کد خبر: 383
تاریخ انتشار: 6 اسفند 1394 - 02:00
آرمین روسن و هلنا هولودنی
حکومت مردم‌سالار موهبتی است که کم‌تر آدم‌هایی در طول تاریخِ بشریت از آن بهره‌مند بوده‌اند. و با وجود این‌که شاید اکثریت دیکتاتورها به اندازه‌ی هیتلر یا استالین ستمگر نبوده‌اند.

فراتاب به نقل از  بیزینس اینسایدرـ در ادامه گزارشی از 11 دیکتاتور مخوف را نام آنها را نشنیده اید، خواهید خواند.

۱. فرانسیسکو سولانو لوپز (پاراگوئه، ۱۸۷۰-۱۸۶۲)

اگرچه پس از گذشت چند دهه از مرگ‌اش، هنوز با احترام از وی یاد می‌شود، ولی فرانسیسکو سولانو لوپز، رییس‌جمهوری و رهبر نظامی سابق پاراگوئه با مداخله در جنگ داخلی اوروگوئه در اواسط دهه‌ی ۱۸۶۰ به شکل نابخردانه‌ای باعث تحریک کشورهای همسایه‌اش یعنی برزیل و آرژانتین شد.

پس از پایان آن جنگ، کشورهای برزیل، آرژانتین و طرفِ پیروز در جنگ اوروگوئه به شکل مخفیانه با طرحی موافقت کردند که در آن قرار شد نیمی از خاک پاراگوئه را اشغال کنند.

لوپز شرایط صلحی را که از جانب "ائتلاف سه‌گانه" ارائه شده بود، رد کرد و با تمام قوا به این کشورها حمله کرد.

آن‌چه در پیِ این درگیری ویران‌گر رخ داد این بود که لوپزِ بلندپرواز به اجبار کودکان را به جنگ فرستاد، صدها نفر از دستیاران‌اش را اعدام کرد (از جمله برادر خودش)، در اثر این تصمیم عجولانه ویرانی‌ها و آسیب زیادی به مناطق مختلف وارد کرد، و باعث شد به مدت هشت سال کشورش تحت اشغال نظامی آرژانتین باشد.

با مرگ لوپز در جریان یک نبرد در ۱۹۷۰ جنگ پایان یافت؛ در نتیجه‌ی این جنگ، جمعیت پاراگوئه از تقریبا ۵۲۵ هزار نفر به ۲۲۱ هزار نفر کاهش یافت، و در کل این کشور تنها ۲۹ هزار مرد بالای ۱۵ سال زنده ماندند. 

۲. ژورف تیسو (اسلواکی، ۱۹۴۵ ۱۹۳۹)

تیسو کشیش کاتولیکی بود که در دوره‌ی کوتاهی رهبری فاشیست‌های اسلواکی را به عهده گرفت، و تقریبا در طول جنگ جهانی دوم رییس یکی از رژیم‌های اقماری متعدد آلمان بود. با وجود این‌که تیسو در مقایسه با دیگر رهبران رژیم‌های دست‌نشانده‌ی نازی‌ها، اعتقادات فاشیستیِ معتدل‌تری داشت، ولی یک شورش ضدفاشیستی را در۱۹۴۴ به شکل بی‌رحمانه‌ای سرکوب کرد. وی هم‌چنین در تبعیدِ جمعیت عظیم یهودیان این کشور به اردوگاه‌های کار اجباری نازی‌ها از نخستین کسانی بود که به این کار اعتقاد داشت و آن را تسهیل کرد. اسلواکی در آن زمان بیش از ۸۸هزار یهودی داشت. با این حال، با پایان جنگ، نزدیک به ۵۰۰۰ یهودی در این کشور باقی ماندند.

