کودتایی که به نفع کُردها شد! | فراتاب
کد خبر: 3081
تاریخ انتشار: 4 مرداد 1395 - 16:47
دکتر حسین دهشیار
اردوغان بدنبال تصفیه در آموزش و پرورش، رسانه ها، روزنامه ها و نخبه هاست و این یعنی بروز مشکل و از دست دادن توده ها و افزایش خشونت در دولت وی.

 فراتاب – گروه بین الملل: گاه به عدم تناسب بین قامت نظریه های علم سیاست با قامت بحران های خاورمیانه فکر می کنم و این سوال مطرح می شود که قامت کدام یک بر دیگری لبه کرده است؟ آیا نظریه ها توانسته اند تحلیلگر خوبی در عرصه ی منازعات خاورمیانه باشند؟ یا اینکه نه این قامت بلند بحرانهای خاورمیانه است که توانسته نظریه ها را به تسلیم شدن وا دارد. در همین نزدیکی، ما شاهد وقوع کودتایی در ترکیه بودیم که توجه بسیاری  را در سطح رسانه ها، تحلیلگران و نهادهای مختلف و در سطوح مختلف به خود جلب نمود. تحلیل های متعدد و گاه پارادوکسیکالی نیز مطرح گردید که ابهام در خصوص ماهیت کودتای مدکور را بیشتر نمود. اما متن حاضر برداشتی است از نشست مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه با موضوع «تاثیرکودتای نظامیان در ترکیه و هم سویی  عربستان سعودی با گروهک منافقین در معادلات امنیتی منطقه خاورمیانه» که توسط دکتر حسین دهشیار ستاد روابط بین الملل دانشگاه علامه طباطبایی ارائه گردید.

وی اذعان داشت که اردوغان در سالهای اولیه از طریق یک روند دموکراتیک، شفاف و با کمک مردم عادی به قدرت رسید. کم کم و در سالهای بعد این تصور ایجاد شد که در ترکیه یک الگوی دموکراتیک در حال شکل گیری است. وی به مولفه ی رفاه اقتصادی نیز توجه ویژه نشان داد که این امر در موفقیت های حزبی وی و جلب حمایت مردم موثر واقع شد. اما وی از سال 2011 به بعد اشتباهات بزرگی را مرتکب شد.  تفکر وی بر این اساس بود که قدرت مبتنی است بر ماجراجویی خارجی و خفقان داخلی. اما در مقام مقایسه با اربکان باید گفت اربکان چنین اشتباهی را مرتکب نشد و نوع تعریف وی از قدرت با تعریف اردوغان از قدرت متفاوت بود (یعنی عدم دشمن تراشی). اردوغان در دوره ی اول متوجه بود که برای آنکه یک حکومت موفق ایجاد کند، نباید در مورد مسائل اعتقادی تحریک ایجاد کند. دوم اینکه بر مولفه ی رفاه اقتصادی تاکید کرد. چرا که توسعه ی اقتصادی ایجاد طبقه ی متوسط می کند، ایجاد طبقه ی متوسط منجر به ثبات می شود و ثبات، رضایت را در عرصه ی جامعه ایجاد می کند. اما چنین روندی فقط در دوره ی اول پیگیری شد. به باور دکتر دهشیار، افت بزرگی که خاورمیانه بدان دچار شده این است که مولفه ی اهرم نظامی، میل رهبران به استبداد و اهرم مالی برای رهبران در این منطقه بسیار مهم جلوه می کند. که این اردوغان نیز به این آفت دچار شده است. وی از سال 2002 به بعد به تدریج در مسیری قرار گرفت که به تصفیه ی نهادهایی پرداخت که همیشه در آنها قدرت حضور دارد. همانند رسانه ها و دستگاه قضایی. از سال 2011 به تدریج قدرت را متمرکز کرد. وی میل به قدرت طلبی دارد و دلیل آنکه فاقد بینش است به تمایل شدیدش به سمت قدرت طلبی ربط دارد. بر خلاف وی، آتاتورک که دارای بینش بود در نزد مردم ترکیه دارای وجاهت اخلاقی بود. اما اردوغان همه چیز را برای خود می طلبد.

