کد خبر: 3674
تاریخ انتشار: 27 مرداد 1395 - 12:10
در سرزمین ژرمن ها (9)
المانها یا نمادهای شهری در آلمان، چه آنان که بردبار و صبور تاریخی را بر دوش می کشند و چه آنان که محصول مدرنیته و پسا مدرنیته هستند همگی با آدمی سخن می گویند.

فراتاب ـ گروه فراسفر/ لاله سنگ تراش: گاهی نام شهری در خاطرت میماند؛ ازآن روی که درباب تاریخش بسیار گفته اند، یا یادآور وقایعی تاریخی است، یا بواسطه ویژگی ها و محصولاتش  شناخته شده است. شاید به شهری، چنین پرآوازه  و نامی سفر کنی و چون کتابی بخوانیدش، چون فیلمی نگاهش کنی و عکسهای یادگاری بگیری و بازگردی و در گوشه ذهنت به یاد بسپاری.

اما گاهی انسان چنان درگیر آثاری هنری می شود و با آنان ارتباط برقرار می کند که نه فقط در گوشه ذهنش یا درآلبوم خاطراتش باقی بماند؛ که  آنچنان روح انسانی و عشق سازنده در بیان دیدگاه و مفهومی که بدان خاطر دست به آفرینش اثر زده است درآن وجود دارد و حس می شود که نمی توان فراموشش کرد؛ آری، گاهی آنچنان آن اثر آدمی را درگیر خود می‌سازد که  در هر نظری و نگاهی، در هراتفاق و رویدادی که با مفهوم آن آثر ذره ای هم ارتباط داشته باشد ناخودآگاه ذهن آدمی از آن اثر الهام می گیرد و این است راز جاودانگی یک اثرهنری.

جاودانگی آثار هنری، به خصوص المانهای شهری یکی دیگر از ویژگی های خاص ژرمن هاست؛ آنگونه که این آثار زبانزد جهانیان نیز می باشند و هرساله میلیون ها توریست را بسوی خود می کشاند.

المانها یا نمادهای  شهری در آلمان، چه آنان که بردبار و صبور تاریخی را بر دوش می کشند و چه آنان که محصول مدرنیته  و پسا مدرنیته هستند همگی با آدمی سخن می گویند؛  آنان نه دست و پا شکسته و فرسوده و خسته محصول تصمیمی آنی هستند؛ نه با فوریتی عجیب، یک شبه برای عینیت بخشیدن به مفهومی، نمادی و یا زیباسازی شهری خلق شده اند. آنان محصول ایمان، باور و مهمتر از همه عشق هنرمند می باشند و با هدف زنده نگاه داشتن یادِ انسانی، واقعه ای و یا بیان هدفی و نمایش مفهومی و تجربه ای خلق شده اند.

اگر مفهوم المانهای شهری جذب افراد، درگیر کردن ذهنشان و سمبلیک بودن است، باید آلمان را الگویی قابل توجه و آموزنده دانست. مایلم از المانهای شهری در آلمان در دو بخش صحبت کنم؛ مجسمه ها و نمادهای تاریخی و نمادهای شهری جدید.

 

مجسمه های تاریخی

در اکثریت شهرهای آلمان می توان هنر مجسمه سازی را مشاهده کرد. در خیابان هایش، در قصرها و قلعه هایش، در کلیساهایش، در پارک ها و باغ هایش و حتی در کوچه پس کوچه ی شهرهایش و در برخی جاده های محلی مجسمه هایی را می توان دید. این هنر آنگونه زیبا و عمیق است که بعد از یک پیاده روی در شهر بیگمان تنها حسی که نخواهی داشت تنهایی است. دیدار مجسمه هایی که به طرز زیبایی خلق شده و بیانگر زیبایی، مفهوم، نماد و واقعه ای تاریخی هستند، آنچنان زنده و گویا هستند که انگاری باتو سخن می گویند.

مجسمه‌ گودريگا: ارابه‌ چهار اسبی که توسط  بانویی زیبا یعنی ویکتوریا  که الهه‌ پيروزي روم باستان است، رانده مي شود و بر فرازدروازه براندنبورگ قرار گرفته است و این یکی ازهنرهای جاودانه این ملت است. این دروازه که یکی از دروازه‌های قدیمی شهر برلین است، به عنوان یکی از معروفترین نمادهای اروپا در نظر گرفته می‌شود. طرح بنای این دروازه مشابه دروازه ورودی شهر آتن یا دروازه معروف پروپیلائه می‌باشد. الهه پیروزی  سوار بر ارابه چهار اسبه‌ای که بر فراز دروازه دیده می‌شود توسط فردی به نام یوهان گوتفرید شاکو، ساخته شده است. این دروازه در سال ۱۷۸۸ تا ۱۷۹۱م  به فرمان پادشاه فریدریش ویلهلم دوم  ساخته شد و قریب به ۲۲۰ سال قدمت دارد. این دروازه به عنوان نمادی از آداب و سنن قدیمی ملت آلمان و بخشی از استحکامات قدیمی شهربحساب میاید.

