کد خبر: 2644
تاریخ انتشار: 15 تیر 1395 - 11:00
بهشت زمینی که هنوز آسیب هایش قابل درمان هستند
اورامان هنوز شهر «پیر شالیار» است، اما شهری است که در معماری جهان می‌تواند قابلیت‌های ارزنده و بی نظیری را به شهرسازان آتی عرضه کند: یکی از شگفت انگیز ترین معماری‌های جهان، یکی از آخرین بازمانده‌های سنتی معماری است

فراتاب - سرویس اجنماعی، *ناصر فکوهی، اوایل خرداد امسال، در اوج کاری و آخرین امتحانات، دوست گرانمایه کرد، بهروز غریب‌پور، نامه‌ای الکترونیک برایم فرستاد. از جوان‌هایی صحبت کرده بود، معمار و شهرساز که پروژه‌هایی برای «نجات اورامان» تهیه کرده و می‌خواهند در محل، سمیناری برگزار کنند و خواسته بود همراهی شان کنم. احترام من برای غریب پور به حدی است که نمی‌توانستم نه بگویم، و عشقم به مردم رنج‌مند و مهربان کرد، به حدی که هر زمان هر کاری برای آن‌ها، از دستم بر آمده، انجام داده‌ام و این را نه یک لطف که یک وظیفه می‌دانم که تاریخ فرهنگی ایران بر دوش تک تک ما قرار داده تا از مردمی که هم ریشه‌های زبانمان را مدیونشان هستیم و هم بارها آزادی و رشادت آن‌ها بوده که ایران را، ایران نگه داشته ادا کنم.

اما در این لحظه سال پیدا کردن زمانی ولو دو روزه به معجره‌ای شباهت داشت که سرانجام عملی شد تا از راه کرمانشاه با هواپیما و ماشین به «آنجا» برسیم و برگردیم.

آنجا، «اورامان» است: جایی میان زمین و آسمان، جایی میان دوزخ و بهشت، یک افسانه، یک خواب، یک تصور، یک توهم، یک زیبایی پردیس مانند که گویی امروز گروهی با چکش‌های جهنمی به جانش افتاده‌اند تا نابودش کنند. «آنجا» را از مدتها پیش می‌شناختم، اما شناختی اندک. این شناخت را در نخستین لایه از لایه‌های بی شمار فرهنگی عمیق آن، مدیون فیلم دوست دیگرم، فرهاد ورهرام، «پیر شالیار»، بودم.


تصور من از اورامان، در صحنه‌هایی غریب تبلور می‌یافت: رقص دراویش و صحنه‌های زیبای فیلم، ضرب دف‌ها و مردمی کوشا و پرکار و خستگی ناپذیر و قربانی و مراسمش و گردآمدن همه روستا بر روی بام‌های بهشتی و پایکوبی و جشن و شادی و برای آرزویی دست نایافتنی و زندگی زیبایی که پایانی بر آن متصور نیست. تصور و رویای اورامانی من این بود و دلم می‌خواست که آن‌جا تا ابدیت بتواند به همان شکل بماند و مردم در سادگی زندگی هایشان، ولو تا حدی با سختی، اما سختی مادی، روح زیبای خود را حفظ کرده و چندان در بند مادیات زمینی نشوند و بتوانند اورامان، را اورامان نگه اشته و تا ابد با پیرهایشان، جایی باشند بر فراز کوه که گویی دشمنان را راهی به آن نیست.

مردمان این سرزمین، مغرورند، رنج می‌کشند اما شادند، دف می‌زنند، می‌خوانند و زندگی را آن طور که هست با آغوش باز می‌پذیرند. شهرشان بزرگ شده است، اما هنوز جاده‌ها خاکی و پر سنگلاخ هستند. شهر بزرگ شده اما پیش از آن‌که این بزرگی به سود رفاه شهر باشد، به سود زمین بازهایی است که به آن‌جا سرازیر شده‌اند تا شهر را با ساخت و ساز‌های بی ریشه و بی هویت خود به نابودی کشند.

اورامان هنوز شهر «پیر شالیار» است، اما شهری است که در معماری جهان می‌تواند قابلیت‌های ارزنده و بی نظیری را به شهرسازان آتی عرضه کند: یکی از شگفت انگیز ترین معماری‌های جهان، یکی از آخرین بازمانده‌های سنتی معماری پایدار، یعنی جایی که کوه را می‌کنند با آن خانه می‌سازند و طبیعت ِ طبیعی را به طبیعتی فرهنگی تبدیل می‌کنند. در این شهر، مردم خوشبختند نه از آن رو که امکانات و درآمد و شغل و رفاه بالایی دارند. خوشبختند زیرا با طبیعت و با کیهان و عالم در هماهنگی قرار دارند.

اورامان یکی از آخرین بازمانده‌های سنتی معماری پایدار، یعنی جایی که کوه را می‌کنند با آن خانه می‌سازند و طبیعت ِ طبیعی را به طبیعتی فرهنگی تبدیل می‌کنند. جوانان دوست دارند از این طبیعت سرشار، از این تاریخ آکنده استفاده کنند تا برای خود شغلی بهتر از آنچه گاه ناگزیرند از طریق قاچاق انجام دهند دست پا کنند. دوستانی که فقط چندساعت برای ریشه‌دار شدن دوستی‌شان کافی است برایم شرح می‌دهد که چگونه بیکاری و نبود منابع برای کار و زندگی آرام، بسیاری را بدان واداشته که قاچاق را به عنوان تنها کار در نظر بگیرند.

