درس گفتارهای هویت(۳)
فراتاب-گروه بین الملل:در دولتهای موفق و حکمرانیهای خوب، حقوق شهروندی از اهمیت بالایی برخوردار بوده و از تصمیمگیران و ادارهکنندگان، همواره این انتظار وجود دارد که انتظارات مردم در این زمینه در بالاترین استانداردها تامین شود. در واقع یکی از شاخصهای ارزیابی کارآمدی دولتها و حکمرانی مطلوب، میزان توان آنها در تامی حقوق شهروندی است. حقوق شهروندی یکی از لازمههای حفظ یکپارچگی ملی، انسجام اجتماعی و تحکیم هویت ملی میباشد و در کنار ناسیونالیسم(بهعنوان ابزار کلاسیک) مورد توجه دولتها قرار میگیرد. مخصوصاً در جوامع چندقومی و متکثر فرهنگی و قومی و جاییکه ناسیونالیسم نمیتواند کارکرد سابق خود را ایفا کند، حقوق شهروندی(بهعنوان ابزار مدرن) وارد صحنه میشود و جامعه چندگونه و متنوع فرهنگی را حول ارزشها، وفاداریها و اهداف مشترک یکپارچه و منسجم میسازد. حقوق شهروندی ویژه جوامع مدرن و پیشرفته است، آنهایی که به ارزش انسان و شان و کرامت او قائلند و دیگر مردم را در هیبت رعیت، محکوم، مطیع صرف و تحت تسلط نمیبینند.
شهروندی در واقع خود نوعی هویت است، هویتی که میتوان آنرا در مقابل وضعیت دیگری یعنی رعیت و تابع صرف دید. وقتی فردی خود را شهروند معرفی میکند، ضمن شناساندن رابطه خود با دولتی خاص و مسئولیتها و تکالیفاش نسبت به آن، حقوق و امتیازات خود را نیز یادآوری میکند، حقوقی که بهواسطه هویت شهروندیاش باید همواره محترم شمرد شود. شهروندي شان و هويتي است که فارغ از هرگونه تفاوتهاي نژادي، زباني، قومي، مذهبی و فرهنگي ميتواند کلیه آحاد ساکن در یک کشور را برابر و هم شان جلوه دهد و بنابراین از هرگونه تردید و شبهه ايدئولوژيکي و تعصبنگرانه(که در هويت ملي و قومي بسيار نمود پيدا ميکند) خود را رها میکند. شهروندي به وضعيتي اشاره دارد که در آن تمامي افراد يک جامعه ملي از نظر مسئوليتها و تکاليف و حقوق و امتيازات در وضعيتي برابر (و يا نسبتاً برابر) قرار ميگيرند. فرق نمیکند چند سال در یک کشور سکونت داری، آنگاه که خود را شهروند جامعهای معرفی میکنی و نیز این هویت از سوی دیگران پذیرفته میشود، از حقوق و تکالیفی مشابه دیگر اعضای جامعه برخوردار میشوی. چنین وضعیتی را بهخوبی در کشورهای پیشرفته و مدرن میتوان مشاهده کرد، جوامع دموکراتیکی که به کلیه شهروندان(ولو مهاجرینی که مدت زمان طولانی از اقامت آنها در کشور جدید نمیگذرد) این فرصت را میدهند که با دیگر اعضای جامعه در صحنههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی رقابت کنند و "حضور" داشته باشند. شهروندی همچون تار و پود محکمی اعضای جامعه را به هم متصل میکند و آنها را در قامت یک بدن واحد یکپارچه و منسجم میکند.
