کد خبر: 2544
تاریخ انتشار: 10 تیر 1395 - 11:30
شهپر شهرکی
عوامل مختلفی در جامعه پذیری سیاسی کودکان نقش دارند که از میان آنها به نقش خانواده، مدرسه، گروه ها همتا، رسانه های گروهی، فرهنگ، طبقات اجتماعی و نقش جنس به عنوان مهم ترین عوامل اشاره می شود.

فراتاب‌ـ گروه اجتماعی: جامعه‌پذیری‌ سیاسی‌ به مثابه فرایند مستمر یادگیری‌ که‌ به‌ موجب‌ آن‌ افراد ضمن‌ آشنا شدن‌ با نظام‌ سیاسی‌، از طریق‌ کسب‌ اطلاعات‌ و تجربیات‌ به‌ وظایف‌، حقوق‌ و نقش‌های‌ خویش‌، خصوصا وظایف‌ سیاسی‌ در جامعه‌ پی‌ می‌برند، در کودکان تحت تاثیر عوامل مختلفی شکل می گیرد، که از میان آنها به نقش خانواده، مدرسه، گروه ها همتا، رسانه های گروهی، فرهنگ، طبقات اجتماعی و نقش جنس به عنوان مهم ترین عوامل اشاره می شود.

جامعه پذیری سیاسی

جامعه‌پذیری‌ سیاسی‌ فرایند مستمر یادگیری‌ است‌ که‌ به‌ موجب‌ آن‌ افراد ضمن‌ آشنا شدن‌ با نظام‌ سیاسی‌، از طریق‌ کسب‌ اطلاعات‌ و تجربیات‌ به‌ وظایف‌، حقوق‌ و نقش‌های‌ خویش‌، خصوصا وظایف‌ سیاسی‌ در جامعه‌ پی‌ می‌برند. در این‌ فرایند ارزشها، ایستارها، نهادها، اعتقادات‌ و آداب‌ و رسوم‌، از جمله‌ مسائل‌ سیاسی‌، از نسلی‌ به‌ نسل‌ دیگر انتقال‌ می‌یابد و امکان‌ دارد در جریان‌ این‌ انتقال‌ تغییرات‌ و یا تعدیل‌هایی‌ نیز صورت‌ پذیرد.
«کریستنسن‌ام‌ ریوم‌» و «رابرت‌ اومک‌ ویلیامز» جامعه‌پذیری‌ سیاسی‌ را یک‌ جامعه‌ متشکل‌ سیاسی‌ می‌دانند که‌ دارای‌ همان‌ نیازهایی‌ است‌ که‌ فرد برای‌ بقای‌ خود به‌ آنها نیاز دارد و دارای‌ عملکرد اضافی‌ هم‌ هست‌ و آن‌ جامعه‌ پذیرکرن‌ جوان‌ها از نظر سیاسی‌ است‌. جامعه‌پذیری‌ جوان‌ها از نظر سیاسی‌ عبارت‌ است‌ از تحصیل‌ و اکتساب‌ تدریجی‌ هنجارها، گرایش‌ها، و رفتار مورد پذیرش‌ و معمول‌ نظام‌ سیاسی‌ موجود.

عوامل جامعه شناختی و روانشناختی موثر در جامعه پذیری سیاسی

عوامل مختلفی در جامعه پذیری سیاسی نقش دارند که از میان آنها به نقش خانواده، مدرسه، گروه ها همتا، رسانه های گروهی، فرهنگ، طبقات اجتماعی و نقش جنس به عنوان مهم ترین عوامل اشاره می شود، که بطور خلاصه نقش این عوامل بررسی می گردد.

خانواده

به طور کلی الگوهای رفتاری والدین بر نحوه ی شکل گیری شخصیت و جامعه پذیری کودک نقش دارد. خانواده تاثیرهای پنهان و آشکاری بر ذهن کودک بر جای می گذارد. تاثیرهای پنهان، باز خوردهای او را نسبت به اقتدار متاثر می کند و تاثیر های آشکار سبب تحول افکار سیاسی او می شود. منازعات و بحث های خشم آلود اعضای خانواده درباره ی سیاست های جاری، بازخورد کودک را نسبت به نظام سیاسی شکل می دهد.
کودکان، بسیاری از شکل های رفتار سیاسی را بر می گزینند زیرا والدینشان نماینده محبت و دلبستگی شدیدی برای آنان بوده و برای جلب رضایت آنان، کودکان به سادگی آنچه را که آنها انجام داده و یا می گویند، تقلید می کنند.
خانواده مجموعه ای از ارزش ها و هنجارها را به فرد القا می کند. این هنجارها، طرح و نقشه ای ست حاوی نوع انتظار فرد از خود و دیگران، دیدگاههای سیاسی او و بیان و ابراز باورها و طرز تلقی های مشخصاً سیاسی، مثل وفاداری حزبی، اعتماد یا اعتراض به حکومت.

