کد خبر: 2689
تاریخ انتشار: 22 تیر 1395 - 10:41
علیرضا مکی
بازی پرچم وضعیتی است که در آن هر یک از شرکت کنندگان سعی در گسترش مصنوعی مرزهای خود به دور از خاک اصلی خود دارند تا به این ترتیب ضمن گسترش فضای حیاتی برای مانورهای ژئوپلیتیک خود در منطقه خطر اصلی را خارج از مرزها نگه دارند

 فراتاب – گروه بین الملل: روند تحولات این روزهای خاورمیانه متاثر از شکاف های قومی و فرقه ای و نژادی و البته رقابتهای سیاسی قدرتهای اصلی و رقیب منطقه ای و فرامنطقه ای گویای شکل گیری بازی بزرگی با ویژگی های منحصر به فرد ژئوپلیتیک و تاثیرات بلند مدت ژئواستراتژیکی است که نتیجه آن به هر صورتی که رقم بخورد می تواند تکلیف ساختار توزیع قدرت بین المللی را تا آینده ای قابل پیش بینی در منطقه خاورمیانه شکل دهد. نکته اصلی و اساسی درمعادلات منطقه ای خاورمیانه  این است که هر گونه تغییر و تحول در این منطقه می تواند بر موازنه قدرتهای بین المللی در سطح بین المللی تاثیر گذاشته و این مسئله خود می تواند موید شکل گیری وضعبتهای جدید ژئواستراتژیک با تبعیت از الگوهای ژئواکونومیک بین المللی و منطقه ای باشد. در چنین شرایطی بسیار مناسب خواهد بود که ما ضمن توجه ویژه به تغییرات پیش رو از منظر منافع و و علائق اساسی امنیت ملی کشورمان در صدد مفهوم سازی این تغییرات در چارچوب بازیهای ژئوپلینیکی بر آییم.

در این میان برای بررسی این تحولات به نظر می رسد بهره گیری از الگوهای توسعه یافته از نظریه بازیها برای محاسبه کنش و واکنشهای رقبا و بازیگران اصلی در منطقه خاورمیانه می تواند برای ایجاد بستری مناسب برای تحلیل پدیده های شکل گرفته در این منطقه مفید باشد. راقم این سطور سعی در استفاده از نظریه بازیها برای توسعه الگوی جدیدی از روند کشمکش های ژئوپلیتیک دارد که با به عاریت گرفتن از نام بازی کودکانه پرچم برای مدل مزبور سعی در توضیح این مدل چهت تفسیر رویدادهای گذشته وآینده منطقه دارد.

نظریه بازیها؛ رهیافتی کنش محور به سیاست بین المللی

اگر نظریه بازیها را مطالعه نماییم می بینیم که این نظریه عمدتا مبتنی بر نظریات علم آمار و احتمالات و همچنین بر مبنای کنش و واکنشهای افراد در موقعیت های بحرانی و رقابتی می باشد که عموما این بازیها نتایج همه یا هیج یا همان با حاصل جمع صفر دارند. البته در نظریه بازیها تعاملاتی با حاصل جمع مثبت هم تعریف شده است که در حوزه سیاست بین الملل عموما در حوزه دیپلماسی کاربردی هستند و در آن طرفین یک موضوع خاص به تناسب می توانند ادعای کسب پیروزی نمایند؛ نمونه جدیدی از بازیهای با حاصل جمع مثبت را در ارتباط با دیپلماسی هسته ای ایران و 5+1 در دولت روحانی مشاهده نمودیم. اما در ارتباط با رقابتهای ژئوپلیتیک بازی های با حاصل جمع مثبت به ندرت می توانند شکل بگیرند یا دوام بیاورند. نمونه چنین تعاملاتی را می توان به رقابتهای ژئوپلیتیک دو قطبی در دوره جنگ سرد اشاره نمود و یا به سیاست اروپایی در دوره بین دو جنگ  بزرگ اشاره نمود که در آن علیرغم تلاش دولتهای متفق غربی برای تعریف بازی با حاصل جمع مثبت با آلمان نازی در نهایت این تعاملات با حمله آلمان به لهستان در هم شکسته شد و رقابتهای دو طرف به جنگی ویرانگر و طولانی در اروپا منجر شد.

