فراتاب- همزمان با سفر وزیر خارجه انگلستان به ایران و بازگشایی مجدد سفارتخانه های دو کشور در پایتخت ها، انتظارات به آغاز فصل جدیدی از روابط میان ایران و انگلیس پایان یافت و امیدها برای بهبود مناسبات دو کشور افزایشیافته است. همچنین، گفته میشود سفرای دو کشور ایران و انگلستان حداکثر تا پایان سال 1394 در محلهای مأموریت خود مستقر شده و روابط دو کشور پس از لغو تحریمها و بازگشایی کامل سفارتخانهها وارد فاز جدیدی خواهد شد بااینحال، محتمل است رویکردهای دو طرف نسبت به یکدیگر درگذشتههای نهچندان دور بر مسیر همکاریها در آینده تأثیر گذارد. این موضوع نهتنها از سوی مقامات ایران بلکه در اظهارات مقامات انگلیسی نیز قابلمشاهده است. بهعنوانمثال، در فردای عزیمت از ایران، وزیر خارجه انگلستان در یادداشت خود در روزنامه ایران نوشت: «روابط ایران و بریتانیا پیشینهای طولانی، پیچیده، و اغلب دشوار دارد. من انتظار ندارم تمام مشکلات یکشبه حلوفصل شوند. اما امروز ما چالشهای مشترک بسیاری پیش روداریم: سر برآوردن داعش در عراق و سوریه، بیثباتی در افغانستان، تجارت مواد مخدر، و تغییر آبوهوا و اقلیم زمین... من انتظار ندارم روابط ما با ایران ازاینپس برای همیشه فارغ از هر فراز و نشیبی پیش رود. اما به آینده امیدوارم. وزیر امور خارجه ایران نیز در سفر اخیر خود به لندن (بهمن 1394) بهمنظور حضور در کنفرانس سوریه، در دیدار با مقامات ارشد انگلیس، پیشینه روابط میان دو کشور را یادآور شد و ابراز امیدواری کرد که رفتار انگلستان بهگونهای نباشد که این پیشینه بر آینده تعاملات دو کشور سایه افکند.
اگرچه از یکسو، بدبینی مسئولان ایرانی نسبت به سیاست انگلستان در قبال ایران کماکان پابرجاست و از سوی دیگر، وزیر خارجه انگلستان بسیار دیرهنگام به ایران سفر کرد و رهبران اقتصادی این کشور، در مقایسه با دیگر کشورهای اروپایی، کماکان با دیده تردید به همکاریهای اقتصادی میان دو کشور می نگرند، لکن تحرکات اخیر از سوی دو طرف همچون بازگشایی مجدد سفارتخانه ها، حضور وزیر خارجه انگلیس در ایران، سفر معاون وزیر خارجه این کشور به همراه یک هیئت اقتصادی به ایران، دیدار معاون عربی و آفریقای وزیر امور خارجه ایران از انگلستان و رایزنی با مقامات ارشد سیاسی و امنیتی و پارلمانی انگلستان پیرامون بحرانهای منطقهای، سفرهای متعدد هیئت پارلمانی انگلیس به تهران و نهایتاً انتخاب سفرای دو کشور تا پایان سال جاری نشانههایی از این موضوع است که ماهیت روابط از سطح «امنیتی» به سطح «سیاسی» تغییریافته و دو کشور، نقش سنتی و تأثیرگذار یکدیگر در منطقه خاورمیانه را به رسمیت شناخته اند.