شکل گیری باورهای سیاسی در سنین 3 تا 14 سالگی صورت می گیرد، طبیعی ست که والدین مهم ترین الگوی کودک می باشند. در دنیای کودک، والدین دارای بیشترین قدرت و اقتدارند.

مردم از نظر میزان دخالت در امور سیاسی متفاوتند. اما سر چشمه ی این اختلاف کجاست ؟

کسانی که در امر تصمیم گیری خانوادگی مشارکت و نقش داشتند، احساس می کردند که با بیان عقاید و نظرات سیاسی شان می توانند بر حکومت تاثیر بگذارند.

بخش اعظم جامعه پذیری سیاسی خانوادگی غیر رسمی و گاهی اوقات ناهشیار است. نه والدین و نه کودک نمی دانند زمانی که پدر قانون وضع می کند و یا اعتراضی را نشنیده می گیرد و یا زمانی که به اعتراض و شکایت های مادر در رابطه با سنگینی کارها بی اعتنایی می کند و... رفتار سیاسی کودک شکل می گیرد.

از طرفی کودکان یاد می گیرند که از طریق "همسانسازی" با والدین خود به بزرگسالان تبدیل شوند. یکی از کاربردهای اصلی سیاسی مفهوم همسانسازی، مطالعه ی جامعه پذیری است. روندی که به وسیله ی آن، افراد گرایش ها و وفاداری های بنیانی خود را کسب می کنند.
چنانچه والدین احساس عمیقی از اعتماد و وفاداری نسبت به نظام سیاسی داشته باشند، فرزندان آمادگی خواهند داشت که چنین کنند. متقابلا چنین استدلالی در مورد گرایش های عدم اعتماد و بیگانگی والدین نیز مصداق دارند.
از طرفی بین ساخت خانواده و علاقه کودک به نظام سیاسی تا حدی رابطه وجود دارد. کودکانی که پدران خود را قدرتمند می بینند تمایل دارند که در مسایل سیاسی آگاه تر و علاقمند تر باشند. کودکانی که مادران خود را به عنوان قدرت برتر در خانواده می بینند، کمتر به مسائل سیاسی علاقمند هستند .

مدرسه

وقتی یک ملت خلق می شود، یکی از مهم ترین کارهایی که حکومت باید انجام دهد آموختن این نکته است که آنان یک اجتماع ملی هستند.
مدارس در انجام این کار در میان عوامل جامعه پذیری از اهمیت زیادی برخوردارند. زیرا می توانند همزمان تعداد زیادی از افراد را گرد آورده و بدانها تعلق داشتن به یک ملت واحد را خاطر نشان سازند.

تاثیر دانشگاه بر ارزش های سیاسی پیچیده است و ممکن است صرفا آگاهی سیاسی را بیشتر کند بی آنکه بر بازخوردهای عمده ی سیاسی اثر گذارد .در همه جا سیستم آموزشی رسمی، نماینده ی برجسته ای از آموزش اجتماعی (مدنی ) است,آموزش در سیستم مدارس نیروی قدرتمندی است برای تحت تاثیر قرار دادن افکار جوانان با افکار و رفتاری که در جای دیگر تحصیل نشده باشد. بطور خلاصه,مدارس نقش تقویت کننده ای در عمق ایده و افکار دانش آموزان دارند.

گروه همسالان و دوستان

گروه های همتا یا دلبسته، تاثیر پایدارتری از مدارس یا دانشگاهها دارند. تجربیات افراد در میان دوستان در ایجاد تغییری کامل در بازخوردهای ذهنی آنها نقش اساسی دارد.
چند مطالعه درباره رفتار سیاسی رای دادن نشان داد که از لحاظ سیاسی همگن ترین گروههای آمریکایی اول زن و شوهر, بعد دوستان و سپس گروههای کار هستند. عموماً مطالعات رفتار سیاسی به وضوح نشانگر این مساله هستند که همسالان روی عقاید سیاسی یکدیگر نفوذ دارند .

لوین "levin'm"روی دو اصل اجتماعی _روانشناختی تکیه می کند: اول اینکه رابطه با همتایان تصور از خود فرد را افرایش داده و به نوبه خود احساس صلاحیت وی را در بسیاری حوزه ها تقویت می کند از جمله حس صلاحیت سیاسی است. دوم رابطه با همسالن ممکن است به تمایل به دیگر فعالیتها از جمله فعالیتها سیاسی تعمیم داده شود.

به هر حال نتایج مطالعات بیانگر این است که همسالان بیشتر از اینکه شالوده ی تشکیل عقاید جدیدی را در فرد ایجاد کنند، عقاید موجود شخص را تقویت می نمایند.