 


ستون پیروزی برلین:
این اثر در فاصله سال‌های ۱۸۶۴م  و ۱۸۷۳م ساخته شد. این ستون ۶۷ متری که مجسمه‌ی طلایی باشکوهی از ویکتوریا (الهه پیروزی) روی آن قرار دارد، به‌یادآورنده موفقیت‌های جنگی و پیروزی‌هایی است که بنیانگذاری امپراطوری آلمان را ممکن ساختند.  
این بنا پس از سال 1864م  برای یادآوری پیروزی جنگ بین پروس و دانمارک ساخته شد . پس از شروع به احداث در دوم سپتامبر سال 1873م ساخت آن به اتمام رسید و به بهره برداری رسید.  در حین افتتاح ، پروس با اتریش وارد جنگ شد و بعد از آن پروس با فرانسه در سال های 1870م و 1871م به جنگ پرداختند . بعد ازاین جنگ مجسمه برنزی از ویکتوریا به ستون اضافه شد
ویکتوریا 8.3 متر (27 فوت) ارتفاع و وزنی معادل 35 تن دارد .

این بنا دارای سه بلوک است که از سنگ های زینتی که به عنوان غنیمت از دشمن گرفته شده بود تزیین شده است. در سال 1938 ستون پیروزی به محل کنونی خود منتقل شد و حلقه چهارم که با طلا زینت داده شده بود به آن اضافه گشت. اطراف پایه ستون ، چهار مجسمه برنزی از سه جنگ ونقش راهپیمایی ارتش در برلین نمایش داده میشود که توسط چهار مجسمه ساز ساخته شده است: مورتیز شولتز (1825 – 1904) کارل کیل (1838 – 1889) الکساندرکلاندرلی (1834 – 1903) البرت وولف (1814 – 1892 )
نقش های برجسته ستون در سال 1945م  توسط فرانسه برداشته شد . ارتش اشغالگر فرانسه نمی خواست آنچه که میتواند یادآور پیروزی و قدرت آلمان باشد باقی بماند، بنابراین به دستور رییس جمهور وقت فرانسه ، فرانسوا میتران در هفتصدو پنجاهمین سالگرد شهر برلین از ستون اصلی برداشته شد .

مجسمه رولاند:
این مجسمه سمبل شهر برمن آزاد است.  ایالت برمن، کوچک‌ترین ایالت آلمان است و تنها از دو شهر تشکیل می‌شود. با این حال این ایالت از نظر اقتصادی یکی از مهم‌ترین مناطق آلمان به‌شمار می‌رود، چون دومین شهر بندری آلمان، در این ایالت قرار دارد. این مجسمه هنوز در میدان بازار برمن قد افراشته است. اما داستان این آزادی چیست؟ برمن، این کوچک‌ترین ایالت آلمان، زمانی یکی از اعضای اتحادیه‌ی شهری هانزه (Hansestädte) بود. هانزه به زبان آلمانی کهن به معنای دسته و گروه است. شهرهایی که بازرگانانشان در اواسط قرن ۱۲ تا ۱۷ م در آلمان گردهم آمدند تا امنیت حمل و نقل کالا و نیز منافع خود را در داخل و خارج تأمین کنند، این اتحادیه‌ را تشکیل داده بودند. بازرگانان شهر برمن آزاد از آن‌جا که عضو این اتحادیه‌ بودند، ثروت زیادی بدست آوردند. صفت آزاد در این رابطه، به استقلال مدیریت و رسیدگی به امور شهرها، جدا از وابستگی سیاسی آن به مرکز، برمی‌گردد و سمبل این آزادی، مجسمه‌ ده متری سنگی رولاند است که هنوز هم در میدان بازار این شهر پا برجاست. این مجسمه‌، مثل همه‌ی مجسمه‌های رولاند در شهرهای دیگر، سربازی است با شمشیر کشیده در یک دست و در دست دیگر سپری مزین به عقاب سلطنتی دوسر که در قرون وسطی سمبل حقوق شهروندی چون آزادی، استقلال و قانونمندی بود. رولاند خود پهلوان امپراطور مقدس شارلمانی و قهرمان جنگ Roncevaux  بود.

 

مجسمه برنزی نوازندگان برمن: آنها که همسن و سال من هستند کتابهای طلایی کودکان را یاد دارند؛ کتابهایی که دلچسبترین لذت خواندن را برایم داشت، داستان خرآوازه خوان از برادران گریم را نخستین بار آنجا خواندم و حالا حیوانات شاد و متحد آن را در سیمای مجسمه هایی برنزی در برمن میشد دید که نماد شهر برمن است.  خر و سگ و گربه و خروس این داستان  که بر یکدیگر سوار هستند. نام این داستان در آلمانی نوازندگان شهر برمن است. بر اساس این داستان خر که از کار کردن زیاد و خستگی، کار خود را رها می‌کند و راه سفر میگیرد.  در میانهٔ راه به این حیوانات دیگر بر می‌خورد و یکی یکی با او همراه می‌شوند و به شهر برمن می‌رسند و در آن جا یک گروه موسیقی تشکیل می‌دهند. این مجسمه در سال 1951م براساس این داستان و توسط گرهارد مارکس ساخه شده است.

ادامه دارد...

نظرات
آخرین اخبار