شهروندی شامل طیف متنوعی از حقوق مدني، سياسي و اجتماعي میشود: حقوق و آزادي هاي فردي (آزادي بيان، انديشه و عقيده، حق مالکيت شخصي، حق انعقاد قراردادهاي حقوقی با دیگران و حق برخورداري از عدالت و ...)، حقوق سياسي (حق مشارکت در قدرت سياسي، حق رای دادن، حق انتخاب شدن، حق دسترسی آزاد به اطلاعات، حق تشکیل اجتماعات و نهادهای سیاسی و...)، حقوق اجتماعي (حق زندگی آبرومندانه، تامین رفاه و نیازهای اقتصادی و معیشتی، دسترسی برابر به نظام آموزش همگاني و خدمات بهداشتي و اجتماعي، حق کار، حق بیمه، تضمینهای شغلی و ...). هر اندازه حکومتی بتواند این حقوق و خواستههای شهروندان را در سطح استاندارهای مطلوبی تامین کند میتواند خود را بهعنوان یک نمونه موفق مدیریت سیاسی معرفی کند. بدون تردید در این زمینه کشورهای دکوکراتیک و پیشرفته کارنامه بهمراتب بهتری نسبت به کشورهای غیردموکراتیک و درحال توسعه دارند.
شهروندی رابطه و پیوندی است بین افراد و دولت، و حقوق و تکالیف هر دو نسبت به هم در این چارچوب مشخص میشود.برخي به اشتباه حقوق بشر و حقوق شهروندي را معادل يکديگر در نظر میگیرند. حقوق بشر به حقوق و امتیازاتی گفته میشود که همه انسانها فارغ از هر مرزبندي سياسي و ملي از آن برخوردارند، حال آنکه شهروندي موقعيتي است کاملاً مرتبط با دولت.برخي به اشتباه حقوق بشر و حقوق شهروندي را معادل يکديگر در نظر میگیرند. حقوق بشر به حقوق و امتیازاتی گفته میشود که همه انسانها فارغ از هر مرزبندي سياسي و ملي از آن برخوردارند، حال آنکه شهروندي موقعيتي است کاملاً مرتبط با دولت. البته حدود دو دهه است که بهمدد رشد فناوریهای ارتباطاتی و اطلاعاتی و تسریع روند جهانی شدن و شکل یافتن فرهنگ جدید در گستره جهانی، برخی صحبت از شهروند جهانی نیز میکنند. شهروند جهانی خود را در یک شبکه گسترده ارتباطات باز مییابد و فارغ از محدودیتهای زمان و مکان در فضای مجازی هویت جدیدی پیدا میکند. اگر از چنین مباحثی که حتی ریشههای آن را میتوان در قرون اولیه(میلادی) و در میان پیروان اندیشههایی مانند رواقیون ردگیری کرد، بگذریم، شهروندی در نظام وستفالیایی و پیدایش دولتهای ملی خصوصاً در دو قرن اخیر معنا پیدا کرد، در دولتهای مدرنی که منشاء حاکمیت مردم شدند و حکومتها صرفاً نمایندگی ملتهای شان در صحنه بینالمللی را بر دوش داشتهاند. شهروندی به وضعتی اشاره دارد که همه در برابر قانون برابرند و نمیتوان امتیاز و تکلیفی فراتر از آنچه در قانون مشخص شده برای آنها در نظر گرفت.
شهروندي تنها مشتمل بر وظايف و تکاليف شهروندان در مقابل دولت نيست بلکه حقوق شهروندان نسبت به دولت را نيز در بر ميگيرد. شهروندي بهعنوان مجموعهاي از حقوق و تکاليف و از مولفههاي اساسي حکمرانی خوب دموکراتيک رشد و گسترش پيدا کرده است. در جائيکه شهروندان در مقابل دولت وظايف و تکاليفي دارند، دولت نيز مکلف به تامين و حفظ حقوق افراد است. شهروندي در نظامهاي دموکراتیک، طيف متنوعي از حقوق سياسي از جمله حق راي و ديگر آزاديهاي مدني را مشتمل ميشود، در مقابل در نظامهاي اقتدارگرا، حقوق افراد محدود شده و در بدترين وضعیت صرفاً در حد حق سکونت در کشور کاهش مييابد. بدون تردید حقوق شهروندي در نظامهاي دموکراتيک معنا پيدا ميکند و به همين دليل است که همواره تاکيد بر اين بوده که رشد نهادهاي دموکراتيک به تامین حقوق شهروندی در استانداردهای مطلوب کمک میکند.