۳. دوما استویای (مجارستان، ۱۹۴۴)

میکلوس هورتی، رهبر وقتِ مجارستان، برای همکاری با رژیم آدولف هیتلر در باز پس‌گیری اراضیِ این کشور که در نتیجه‌ی جنگ جهانی اول از دست رفته بود، با آلمان نازی متحد شد. وقتی قدرت آلمان در جنگ در ۱۹۴۴ در حال افول بود، هورتی سعی کرد راه مستقلی از آلمان نازی پیش بگیرد و از اخراج یهودیان سر باز زد  همین تصمیم باعث شد نازی‌ها به این کشور حمله کنند و با این‌که هورتی هم‌چنان رسما بر مسند قدرت بود، دوما استویای را به عنوان رهبر دست‌نشانده‌ی خود در مجارستان منصوب کنند.

در طول شش ماه از نخست‌وزیریِ استویای در مجارستان، بیش از ۴۴۰ هزار یهودی به عنوان یکی از آخرین جمعیت ‌هایی که با اجبار به سمت هولوکاست رفتند، از این کشور به اردوگاه‌های کار اجباری تبعید شدند. استویای که در سال‌های منتهی به جنگ جهانی دوم سفیر مجارستان در آلمان نازی بود، پس از جنگ توسط ارتش امریکا دستگیر و در ۱۹۴۶ در مجارستان اعدام شد.

۴. آنته پاولیچ (۱۹۴۵-۱۹۴۱)

 آنته پاولیچ کار خود را به عنوان یک سیاست‌مدارِ مخالف تمرکزگراییِ سیاسیِ کشوری آغاز کرد، که بعدها رسما به عنوان امپراتوری یوگسلاوی شناخته شد. پس از آن‌که پادشاه یوگسلاوی در ۱۹۲۹ خود را به عنوان یک دیکتاتور معرفی کرد، پاولیچ برای سازمان‌دهی یک جنبش ملی‌گرایی افراطی به نام اوستاشه از کشور گریخت. اوستاشه تمام تمرکزش را وقف تاسیس کرواسیِ مستقل می‌کرد و گاهی اوقات به کارهای تروریستی نیز دست می‌زد. سرانجام، این گروه شاه الکساندر را در ۱۹۳۴ به قتل رساندند.

پس از آن‌که نیروهای محور متحدین، یوگسلاوی را در ۱۹۴۱ به اشغال درآورند، پاولیچ به عنوان رییس دولت مستقل کرواسی (NDH) قدرت را به‌دست گرفت. در این مدت این کشور ظاهرا تحت حکومت رژیم اوستاشه بود، ولی در حقیقت دارای حکومتی دست‌نشانده‌ی ایتالیای فاشیست و آلمان نازی بود. این رژیم، تحت رهبری پاولیچ، به آزار و اذیت صرب‌های ارتدوکس، یهودیان، و رومانیایی‌های مقیم کرواسی پرداخت. پس از شکست آلمان در ۱۹۴۵، پاولیچ برای مدتی مخفی شد و سرانجام به آرژانتین گریخت. وی در ۱۹۵۹ در اسپانیا درگذشت.

۵. ماتیاس راکوشی (۱۹۵۶ ۱۹۴۵)

ماتیاس راکوشی پس از تحکیم قدرت سیاسی در ۱۹۴۵ رهبر کمونیست مجارستان شد. وی که به عنوان "بهترین شاگرد مجاری استالین" شناخته می‌شد، به صورت هماهنگ دست به پاکسازی سراسری زد، و یک رژیم سرکوب‌کننده‌ی متحد شوروی را تاسیس کرد. پس از مرگ استالین در ۱۹۵۳، اتحاد جماهیر شوروی، رژیم راکوشی را بسیار بی‌رحم تشخیص داد و از وی خواست به شرط آن‌که منصب نخست‌وزیری را به فرد اصلاح‌طلبی به نام امره ناگی واگذار کند، می‌تواند به عنوان دبیرکل حزب کمونیست مجارستان باقی بماند. راکوشی تلاش کرد مدتی در مسندش باقی بماند، تا این‌که اتحاد جماهیر شوروی رسما وی را یک خطر تشخیص داد. مسکو به منظور آرام کردنِ رهبر یوگسلاوی، مارشال تیتو، وی را در ۱۹۵۶ از کارش عزل کرد.