معمای زندانی شاید معروفترین مدل نظری در نظریه بازیها باشد که به طور خلاصه در آن دو شریک فرضی در یک موقعیت با چالش تصمیم گیری درباره نحوه کنش خود با توجه به کنش احتمالی رقیب برای کسب بیشینه سود و به حداقل رساندن هزینه های مترتب بر تصمیمات متخذه استوار است. این مدل از تحلیل بازیها برای تحلیل رقابتهای دو قطبی در یک نظام امنیتی رقابت دو قطبی می تواند بسیار سودمند باشد اما معمای زندانی برای رقابت در شرایط حال حاصر بحرانی در منطقه خاورمیانه و در یک چهارچوب گسترده تر در سطح بین المللی بنا به دو دلیل نمی تواند پاسخگوی مناسبی برای سطح تحلیل ما باشد. اولین دلیل نامناسب بودن این مدل  از نظریه بازیها، مربوط به تعدد بازیگران می باشد. نکته آن که همان طور که در سطور پیشین بیان شد این مدل برای بازیهای دو طرفه که در آن تنها و تنها دو جبهه مقابل وجود دارند مناسب می باشد. چنین بازیهایی معمولا در نظامهایی با ساختار دو قطبی یا نظامهای موازنه قوایی که در آن اطراف یک موازنه قدرت در یکی از دو جبهه مخالف قرار گرفته اند مناسب می باشد که اهداف و تمایلات هر یک از این دو جبهه دقیقا مخالف یکدیگر و در سطح داخل هر جبهه سطحی قابل قبول از همبستگی راهبردی برای رسیدن به هدفی مشترک برقرار باشد. نمونه چنین امری را می توان در جنگ های بزرگ ناپلئونی مشاهده نمود.

دلیل دومی که بر نامناسب بودن این مدل از تحلیل بازیها برای وضعیت حاضر منطقه وجود ائتلافهای شکننده و خطوط اهداف و استراتژی های متقاطع در داخل هر کدام از اتحادهای شکننده حاضر در بحران می باشد. یکی از دلایل وجود چنین ساختار متقاطعی در بحران های چند سال اخیر خاورمیانه این است که ساختار نظم بین المللی دیگر از حالت دو قطبی خارج شده و سیستم اتحادها و ائتلافها به شدت در نظم چدید بین المللی بعد از اعلام جهان تک قطبی امریکایی در دهه نود تضعیف شده است. بعد از لشکر کشی ایالات متحده به عراق و افغانستان به دلیل ایجاد فضای مانور و بازیگری برای بازیگران غیر دولتی و قدرتهای نوظهور در شرق و خاورمیانه و روسیه و نیز پیشروی پروسه همگرایی اروپایی و اختلافاتی که میان اروپا و ایالات متحده در حوزه های مختلف بروز نمود جهان از تک قطبی تا حدی فاصله گرفت و وارد فضایی شد که شاید به بهترین وجهی عبارت تک – چند قطبی که پروفسور هانتیگتتون در دهه 90  آن را توصیف نمود، تعریف نماید . یعنی فضایی که در آن مجموع تعاملات بین المللی تک ابرقدرت هژمون بعد از جنگ سرد یعنی ایالات متحده و سایر قدرتهای بزرگ منطقه ای آن را شکل می دهند. این ساختار پیچیده بعد از یازده سپتامبر موجب فرسایش ائتلاف های قدیمی و شکل گیری ائتلاف هایی جدید شده به طوری که امروز می بینیم که عربستان با دشمن قدیمی خود اسراییل دست اتحاد به منظور موازنه سازی در برابر با رقیب قدرتمند منطقه ای خود در خلیج فارس یعنی جمهوری اسلامی بزند. خوب سئوالی که در این جا پیش می آید این است که ما بر اساس چه مدلی از نظریه بازیها می توانیم دست به تحلیل کنش محور در سیاست بین المللی زده تا بتوانیم حرکات اینده رقبای فعلی و احتمالی آینده خود را شناسایی نماییم.