اما در خصوص کودتای رخ داده چند نکته حائز اهمیت است:

  1. بر خلاف کودتاهای پیشین، این کودتا فاقد انسجام بود.
  2. زمانی که اردوغان فتح الله گولن را که در امریکا اقامت دارد به رهبری کودتا متهم می کند نشان می دهد که قدرتش تا چه حد شکننده است که خود وی نیز متوجه این نکته هست.
  3. در اثر وقوع این کودتا، وجاهت ارتش از بین رفت. به دو دلیل: ناکارآمدی و عدم انسجام.
  4. اگر چه اردوغان موفق شد کودتا را از بین ببرد، اما این کودتا نشان داد که تفرقه در جامعه ترکیه در حال گسترش است و قدرت اردوغان شکننده شده است.
  5. اگرچه مردم ترکیه علیه کودتا به خیابان ها آمدند، اما همین مردم تحریم شده علیه کودتا این پتانسیل را خواهد داشت که فردا اگر لازم شود علیه اردوغان نیز به خیابان بیایند.
  6. این کودتا نشان داد که ترکیه هنوز یک کشور جهان سومی است.
  7. فرضیه ی ساختگی بودن کودتا توسط اردوغان در جهت سرکوب مخالفان و تثبیت قدرتش را نه مطلقا ولی تا حدود زیادی می توان رد کرد چرا که هزینه هایی که کودتا به همراه داشت (چه مادی  و چه معنوی) فرضیه ی مذکور را بی اعتبار می سازد.
  8. بعد از کودتا، قدرت مانور ترکیه برای تحت فشار قرار دادن کردها کاسته شده و برعکس، قدرت مانور کردها بیشتر می شود.
  9. کودتای مذکور از حمایت امریکا برخوردار نبود.
  10. اردوغان بدنبال تصفیه در آموزش و پرورش، رسانه ها، روزنامه ها و نخبه هاست و این یعنی بروز مشکل و از دست دادن توده ها و افزایش خشونت در دولت وی.

 

 نقش عربستان در خاورمیانه

اما در خصوص نقش عربستان سعودی در منطقه ی خاورمیانه نیز مباحثی در نشست مذکور مطرح گردید که در اینجا به برخی ابعاد آن پرداخته می شود. خود عربستان کشوری قوی محسوب نمی شود در منطقه، اما چون دشمنان ضعیفی دارد، قدرتمند جلوه می کند. به عبارت دیگر وجود دشمنان ضعیف است که عربستان را قوی می کند. نماد و اساس فرهنگ در منطقه ی خاورمیانه مذهب است. دولتمردان عربستان، بر همین اساس به اهمیت این مولفه پی برده اند و متوجه این نکته شده اند که برای بقای داخلی بهتر است قدرت و تصمیم گیری در مورد امور داخلی از جمله شیوه ی زندگی مردم و قوانین موجود را بهتر است به رهبران مذهبی واگذار کنند.

بعد از کودتا، قدرت مانور ترکیه برای تحت فشار قرار دادن کردها کاسته شده و برعکس، قدرت مانور کردها بیشتر می شود

هر چند که دولتمردان عربستان متوجه این نکته نیز هستند به عنوان مثال تصویب قانونی همچون ممنوعیت رانندگی زنان و یا برخی قوانین دیگر در جهان کنونی بی پایه به نظر می رسد اما برای حفظ بقای داخلی در برابر رهبران مذهبی مقاومتی از خود نشان نمی دهند. بر این اساس می توان گفت در عرصه ی داخلی پذیرفته اند که قدرت دست مذهبیون باشد و در عرصه ی خارجی نیز،خود قدرت را در دست گرفته اند.

ما در منطقه شاهد جنگ سردی خواهیم بود که یک سر آن عربستان و یک سر دیگر آن دشمنان عربستان است. اما ایالات متحده ی امریکا از وقوع چنین جنگی هراسی نخواهد داشت چرا که این شرایط به نفعش خواهد بود. عربستان در حال تبدیل شدن به یک کشور با سیاست تهاجمی است و در تلاش است تا دشمنانش را از بین ببرد. این امر موجب می شود که مخالفانش تجهیز شوند و تجهیز شدن نیازمند این است که کشور یا کشورهای مذکور برای تامین هزینه ی تجهیز نظامی، اقدام کنند. هزینه کردن از داخل و از مردم به منزله ی بروز نارضایتی خواهد بود و این همان چیزی است که عربستان می خواهد. در واقع عربستان از این نکته آگاه است که برای ضربه زدن به دشمن، باید از داخل ضربه بزند یعنی نوعی نارضایتی مردمی در داخل آن کشور ایجاد شود و در این راستا نیز عربستان تلاش بسیار می کند.

 

تهیه و تنظیم گزارش از راحله چترسفید- دانشجوی ارشد علوم سیاسی گرایش علوم سیاسی- دانشگاه شهید بهشتی تهران.

انتشار مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است

نظرات
آخرین اخبار