۶. خُرلوگین چویبالسان (مغولستان، دهه‌ی ۱۹۳۰- ۱۹۵۲)

چویبالسان پس از ملاقات‌های متعدد با استالین، سیاست‌ها و روش‌های رهبر شوروی را اتخاذ کرد و در مغولستان به اجرا درآورد. وی نظام دیکتاتوری تاسیس کرد، مخالفان را سرکوب کرد و ده‌ها هزار آدم‌ را به قتل رساند. طبق گزارشی که در ۱۹۶۸ منتشر شد و در واژه‌نامه‌ی تاریخی مغولستان نیز از آن یاد شده است، وی در دهه‌ی ۱۹۳۰ "بسیاری از کارگران پیشرو در حزب، دولت، و سازما‌ن‌های مختلفِ اجتماعی، و افسران ارتش، روشن‌فکران و دیگر کارگران وفادار را دستگیر کرد و به قتل رساند". در اواخر ۱۹۵۱، چویبالسان برای درمان سرطان کلیه به مسکو رفت، و پس از یک سال درگذشت.

۷. اَنور خوجه (آلبانی، ۱۹۸۵- ۱۹۴۴)

دیکتاتور کمونیست آلبانی پیش از اجرای سیاست ویران‌گرش مبنی بر تاسیس حکومتی مستقل و متکی به خود، و تبدیل کشور آلبانی به نسخه‌ی بالکانیِ کره‌ی شمالی در دنیای مدرن، با اتحاد جماهیر شوروی و چین دشمنی و شروع به مخالفت کرد. خوجه در طول چهار دهه حکومت، جلوی مذهب را گرفت، دستور داد هزاران سنگر بتونی در سراسر آلبانی بسازند، ساختما‌ن‌های عمومیِ غیرعادی در شهرها ‌ساخت، بارها دست به پاکسازی آدم‌های اطراف‌اش زد، و تقریبا همه‌ی روابط بین‌المللی مهم آلبانی را قطع کرد. خوجه کیش شخصیتی نظیر استالین را به اجرا درآورد، و جامعه‌ای کاملا بسته به وجود آورد که عملا هیچ مخالفت سیاسی را تحمل نمی‌کرد. در کشوری در که درحال‌حاضر حدود ۳ میلیون نفر جمعیت دارد، طبق تخمین‌ها در زمان حکومت خوجه حدود ۲۰۰ هزار نفر به اتهام جرائم سیاسی زندانی بودند.

۸. لو دوان (ویتنام، ۱۹۸۶ ۱۹۶۰)

اگرچه لو دوان هرگز به صورت رسمی رییس حکومت ویتنام نبود، ولی بیش از ۲۰ سال مهم‌ترین تصمیم‌گیرنده‌ی رژیم کمونیستیِ این کشور بود. پس از جنگ ویتنام و تهاجمِ موفق ویتنام شمالی‌ به ویتنام جنوبی، دوان بر تمام پاکسازی‌های مخالفان کمونیسم در ویتنام جنوبی نظارت داشت و بیش از ۲ میلیون نفر را زندانی و بیش از ۸۰۰ هزار ویتنامی را مجبور به فرار با قایق کرد. ویتنام تحت نظارت دوان، با تلاش‌های شکست‌خورده‌ا‌ی به سمت تمرکز اقتصادی پیش رفت، ولی نسل‌های بعدیِ این رهبر ویتنامی، این طرح را به طور کلی تغییر دادند.

۹. یان اسمیت (رودزیا، ۱۹۷۹-۱۹۶۴)

یکی از بحث‌برانگیزترین شخصیت‌های تاریخ پسااستعماری افریقا، یان اسمیت، خلبان مدال‌‌آور هواپیمای جنگنده‌ در جنگ جهانی دوم است، که با رهبری وی، رودزیا (زیمباوه‌ی کنونی) در ۱۹۶۵ از امپراتوری بریتانیا جدا شد. وی قصد داشت قوانین سفیدپوستان را در مستعمره‌ای کاملا سیاه‌پوست حفظ کند.