 

بازی پرچم – مدلی توسعه یافته از نظریه بازیها

همانطور که در سطور پیشین بیان شده معمای زندانی به عنوان یکی از عناصر اصلی در شکل دهی نظریات بازی به عنوان رقابت میان دو واحد در یک وضعیت مشخص رقابتی به منظور کسب بیشینه سود و کاهش هزینه ها به دلیل تعدد بازیگران تاثیر گذار در نظام توزیع قدرت تک – چند قطبی امروز در سطح بین المللی و منطقه ای پاسخگوی نیاز ما به مدلی برای تحلیل و پیش بینی وقایع آینده نخواهد بود. به همین منظور نویسنده سعی در توسعه مفهومی جدید بر مبنای بازی با حاصل جمع صفر در روند تحولات خاورمیانه برای توسعه و تحکیم منافع و علائق اساسی ملی جمهوری اسلامی ایران داشته که این مدل جدید مبتنی بر چند پیش فرض اساسی خواهد بود.

1-معمای زندانی در توضیح روند تحولات فعلی خاورمیانه چندان پاسخگو نخواهد بود اما مفاهیم اساسی آن که رقابت و بازی با حاصل جمع صفر می‌باشد همچنان برای توضیح روند تعاملات مناسب خواهد بود.

2- ساختار نظام بین الملل در سطح منطقه ای و بین المللی ساختاری آنارشیک و مبتنی بر خودیاری و رقابت دولتهاست که حقوق بین الملل در آن تنها و تنها ابزاری در میان دیگر ابزارهای دولتها برای تعیین و رسیدن به اهداف ملی هست و نه خود هدف.

3- سطح منطقه ای تعاملات در منطقه ما پیوندی اساسی و تنگاتنگ با سطح بین المللی داشته و پویش های آن و حتی قطب بندی های گذشته، فعلی و آینده مورد نفوذ قدرتهای بزرگ فرامنطقه ای از جمله ایالات متحده به عنوان هژمون نظام بین المللی و نیز اروپا و روسیه قرار گرفته است.

4- ما در خاورمیانه با یک مجومعه امنیتی منطقه ای با الگوی پیچیده ای از تعاملات مبتنی بر رقابت و همکاری های مقطعی و پایدار رو به رو هستیم که تا تبدیل شدن این مجموعه به یک جامعه امنیتی متکثر مانند سازمان امنیت و همکاری اروپا راهی طولانی در پیش دارد.

5- ما برای مواجهه با تحولات منطقه ای نیازمند مدلی بومی و ملی و از مفهوم قدرت هوشمند به عنوان مجموعه ای از ابزارهای قدرت نرم و سخت به منظور طراحی و تامین استراتژیهای امنیت ملی میباشیم که مفهوم مرکزی آن مبتنی بر گسترش تواناییها و کاهش هزینه ها می باشد.

حال با چنین مختصات و فرضیاتی سعی در گسترش مفهوم و مدل جدیدی برای توصیف روند تحولات در منطقه خواهیم داشت که مفهوم و هسته مرکزی آن مبتنی بر رقابت و بازی با حاصل جمع صفر می‌باشد. این چنین مدلی که مبتنی بر نظام خود یاری دولتهاست در چهارچوب تعاملات سطح سیستمی – منطقه ای صورت گرفته و برای هر یک از بازیگران آن دارای مفهوم و معنی خاصی خواهد بود.

مدل بازی پرچم که سعی در توصیف و توضیح آن داریم مبتنی است بر رقابت واحدها و بازیگران دولتی و غیر دولتی منطقه ای و فرامنطقه ای در روند تغییرات سیاسی و اجتماعی و در نهایت رقابتهای ژئوپلیتیک در سطح منطقه که البته دارای پیامدهای خاصی بر سطح سیستمی یا بین المللی خواهد بود. در این مدل ما با بازیگرانی رو به رو هستیم که سعی در گسترش فضای بازی خود از طریق گسترش مصنوعی سرزمینی از طریق حاکم نمودن ارزشهای مورد انتظار تامین کننده منافع ملی در فضاهایی خارج از سرزمین اصلی و مادر می باشند تا به این طریق دست برتر را در مقابل رقبای فعلی و احتمالی آینده در اختیار داشته باشند. این چنین فضاسازی مصنوعی که منبعث از تحولات بهار عربی می‌باشد در سطح منطقه ای منجر به تشدید رقابتها میان دو قطب اصلی منطقه – ایران و عربستان- و ایجاد شکاف میان متحدان سنتی جنوب خلیج فارس – عربستان کویت و بحرین از یک سو و قطر از سوی دیگر – ایجاد پل ارتباطی میان شیخ نشین های جنوب خلیج فارس و ترکیه و از این طریق تشدید حضور ترکیه در سیاستهای عربی در تقابل با سیاستهای منطقه محور و مقاومت محور جمهوری اسلامی ایران در مدیترانه عربی شده است. اثر دیگر چنین رقابتهایی جا به جایی در اولویتهای رقبا و متحدان می باشد. به طوری که اسراییل امروز با گسترش روابط با اعراب از یک سو و روسیه از سوی دیگر درصدد تضمین امنیت و منافع خود در فردای بحران سوریه فارغ از نتیجه آن می باشد و از سوی دیگر ایالات متحده به منظور حفظ تمامیت ارضی عراق و مبارزه با داعش دست به همکاری اعلام نشده با ایران و همکاری فعال با کردها (چه در عراق و چه در سوریه) به منظور عقب راندن داعش می‌زند. 

