کد خبر: 3911
تاریخ انتشار: 4 شهریور 1395 - 00:38
راحله چتر سفید و فرشاد پیسوره:

فراتاب گروه اندیشه / راحله چتر سفید و فرشاد پیسوره: «مردم تروریست متولد نمی شوند و به یک باره تصمیم نمی گیرند که در اماکن عمومی و خیابان ها بمب منفجر کنند و جان عده ای بی گناه را بگیرند. نکته ی مهم اینجاست که تروریسم یک فرایند است و نیز گزینشی و انتخابی اشت نه انتسابی و ذاتی...» این عبارت کتابی لاتین بود که در عین سادگی در بیان و واضح بودن، نظر مرا جلب کرد. در کل می توان 4 مولفه را در بررسی ریشه ها و عوامل خشونت زا در گروه های تروریستی را مورد واکاوی و بررسی قرار داد.

1) ریشه های سیاسی

2) ریشه های اقتصادی و اجتماعی

3) ریشه های ایدئولوژیکی و مدهبی

4) ریشه های روانشناختی

بعد از تشریح هریک از مولفه ها می توان به وزنه ی سنگین برخی از این مولفه ها در شکل گیری داعش اشاره کرد. بعلاوه در این ارزیابی، نمی توان تک ساحتی تحلیل نموده و در واقع نمی توان یک عامل را زیر بنا قلمداد نمود.

در ابتدا باید به این نکته توجه داشت که ظهور جریان های رادیکال اسلامی در مناطق مختلف خاورمیانه با اشکال، خط مشی ها و اهداف گوناگون از جمله مسائلی است که امروزه توجه محافل آکادمیک را به خود جلب کرده است. به گونه ای که علل،دلایل، اهداف و سایر جنبه های این جریان ها مرکز توجه پژوهشگران می باشد. تا حدودی می توان گفت این جریان ها به لحاظ آبشخور فکری در اغلب موارد از افکار پیشینیان نشأت گرفته اند. اگرچه ممکن است عوامل مختلفی در شکل گیری این جریانها دخالت داشته باشد و نیز تفاوت هایی با یکدیگر داشته باشند اما تقریبا به لحاظ مبانی فکری می توان گفت در بینش شان اجماع وجود دارد. در اینجا ازخاورمیانه سخن می گوییم. خاورمیانه ای که چند کلید واژه می تواند بیانگر تحولات فکری و عملی آن باشد. قومیت، مدهب، بحران، جنگ، کشاکش بین نیروها و گروههای مختلف از طیف های مختلف بر سر قدرت. از طرفی می توان کلیدواژه های ذکر شده را در ارتباط با  مسائلی همچون جهاد، احیای خلافت، تحلیل رادیکال از دین، افکار اندیشمندانی همچون احمد ابن حنبل، ابن تیمیه، سید قطب و سایر اندیشمندان مرتبط توضیح داد. هرچند که نقش مولفه های سیاسی و اجتماعی را نمی توان نادیده گرفت. در این خصوص، برخی از تحلیلگران احیاگر اسلامی معاصر تأکید می کنند که مسلمانان رادیکال دهه ی 1960 و 1970 از افکار ابن تیمیه به مثابه توجیهی برای جهاد استفاده می کردند. اما نقش سید قطب نیز در این میان اساسی است. به گونه ای که شاخه ی رادیکال جنبش اخوان المسلمین از دل نوشته های ظهور کرد. جنبش مذکور در ابتدا گرایش های اعتدالی داشت اما در برهه هایی از زمان دچار انشعاب شده و به رادیکالیسم روی آورد. شاید بتوان گفت اوج رادیکالیسم این جنبش، سالهای جهاد افغانستان با شوروی بود که با ورود اسلام گرایان رادیکال عرب به افغانستان به تدریج بذرهای رشد یک سازمان جهانی اسلامی بنام القاعده پاشیده شد. تحولات این مقطع به نوعی در رادیکال شدن جنبش های اسلام گرای کردی بی تأثیر نبود که بررسی ابعاد رادیکال این جنبشها ، موضوع تحلیل حاضر می باشد.

بهتر است در تشریح موضوع حاضر 4 مولفه ی نامبرده در ابتدای بحث را بسط دهیم:

-ریشه های سیاسی (نقش نظام های سیاسی در شکل گیری این جریان های رادیکال)

فهم ریشه های تروریسم به ما کمک می کند تا این پدیده را بهتر بشناسیم و چراغ راهنماییست که از بروز آن جلوگیری کنیم. محققان و پژوهشگران عرصه ی تروریسم و سیاست گزاران عرصه ی تروریسم نیاز دارند تا درک گسترده تری از روند تروریسم و پیامدهای استراتژیک احتمالی آن و تاثیر تروریسم بر جوامعشان و جوامع بین المللی بدست آورند.  طبق یافته های علمی انجام شده به نظر می رسد آنچه که در وقوع تروریسم ار بین 4 مولفه ی یادشده، وزنه ی سنگینی محسوب می شود، عامل سیاسی است. به عبارت دیگر، تصمیم گیرندگان عرصه ی سیاسی هر نظام سیاسی ای، تعدادی از مردم ناراضی از روند تصمیم گیری سیاسی یا ناراضی از سیستم سیاسی موجود را به حال خود رها می کنند که این نارضایتی این شمار اندک می تواند منجر به  نافرمانی سیاسی و در درجه ی بعد خشونت سیاسی شود. یکی اشکال خشونت سیاسی نیز تروریسم است. پس می توان گفت بین تروریسم و عامل سیاسی(رژیم های سیاسی) ارتباط مستقیم برقرار است. ارتباط قوی بین این دو به این معناست که زمانی معضلات مربوط به تروریسم قابل حل است که به رژیم های سیاسی ارجاع داده شود. بر همین اساس است که بسیاری از مفسران و تحلیلگران به طور متقاعد کننده ای بیان می دارند که تلاش برای از بین بردن گروهی تروریستی همچون داعش در عراق و سوریه باید بر اساس راه حل سیاسی باشد.