اسمیت، به عنوان نخست‌وزیر رودزیای مستقل، نظام آپارتایدی نظیر همسایه‌ی جنوبی‌اش – افریقای جنوبی – ایجاد کرد، و از طریق نظامِ جداسازی و کنترلِ نژادی به دنبال اجرای قوانین سفیدپوستان بود. اگرچه سفیدپوستان کم‌تر از تنها ۴ درصد جمعیت رودزیا را تشکیل می‌دادند، حکومت اسمیت نزدیک به ۱۵ سال زیر سایه‌ی انزوای بین‌المللی و جنگ داخلی ادامه داشت. در ۱۹۸۰ توافق تقسیم قدرت را پذیرفت و رابرت موگابه را به درجه‌ی نخست‌وزیری ترفیع داد. اگرچه یان اسمیت گاهی اوقات به دلیل خواست قلبی‌اش برای تسلیم قدرت، مورد تحسین قرار می‌گرفت – اقدامی که باعث شد زیمباوه پیش از همسایه‌اش، افریقای جنوبی، از یوق ۱۵ سال حکومت اقلیت رهایی یابد – ولی تا بیش از یک دهه پس از آن، هم‌چنان تبعیض‌های نژادی‌اش را ادامه می‌داد.

 ۱۰. رامفیس تروخیو (جمهوری دومینیکن، می‌۱۹۶۱ اکتبر ۱۹۶۱)

پدر رامفیس، شخصی که از رامفیس نیز منفورتر بود، بیش از ۳۰ سال بر جمهوری دومینیکن حکمرانی می‌کرد. بزرگ‌ترین پسر رافائل، که در ۱۴ سالگی به مقام سرهنگی رسید، فقط چند ماه به عنوان دیکتاتور این کشورکارائیبی وقت داشت – ولی از همین چند ماه نیز استفاده کرد تا مبارزه‌ی تلافی‌جویانه‌ی بی‌رحمانه‌ای علیه مظنونینِ قتل پدرش در ۳۰ می‌۱۹۶۰ راه بیندازد. هنگامی که رامفیس، یک شکنجه‌گرِ ماهر و عیاش و زن‌باره‌ی دیرینه، جمهوری دومینیکن را در اواخر ۱۹۶۱ با یک قایق بادبانی به سمت تبعید‌گاه‌اش در اسپانیا ترک می‌کرد، تابوت پدرش را نیز با خود برد. نزدیک به ۴ میلیون دلار پول و جواهرات در تابوت پدرش مخفی شده بود.

 

 ۱۱. مایکل میکومبِرو (بوروندی، ۱۹۶۷ ۱۹۶۶)

مایکل میکومبرو، کاپیتانِ ارتش و سپس وزیر جنگ، تنها ۲۶ ساله بود که توانست یک عملیات ضدکودتا را رهبری کند و همین عملیات باعث شد بتواند بر مسند نخست‌وزیری تکیه بزند. با توجه به این‌که دو نخست‌وزیر قبلی - از زمان استقلال این کشور از بلژیک در ۱۹۶۲ - به قتل رسیده بودند، نخست‌وزیری در کشور بوروندی شغل بسیار خطرناکی محسوب می‌شد. میکومبرو که یک توتسی بود، به سرعت رژیم سلطنتی را از میان برداشت و پادشاه ۱۹ ساله‌شان را به تبعید فرستاد. میکومبرو نیروهای نخبه‌ای را از میان توتسی‌ها پرورش داد و در بدنه‌ی ارتش و دولت به کار گرفت، و با این کار خشم جامعه‌ی هوتو را برانگیخت. در ۱۹۷۲، دولت میکومبرو قیام هوتوها را با سازمان‌دهیِ قتل‌عام تقریبا ۱۵۰ هزار تا ۳۰۰ هزار نفر به شدت سرکوب کرد. با این‌که موکومبرو در کودتای ۱۹۷۶ سرنگون شد، اختلاف هوتوها و توتسی‌ها در بوروندی ادامه داشت، و از ۱۹۹۳ تا ۲۰۰۵ باعث ایجاد جنگ داخلی در این کشور شد.

 

ترجمه از: امیررضا مصطفایی

منبع: نشریه بازده

نظرات
آخرین اخبار