حال با این پیش زمینه بهتر می توان بازی پرچم را توضیح داد. همان طور که در سطور پیشین توضیح داده شد بازی پرچم وضعیتی است که در آن هر یک از شرکت کنندگان سعی در گسترش مصنوعی مرزهای خود به دور از خاک اصلی خود دارند تا به این ترتیب ضمن گسترش فضای حیاتی برای مانورهای ژئوپلیتیک خود در منطقه خطر اصلی را خارج از مرزها نگه داشته و فضای رقابت نظامی نیابتی را ایجاد نمایند که در این فضا احتمال گسترش درگیری ها به جنگهای کلاسیک رو در رو میان بازیگران اصلی کاهش یافته و صرفا نیروی طرفهای درگیر صرف کسب و حفظ و گسترش قلمرو به دست آمده به ضرر دیگر بازیگران اصلی می شود. نکته مهم در این فضای رقابت نیابتی این است که دارای وجه تفاوت مهمی با نبردهای نیابتی کلاسیک جنگ سرد می باشد و آن این که در آن نبردهای کلاسیک خطوط جبهه ای میان قدرتهای بزرگ به خوبی تقسیم شده بود و ملتهای درگیر نبرد تنها بازیگران استراتژیهای قدرتهای اصلی سیستم دو قطبی در سطح منطقه ای بودند؛ اما در نبردهای امروز چنین قانون کلی برقرار نیست. مثال بسیار جالب این موضوع همکاری امنیتی روسیه به عنوان متحد اصلی بشار اسد با اسراییل دشمن اصلی  اسد در سوریه و تامین فضا برای اسراییل به منظور تامین ضروریات امنیتی اسراییل در جریان نبرد در سوریه می باشد و در مقابل همکاری ایالات متحده با کردهای مخالف داعش به منظور عقب راندن داعش از منبج در حالی که متحد عضو ناتو این کشور یعنی ترکیه خواهان تمرکز بر سرنگونی اسد و جلوگیری از قدرت گرفتن کردها در شمال سوریه می باشند.

در واقع در مدل بازی پرچم، ما با علاوه بر خطوط تماس میان قدرتهای اصلی فرامنطقه ای و تعاملات مبتنی بر رقابت و همکاری به منظور کنترل نمودن بحران و بروز فرایندهای کنترل و مدیریت بحران از سوی مسکو و واشنگتن دارای رقابتهای درون هر کدام از دو ائتلاف اصلی به منظور تاثیر گذاشتن و به دست گرفتن ابتکار عمل تعیین دستور عمل ائتلاف رو به رو هستیم و در این زمینه شاهد هستیم که حتی واحدهای درون یک ائتلاف به منظور دستیابی به جایگاه قدرت دیکته کردن دستور العمل ائتلاف دست به حمایت از گروههای متفاوتی می زنند. مانند حمایت ایالات متحده از کردها به منظور مبارزه با داعش و جبهه النصره و تلاش برای آزادی رقه پیش از عملیات موصل و حمایت عربستان از گروه احرار الشام یکی از متحدان جبهه النصره به منظور حفظ خطوط مرکزی و شمالی سوریه. این چنین رقابتهایی درون ائتلافی در  دوران جنگهای نیابتی جنگ سرد متصور نبود و دلیل بروز امروز این رقابتها نبود ابر قدرت شرق و آزاد شدن بخشی از انرژی قدرتهای منطقه ای به منظور پی گیری فعالانه تر منافع ملی خود به دور از دستورالعملهای خواسته شده از سوی قدرتهای پشتیبان آنها می باشد. در چنین فضایی است که عربستان دست به مذاکره مستقیم و مستقل با روسیه در مورد بحران سوریه و عراق میزند و ایران هم در سوریه به دنبال اهداف منطقه ای خود در حمایت از خط مقاومت حرکت می کند.