شهروندي از طرق مختلف به حفظ یکپارچگی ملی و تقویت هویت ملی کمک میکند. هر اندازه حقوق شهروندی در یک جامعه بهنحو مطلوبی تامین شود، شهوندان حس تعلق بیشتری به کشور و ملت خود خواهند داشت و اطمینان مییابند که حکومت ضامن حفظ کرامت و شان و احترام آنها در جامعه میباشد و بنابراین در مسئولیتپذیری نسبت به ارزشها و منافع ملی ثابتقدمتر خواهند بود. بدینگونه شهروندي ميتواند موجب ظهور و تقويت ميهنپرستي شود. مردم وقتي ميهنپرست هستند که به نظام سياسيشان افتخار کنند و در پي دفاع از آن و بهبود و ارتقاي جايگاهش تلاش کنند. هر اندازه حقوق شهروندي تقويت يابد، ميزان رضايتمندي شهروندان از دولتشان افزايش يافته و حس ميهن پرستيشان تقويت میشود. مفهوم ميهنپرستي درنگاه اول اين چيزها را در ذهن تداعي ميکند: خاک مقدس وطن، پرچم، حوادث مهم تاريخي، دفاع از وطن، شهادت و ایثار برای مام وطن، سرودهاي ملي، و همه تصاويري که مردم را به سياست و دولت پيوند ميدهد. کسي که خود را شهروند يک دولت نداند و يا دراين حقوق احساس ضعف نمايد، بيتردید چندان علاقه به فداکاري در راه وطن و ارزشهاي آن نخواهد داشت. دولتهاي ضعيف يا نامشروع عموماً در برانگیختن حس ميهنپرستي در ميان اعضای جامعهشان با مشکلات جدي مواجه هستند، و در مواقعي که به حمايت شهروندان براي دفاع از دولت در مقابل تهديدات و بروز جنگها نيازمندند، اين ضعف به آنها آسيب ميرساند. در مقابل، دولتهای مدرن و دموکراتیک که به اعضای جامعهشان بهعنوان شهروندان دارای حقوق و احترام مینگرند، در مواقع خطر میتوانند به حس مسئولیتپذیری و میهنپرستی آنها اعتماد بیشتری داشته باشند.
در مجموع، هر اندازه حقوق شهروندی در کشوری مورد توجه و احترام بیشتری قرار گیرد و حکومت پایبند رعایت آن باشد، بستر مناسبی برای انسجام و تقویت هویت ملی فراهم میشود. مردمی که میبینند، مدیران، مجریان و تصمیمگیرندگان کشورشان به حقوق آنها بهعنوان شهروند قائل بوده و زیر چتر قانون، فرصتها و امتیازات برابر برایشان وجود دارد، همواره وفاداریشان به سوی نهادهای سیاسی و مرکزیت سیاسی سوق مییابد و پیرامون ارزشهای مشترک همگرا میشوند. حقوق شهروندی یعنی پاسداشتن احترام و منزلت انسانهایی که در یک جامعه سیاسی زندگی میکنند، یعنی پایبند بودن به حق آنها در تعیین سرنوشت خود، مشارکت دادن شهروندان در کلیه امور، و تامین خواستههای مدنی، سیاسی و اجتماعی آنها در حد مطلوب، تا جایی که کرامت انسانی آنها حفظ شود.