در شهر و منطقه‌ای به زیبایی اورامان، بر سر راه‌های ملی و بین المللی، امکانات بالقوه برای گردشگری محیطی (اکو توریسم) فرهنگی تقریبا بی پایان است. و رفتار مردمان، خبر از پیشینه‌ای تمدنی و کهن می‌دهد که به میزبانی و مهمان نوازی غیر قابل توصیفی تبدیل شده است.

در این شرایط آنچه بیش و پیش از هر چیز اسباب نگرانی است، آن‌که، این بهشت زمینی که هنوز آسیب هایش قابل درمان هستند، دچار همان سرنوشتی شود که پیش از این در این و آن گوشه کشور شاهدش بودیم: هجوم سرمایه‌های سوداگرانه‌ای که شروع به خرید وسیع زمین ها، ساخت و سازهای بی پایه و اساس و بساز و بفروشی کرده و در فاصله‌ای کوتاه، ساختمان‌های بلند و کوتاه و بی ربط و زشتی بر پا کنند که این سرزمین را به نابودی کشد.

 روی تپه‌ها و جاده‌های خاکی مردان کرد، با لباس‌های فاخرشان و زنان کرد، با رنگارنگ بی پایان جامگانی که طبیعت را در حرکاتشان تداوم می‌بخشند، خبر از تردستی‌های سرزمینی می‌دهند که آوای خوش کردی، معماری خانه ها، طبیعت و همه موجوداتش از سنگ‌ها و گیاهان تا دام هایش، و سرانجام آوای خوش وزیبای کردی، این کهن زبان پارسی، هماهنگی و آرامشی ابدی را تلقین می‌کنند.

جایی برای آن‌که بتوان توسعه و فرهنگ و گردشگری با فرهنگ را با رویکردی پایدار به یکدیگر گره زد. جایی که به خوبی می‌توان، و دانشجویان دانشکده هنرهای زیبا که ما را همراهی می‌کردند با پروژه هایشان به وضوح نشان دادند، که می‌توان با استفاده از عناصر معماری بومی، رشدی در خور و شایسته برای این پهنه تاریخی فراهم آورد که هم در خور گذشته اش باشد و هم در خور آینده خودش و ایران ما.

و باید باز هم از بهروز غریب پور عزیز ممنون باشم که سبب این برخورد و آشنایی از نزدیک شد.

اگر در عنوان این مقاله از زبان کردی استفاده کردم، برای تاکید بر آن بود که این زبان یکی از قدیمی ترین زبان‌های هندو اروپایی و از ریشه‌های زبانی است که امروز ما به آن سخن می‌گوییم و فرزانگی باستانی این مرز و بوم را در خود حمل می‌کند. و اگر عنوان را از تیتر فیلم آلن رنه و نوشته مارگاریت دوراس «هیروشیما، عشق من» گرفتم، برای آن بود که تخریبی بزرگ در ابعاد نیست شدن، امروز این پهنه را تهدید می‌کند، سوداگران، زمین خواران، سرمایه دارانی که جز به منافع شخصی خود نمی‌اندیشند و بساز و بفروش‌هایی که تنها در پی فرو ریختن این پهنه تاریخی و ریشه و اساس زندگی ما هستند، خطری کمتری از بمبی که بر سر هیروشیما افتاد ندارند.

عنوان را از تیتر فیلم آلن رنه و نوشته مارگاریت دوراس «هیروشیما، عشق من» گرفتم، برای آن بود که تخریبی بزرگ در ابعاد نیست شدن، امروز این پهنه را تهدید می‌کند، سوداگران، زمین خواران، سرمایه دارانی که جز به منافع شخصی خود نمی‌اندیشند


آیا ده، بیست، سی یا پنجاه سال دیگر باز هم اورامان زیبا بر جای خواهد ماند؟ اگر همتی بکنیم و فکری، برای همسازی نیازمردم امروزش به کار و رفاه شهری و گذشته تاریخی و پر بار و فرهنگی آن‌ها، بدون شک چنین خواهد بود. ولی در غیر این صورت زمین خواران و لشکر بی رحم سودجویان این پهنه را نیز همچون بسیاری دیگر ازنقاط این کشور به فنا خواهند داد. دانشجویان مرمت و معماری علاقمند به «نجات اورامان» کانال تلگرامی گشوده‌اند که دعوت می‌کنیم به آن بپیوندید. و گزارش سمیناری را که در اورامان داشتیم در این آدرس ببینید:
 
 http://anthropology.ir/article/31769
   
*«اورامان، عشق من» این عنوان را با الهام از فیلم آلن رنه و نوشتار مارگاریت دوراس «هیروشیما، عشق من» برگزیده ایم.
*استاد انسان شناسی دانشگاه تهران / مدیر موسسه انسان شناسی و فرهنگ

منبع:فرارو

نظرات
آخرین اخبار