حال با این اوصاف می توان به مشخصات مدل جدیدی برای توصیف و تحلیل تحولات منطقه زد که منبعث از نظریه بازیها و مدلی گسترش یافته از معمای زندانی درحوزه ژئوپلیتیک می باشد که مشخصات و ویژگیهای آن را میتوان به صورت زیر ذکر نمود:

  1. بازی با حاصل جمع صفر
  2. وجود بیش از دو بازیگر مستقل در یک وضعیت مشخص رقابتی
  3. تلاش هر یک از بازیگران اصلی به منظور کسب و حفظ امتیاز در خارج از خانه به منظور ایجاد فضای حیاتی لازم برای مانورهای بازیگر و همچنین دور نگه داشتن خطر تقابل مستقیم از مرزها
  4. وجود سطح مشخصی از تعاملات سطح سیستمی ( بین المللی ) با سطح منطقه ای
  5. وجود سطح مشخصی از رقابتهای درون ائتلاف به منظور کسب امتیاز در راستای به دست گرفتن ابتکار عمل به منظور تعیین دستور العمل مرجع ائتلاف
  6. وجود سطح مشخصی از همکاری میان اجزای ائتلافهای رقیب به منظور کنترل و مدیریت بحران یا استفاده در جهت کسب امتیاز در داخل ائتلاف در راستای بیشینه سازی سود و کاهش هزینه های غیر ضرور

 

نکته مهمی که در این مدل باید در نظر داشت این است که علیرغم رقابت میان ائتلافهای اصلی در گیر یک وضعیت خاص لزومی به رقابت متناظر و تک به تک اعضا هر ائتلاف با ائتلاف یا ائتلافهای رقیب وجود ندارد و این عدم تناظر یک به یک رقابت میان اعضا ائتلافهای رقیب خود زمینه دیگری برای وجود کنشهای ارتباطی میان اعضا ائتلافهای رقیب ایجاد می نماید که خود این امر می تواند در سست شدن این ائتلافها نقشی مهم بازی نماید. میتوان متصور بود که نقش این کنشهای ارتباطی میان اعضا ائتلافهای رقیب در صورت مساعد بودن شرایط و تاثیر شرایط جانبی میتوانند در موقعیتی مناسب حتی ائتلافهای اصلی را تحت الشعاع خود قرار داده و ائتلافها و ارتباطات مقطعی و موضوعی منجر به تشکیل و ائتلافهایی جدید و راهبردی شوند که البته در تاریخ نمونه های بیشماری از تغییر ائتلافها را می‌توان یافت.

 

نتیجه

در مجموع مدل بازی پرچم به منظور ایجاد شرایط ذهنی مناسب برای تحلیل گر معرفی شده تا با استفاده از آن بتوان نیروهای شکل دهنده و خلاقه بازیگران اصلی در سطح منطقه ای را شناسایی نمود. برای این منظور باید هدف و معنا و مفهوم بازی بزرگ فعلی در منطقه را برای هر یک از بازیگران اصلی ائتلافهای ارزیابی نمود تا با استفاده از آن بتوانیم خطوط مرتبط و انرژیهای ممکن در هر یک از این خطوط را شناسایی و تفسیر نماییم. در این صورت ما قادر خواهیم بود با هدف گذاری مناسب و با تفسیر مناسب از اهداف هر کدام از بازیگران حاضر در منطقه و ایجاد ارتباط منطقی میان اهداف این بازیگران در تحولات منطقه با اهداف و منافع کلی آنها در سطح بین المللی خطوط ارتباطی داخل و خارج ائتلافها را پیش بینی نموده و موضع متناسب با آن را اتخاذ نماییم.

علیرضا مکی، دانشجوی کارشناسی ارشد روابط بین الملل

نظرات
آخرین اخبار