اعضای جوامع مدرن، پیشرفته و دموکراتیک دیگر رعیت نیستند، آنها رعایای فلان پادشاه و امپراتور و حاکم نیستند، سرنوشتشان بهدست دیگری رقم نمیخورد، یوغ تبعیت صرف و محکوم بودن به گردنشان انداخته نشده، زندگی خصوصی و عمومیشان تحت کنترل حاکمین نیست، بهدیده تبعیض و مرزهای طبقاتی، نژادی، مذهبی و قومی با آنها برخورد نمیشود، فقط مکلف و مسئول نیستند، آها از حقوق شهروندی برخورداند، سرنوشتشان به دست خودشان رقم میخورد، محکوم نیستند که چشم بسته فقط تبعیت صرف داشته باشند و عقل و شعور خود را کنار بگذارند و فرد یا افراد دیگری را بهعنوان عقل کامل و حاکم قبول کنند و به اراده او(حاکم) یا آنها(حاکمین) و برخلاف میل خود زندگی کنند. شهروندی هویت مدرن است، شهروندی یعنی حضور داشتن در صحنه بهعنوان یک انسان واقعی، انسانی که اعتماد به نفس لازم برای ایفای نقش انسانیاش را دارد. پس شهروندی با کسی که صرفاً ساکن یک شهر است متفاوت است، شاید انبوهی از مردم در شهرهای بزرگ و کوچک سکونت داشته باشند ولی کماکان از لحاظ هویت چیزی فراتر از رعیت نباشند، رعایایی که روزی در بطن نظامهای فئودالی، ارباب و رعیتی، امپراتوریها و پادشاهیهای مطلقه زندگی میکردند و حال در چارچوبهای سیاسی جدید با نامهای ساختگی جدید.
بدینگونه پيشرفت حقوق شهروندي ارتباط بسیار نزدیکی با سطح پیشرفت دموکراتيک و نظام جمهوري دارد. در حال حاضربسياري از جوامع درحال توسعه از نظر پیشرفت دموکراسي چندان وضعیت خوبی ندارند و عمدتاً از نظر الگوهاي نظامهاي سياسي در درجات مختلفي از اقتدارگرايي و شبهاقتدارگرايي طبقهبندي ميشوندپيشرفت حقوق شهروندي ارتباط بسیار نزدیکی با سطح پیشرفت دموکراتيک و نظام جمهوري دارد. در حال حاضربسياري از جوامع درحال توسعه از نظر پیشرفت دموکراسي چندان وضعیت خوبی ندارند و عمدتاً از نظر الگوهاي نظامهاي سياسي در درجات مختلفي از اقتدارگرايي و شبهاقتدارگرايي طبقهبندي ميشوند
پر واضح است که در چنين نظام هايي اولاً هنوز مفهوم ملت به معناي واقعي شکل نگرفته است و ثانياً بر اين اساس، مردمان اين جوامع هنوز از نظر دستيابي به حقوق شهروندي مترقيانه با مشکلات بزرگي دست و پنجه نرم ميکنند.
در زمينه همبستگي و يکپارچگي اجتماعي، بسط حقوق شهروندي ميتواند تسهیلکننده حل بسياري از شکافهاي فرهنگي، مذهبی، قومي و يا مبتني بر جنسيت و طبقه در سطح جامعه باشد. شهروندي از طرق مختلف به تحکیم هویت ملی کمک میکند. توسعه حقوق شهروندي، رضایتمندی را در میان اعضای یک جامعه افزایش داده و پیوندهای آنها را با دولت و ارزشهای ملیشان تحکیم میبخشد و از این رهگذر موجب انسجام هويت ملي در يک کشور ميشود. دولتهاي ملي مدرن به خوبي از حقوق شهروندي در جهت ساخت تاريخي هويت ملي در جوامع خود سود بردهاند. مکانيسمهاي مرتبط با تامين و ارتقاي حقوق شهروندي، از شيوههاي مدرن يا مدني در راستاي یکپارچگی و انسجام ملی و تحکیم هویت ملی میباشد.