-ریشه های روانشناختی

در خصوص نقش عامل روانشاختی نیز اعتقاد بر این است که که این عامل می تواند دخیل باشد نقش تعیین کنندگی ندارد.

-ایدئولوژی

ایدئولوژی نیز می تواند در بسیج کردن افراد برای روی آوردن به تروریسم کمک کند اما در واقع نقش ابزار را ایفا می کند نه آنکه به خودی خود ریشه و عمل تروریسم باشد. ولی در این خصوص و با توجه به مطالعاتی که نگارنده داشته می توان گفت که اندیشه های اندیشمندانی همچون سید قطب بیشترین تاثیر را بر گروههای رادیکال اسلامی گذاشته است. از وی چندین اثر باقی است با عناوین«نشانه های راه»، «عدات اجتماعی در اسلام» و سایر کتب. اما به نظر می رسد کتاب نشانه های سید قطب نقطه ی عطفی است در این مسیر. کتابی که سرنوشت وی را با اعدام گره زود و بسیار در محافل علمی صدا کرد. اندیشمندان، روزنامه نگاران و سایر پژوهشگران سید قطب را در شکل گیری اسلام گرایی بعد از جنگ سرد و در جهان مسلمان سنی بسیار تأثیرگذار تلقی می کنند. طبق نظر سید قطب، اخلاق ماتریالیستی غرب آن چنان نفوذ عمیقی بر کشورهای مسلمان دارد که این کشورها را به لحاظ ماهیت دیگر نمی توان اسلامی محسوب کرد. چرا که حاکمان حق قانونی را که متعلق به خداوند است غصب کرده اند و بر این اساس این حکومتها جاهلیه محسوب می شوند.

یکی از تیترهای مهم و پر سرو صدای سید قطب در کتابش جهاد در راه خداست. وی در جای جای مباحثش به این نکته اشاره کرده است که برای از بین بردن حکومتهای نامشروع و غاصب، صرف روشنگری و تبلیغ کافی نیست بلکه در کنار آن، سید قطب «حرکت»، « اعلان دینامیک» و «جهاد» سخن می گوید. به نظر می رسد ادبیات خاص و رادیکال سید قطب و اندیشمندان این حوزه بهانه ی لازم  را برای گروههای رادیکال اسلامی فراهم اورده اند تا با استدلال تشکیل حکومت اسلامی و از بین بردن جهل و کفر در جوامع مسلمان، قدرت هژمونیک خویش را توجیه سازند. به عبارت روشنتر در ظاهر هدف گروههای مذکور از بین بردن قدرتهای هژمونیک است اما در واقع خود این گروهها با روکش اندیشه های اسلامی و مفاهیمی هموچون جهاد و شریعت و عدالت، خود بدنبال قدرت هژمونیک هستند. در اینجا شاید بتوانیم اشاره داشته باشیم به تئوری هژمونی توماس بوتکو که بر اساس آن این گروهها با بهانه ی تاسیس یک نظام خدامحور و منبعث از مشروعیت الهی، بدنبال دست یابی به قدرتند که تعبیر کنونی تعبیری رئالیستی از موضوع مذکور است.

-عامل اقتصادی

عامل اقتصاد و نارضایتی ناشی از آن، زمانی می تواند هدایت کننده ی این گروهها به سمت تروریسم باشد که مردم احساس کنند نارضایتی آنها ناشی از نارضایتی سیاسیشان  از نظام سیاسی موجود است و در واقع در سیستم سیاسی موجود جایی ندارند. همانطور که ریچاردسون بیان می کند عوامل گسترده ی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی عواملی هستند که می توانند جامعه را مستعد تروریسم سازند، اما در واقع علت و ریشه ی بروز تروریسم محسوب نمی شوند، و شاید بتوان گفت که بعنوان کاتالیزور و یا ابزار عمل می کنند.

 در نهایت باید گفت صرف  نابودی گروههای تروریستی در خاورمیانه و باالاخص داعش، ثبات و امنیت را بهمراه نخواهد اورد. چرا که تا زمانی که عوامل بوجود آورنده ی هرج و مرج در منطقه وجود داشته باشند، شرایط برای تحرک گروههای مشابه داعش وجود خواهد داشت و از شرایط بهره برداری خواهند کرد.

 

منابع:

-سید قطب، نشانه های راه، مترجم: محمود محمودی، نشر احسان

-Calvert, J. (2009). Sayyid Qutb and the origins of radical Islamism. Hurst & Company Limited.

- Saltman, E. M., & Winter, C. (2014). Islamic State: the changing face of modern jihadism. London: Quilliam Foundation, 1-71.‏

- Bjørgo, T. (Ed.). (2004). Root Causes of Terrorism: Myths, reality and ways forward. Routledge.‏

 

راحله چترسفید ارشد علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی تهران

دکتر فرشاد پیسوره دکترای علوم سیاسی دانشگاه شهرضا

نظرات
آخرین اخبار