رسانه های گروهی

در همه ی کشورهای دارای تکنولوژی ارتباطات جمعی، رسانه ها در شکل دادن به سمت گیری ها ی اصلی و نیز افکار خاص بیشترین مردم، نقش مستقیم دارند. از طرفی تاکید می شود که رسانه های جمعی، مناسبترین روش موجود برای جامعه پذیری است و عامل قاطع نوسازی به شمار می رود .

با این فرض که اگر تلویزیون رفتار و عقاید خشن را در کودکان ترغیب می کند، می تواند اشکال رفتار و عقاید سیاسی را نیز به همین صورت تحریک نماید، خصوصا رفتار و عقایدی که مشخصه احساسی دارند مانند صلاحیت سیاسی. البته رسانه های گروهی مثل مدارس اگر پیامهایشان در تعارض با آموزش های مذهبی و خانوادگی باشد ناموفق و ناکام خواهند شد.

بستر فرهنگی

نهادی شدن الگوهای رفتاری به این معناست که اکثر افراد یک فرهنگ، خصوصیات شخصیتی مشترکی را دارا هستند. حتی در یک جامعه ی پیچیده که انعطاف ناپذیری الگوهای رفتاری، نهادی شده و تعداد آنها نیز بسیار ناچیز است اهمیت فرهنگی در شکل دادن کنش های شخصیتی قابل ملاحظه است .

بطور خلاصه زندگی ما را در هر لحظه، فرهنگ تعیین می کند. از لحظه ای که متولد می شویم تا زمانی که می میریم فرهنگ وجود دارد و صرف نظر از اینکه از آن مطلع باشیم یا نباشیمف دائم بر ما فشار وارد می آورد تا از رفتارهای خاصی که سایر انسانها برای ما بوجود آورده اند پیروی کنیم.

طبقات اجتماعی

عضویت در قشرها و طبقات اجتماعی نیز تحول بعضی از الگوها را موجب می شود. والدین یک سری معیارها، عقاید و مهارت های خاص دارند که از موقعیت آنها در طبقات اجتماعی سرچشمه می گیرد و به نوبه خود آن را به کودکانشان منتقل می کنند.
والدین طبقه ی متوسط طوری فرزندانشان را تربیت می کنند که تمایل بیشتری برای اسقلال و نیاز به موفقیت دارند تا کودکان طبقه ی پایین. همچنین سطح آگاهی سیاسی و یا صلاحیت سیاسی در میان کودکان طبقه ی متوسط بالاتر است.

درآمریکا، اعضای طبقه ی متوسط غالبا به حزب جمهوری خواه وفادارند و افراد طبقه ی پایین به دموکراتها. همچنین آگاهی سیاسی، درک بهتر مسائل سیاسی و احساس صلاحیت قویتر در سیاست در طبقه ی متوسط غالباً بیشتر از طبقه ی پایین می باشد. طبقه ی متوسط دارای آموزش پذیری سیاسی است که او را با لیبرالیسم همگام می سازد. در حالیکه در طبقه ی پایین نوعی محافظه کاری دیده می شود.

در دیدگاه طبقه ی متوسط، عملکرد نظام سیاسی مطرح است و در دیدگاه طبقه ی پایین شخصیت سیاسی. هر گاه سیاست را به شکل مدیریت تصور کنیم دو گرایش ظاهر می شود یکی سیاست در قالب مدیریت عملکردی که مورد توجه طبقه ی متوسط است و دیگری سیاست در قالب اقتدارگرای سمبولیک که مورد توجه طبقه ی متوسط پایین می باشد.

نقش جنسیت

در حدود پنج الی شش سالگی کودکان با والدین همجنس خود همانند سازی می کنند، در نتیجه این فرایند فرض بر این است که تفاوتهایی بین آشنایی سیاسی دختران و پسران وجود دارد.

در بیشتر تحقیقات، نتایج بیانگر آن است که اولاً پسران غالباً بیشتر از دختران به سیاست علاقه نشان می دهند و آگاهی بیشتری نسبت به آن دارند و ثانیا دختران و پسران در داشتن حس اعتماد به رهبران و موسسات دولتی متفاوتند. دختران دارای حالت موافق تر و حس اعتماد بیشتری هستند.

بر اساس بسیاری از پژوهش ها مشارکت زنان در زندگی سیاسی، مشارکت مستقلی نیست بلکه تابع عقاید مردانه است که همه جا در زندگی سیاسی حاکم است. روی هم رفته زنان نسبت به مردان تا حدودی راست گرا تر هستند. هر چند رابطه میان تعلقات مذهبی، محافظه کاری و زن بودن در پژوهش های مختلف مورد تاکید قرار گرفته است.

--------------------------

منابع:

1ـ مقدمه ای بر روانشناسی سیاسی، دکتر علی فتحی آشتیانی.

2ـ جامعه پذیری سیاسی چیست ؟، داوود نامی، روزنامه اعتماد، سال 1382.

نظرات
آخرین اخبار