معمولاً در کشورهاي چند قومي، بروز برخي نارضايتيهاي قومي نه در راستاي جداييطلبي بلکه در جهت تلاش يک خرده هويت قومي براي بهبود حقوق خود و دستيابي به وضعيت برابر با ديگر گروههاي جامعه است. در چنين وضعيتی عمدتاً گروه قومي ناراضي از نظر حقوق شهروندي خود را در وضعيت نابرابر و پايينتري نسبت به ديگر شهروندان ديده و بنابراین خواهان رفع اين نابرابريها توسط دولت میشود. بهطور نمونه در يک کشور چند قومي وقتي يک گروه قومي در اقليت، از نظر مذهبي يا زباني با اکثريت جامعه تفاوتهايي دارد و بر حفظ اين تفاوتها در طول تاريخ پاي فشرده و تمايزش را حفظ کرده است، بنابراين همواره خواهان اين است که دولت حقوق مذهبي و زباني آن را تضمين کرده و مانع از هر گونه رفتار و سیاست تبعيضآمیزی شود. اگر دولتی بتواند به خواستههای اینچنینی بهخوبی پاسخ دهد و رضایتمندی را در سطوح بالایی تامین کند، احتمالاً بين خرده هويت قومي و هويت ملي هيچ تعارضي بهوجود نميآيد و اين گروه قومي نيز در کل خود را در قالب يک مليت واحد با ديگر گروههاي جامعه حاضر در کشور یکسان دیده و تبعیضهای آزار دهندهای را حس نمیکند. بنابراين در کشورهاي چندقومي، افزايش حقوق شهروندي براي همه افراد جامعه فارغ از هرگونه تفاوتهاي زباني، نژادي، مذهبي و قومي، ميتواند در حفظ يکپارچگي و همبستگي ملي و تحکیم بنیانهای هویت ملی نقش مهمي ايفا کند. و به همین دلیل است که میتوان گفت بسط و بهبود حقوق شهروندي يکي از مکانيسم هاي مدرن و کارآمد در حل بسياري از موانع مسائل و مشکلات پیشاروی هویت ملی و یکپارچگی و انسجام ملی قلمداد میشود. تضمین و توسعه حقوق حقوق شهروندی در هر کشوری کمک میکند، تصویر دولت در میان اعضای جامعه خود و نیز در میان دیگر بازیگران بینالمللی(دولتها و نهادهای بینالمللی) مشروع و مطلوب جلوه دهد و این یعنی کارآمدی و توانمندی یک دولت. امروزه یکی از لازمههای حکمرانی مطلوب، تضمین و ارتقای استانداردهای حقوق شهروندی است و در صورتی که دولتی از این نظر با ضعفهای بزرگی مواجه باشد، شرایط برای بروز بحرانهای سیاسی و اجتماعی و هویتی در آن بالا خواهد بود. چنین وضعیتی برای دولتهای چند قومی از الزام بیشتری برخوردار بوده و میبایست با تضمین و ارتقای حقوق شهروندی، مانع از بروز و تعمیق شکافهای هویتی، قومی و اجتماعی شوند. البته در ادامه بحث مهم حقوق شهروندی و ملیگرایی، میتوان به ابزارها و مکانیسمهای دیگری نیز اشاره کرد که در حل بحران هویت ملی و تقویت و تحکیم آن همواره نقش موثری داشته و دارند. ارتباطات، مطبوعات و دیگر رسانهها، آموزش و پرورش، ادبیات و تاریخنگاری، سمبلها، اسطورهها و قهرمانسازیها و ... نیز در این بحث میتوانند مورد توجه قرار گیرند. در مجالی دیگر به این مباحث هم پرداخته خواهد شد.
عضو هیات علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی
دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج
ممنون میشم چیدمان مطالب سایت طوری باشه که درسهای قبلی نیز راحت تر در دسترس باشند و بتونیم از اونها استفاده کنیم.
مثلا این مقاله درسهای هویت 3 است ولی درسهای هویت 2 و 1 در لینکهای اطراف این پست مشاهده نمی شود. خواهشمند است ترتیبی اتخاذ شود که آنها نیز راحت تر در دسترس باشند.
با تشکر