواند رقیب منطقه ای ایران یا ترکیه باشد.

٨- این تنها کردها نیستند در خارج از مرزهای ایران امتداد قومی – سرزمینی دارند، بلکه ترک، فارس، عرب، ترکمن، بلوچ و ارمنی نیز در خارج از مرزهای ایران، امتداد  قومی – سرزمینی داشته و حتی دارای چندین دولت مستقل نیز می باشند. آیا وجود دولتهای عربی، ترکیه، آذربایجان، ارمنستان و ترکمنستان در همسایگی ایران، تهدیدی برای این کشور بشمار می روند؟ مسلما جواب منفی است. حال این سئوال پیش میاید پس چگونه است که کشور کوچک و مستقل کردستان در همسایگی ایران یا ترکیه تمام معادلات منطقه ای را زیر و رو خواهد کرد؟ یا تهدیدی جدی برای آنان محسوب خواهد شد؟ مسلما نه کردستان مستقل دنیا را بهم خواهد ریخت و نه کردها می خواهند با همسایگان از در دشمنی درآیند. واقعیتهای ژئوپولیتیکی و توان سیاسی و اقتصادی کردستان عراق این اجازە را به کردها نخواهد داد، که تهدیدی برای همسایگان باشند. مگر نه این است، که هم اکنون ایران و ترکیه روابط سیاسی و اقتصادی بسیار خوبی با اقلیم کردستان دارند، مسلما نیاز کشورهای منطقه به مدیگر، این روابط مثبت را در آیندە تضمین خواهد کرد.

در خاتمه، با توجه به تجربه مثبت حکومت اقلیم کردستان در تعامل با همسایگان در ٢٥ سال اخیر و عامل ثبات و استقرار بودن در منطقه، واقع بینی سیاستمداران اقلیم کردستان عراق و دیپلماسی موازنه منافع آنان، زمینه مردمی و قانونی استقلال در کردستان عراق نه تحریک دولتهای دیگر، به بن بست رسیدن وضع موجود در عراق، تنگناهای ژئوپلیتیکی کردستان عراق و وجود مؤلفه مشترک هویت آریایی در بین ایران و اقلیم کردستان، این فرض را باثبات می رساند، که توهم کردستان هراسی مبنای درست و واقعی نداشته و بیشتر بر فضای روانی و کلاسیکی انکار و کردستیزی استوار می باشد. این طرز تفکر با خوانشی کهن از تحولات جدید منطقه، سعی بر استمرار وضع موجود داشتە و هیچگونه یارگیری جدیدی را برنمی تابد و نمی پذیرد که کردها، بعنوان بازیگرانی جدید در عرصه سیاسی خاورمیانه ظهور کنند.

 

آزاد ولدبیگی کارشناس ارشد حقوق بین الملل و روزنامه نگار/ اربیل

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است

نظرات
آخرین اخبار