تغییر نگرش خصمانه به رویکردهای همکاری جویانه و بازگشت نوع تعاملات به سطح عادی و دیپلماتیک حاکی از این موضوع است که ازاینپس دو طرف سعی خواهند داشت با توجه به ظرفیتهای موجود و دستور کارهای از پیش تعیینشده، در فرصتهای مقتضی و مناسب، در جوامع اجتماعی و ساختار سیاسی یکدیگر (سیاست داخلی) ورود کرده و بر رویکردهای یکدیگر نسبت به تحولات خاورمیانه (سیاست خارجی) تأثیرگذارند. در حال حاضر، رهبری جدید حزب کارگر ازجمله موضوعاتی است که جمهوری اسلامی معتقد به بهرهبرداری از آن در دو سطح داخلی و منطقهای است. اگرچه سیاست خارجی فعالانه ایران در دوره جدید را باید به فال نیک گرفت، اما با توجه به شواهد موجود، تصورات ایران پیرامون همکاری با رهبر جدید حزب کارگر بر مبانی ناصحیحی ابتناءیافته که لاجرم بر راهبرد ایران در قبال انگلیس تأثیر خواهد گذاشت.
رهبر جدید حزب کارگر: تصورات
همواره این اعتقاد در ایران وجود داشته که دو حزب اصلی محافظهکار و کارگر در انگلستان نقش تعیینکنندهای در سیاست خارجی این کشور ایفا میکنند. ازاینرو، انتخاب یک سیاستمدار تندروی ضدِ ساختار به رهبری حزب کارگر این تصور را نزد قاطبه ی رسانهها، نخبگان و سیاسیون ایرانی به وجود آورده که سیاست داخلی این کشور دستخوش تحولات جدی شده است.
همچنین، با استناد به اظهارات پیشین جرمی کوربین، این تصور ایجادشده که وی از «دوستان ایران و محور مقاومت» و از «دشمنان سرسخت رژیم اسرائیل» است. مضاف بر این، انتخاب چنین شخصی با تفکرات خاص خود بهعنوان رهبر جدید حزب کارگر، این تلقی را در ایران به وجود آورده که نارضایتی عمومی از ساختار سیاسی انگلستان به نقطه حساسی رسیده و گرایش مردم به کوربین «سرآغاز تدریجی چالشهای سیاسی و مردمی متعدد» در انگلستان است.
این موضوع باید همواره موردتوجه باشد که سیاست خارجی انگلستان چندان درون پارلمان شکل نمیگیرد.
رهبر جدید حزب کارگر
واقعیات این موضوع که جرمی کوربین و دیدگاههای وی تا چه اندازه میتواند به نفع ایران تمام شود، جای بحث دارد و حتی این احتمال وجود دارد تمامی تصورات کنونی که به بخشی از آنها اشاره شد، در آینده تحقق یابد. بااینحال، نگاهی به روند انتخاب کوربین بهعنوان رهبر جدید حزب کارگر و چالشهای وی از زمان تصدی این پست، حکایت از واقعیات دیگری دارد.
پس از ناکامی حزب کارگر در انتخابات پارلمانی سال 2015 و کنارهگیری اد میلیبند از رهبری حزب، انتخابات درونحزبی برای تعیین جانشین وی در 21 شهریور 1394 (12 سپتامبر 2015) برگزار شد که نهایتاً جرمی کوربین 66 ساله با اخذ 60 درصد آراء، بهعنوان رهبر جدید حزب کارگر انتخاب شد. بررسی روند انتخاب کوربین و چالشهای وی در مقام رهبر حزب در بازتعریف «تصورات ایرانی» از شخص کوربین بسیار حائز اهمیت است.
بر اساس قوانین درونحزبی، هر نامزد رهبری حزب کارگر باید حداقل 35 امضا از نمایندگان مجلس عوام انگلیس کسب نماید تا بتواند بهعنوان کاندیدای رهبری حزب ثبتنام نماید. به دلیل رویکردهای سوسیالیستی، ملیگرایانه و بهشدت منتقدانه، جرمی کوربین در دقایق پایانی مهلت اعلامشده توانسته بود حدنصاب لازم (35 امضاء) برای نامزدی در انتخابات درونحزبی را کسب نماید. با این استدلال که وی شانس چندانی برای پیروزی نداشته و صرفاً از این اقدام به دنبال تکثرگرایی درونحزبی بودند، بیش از نیمی از نمایندگان حامی وی نهایتاً از دیگر نامزدهای رهبری حزب کارگر حمایت کردند.
باوجود عدمحمایت سیاسی از سوی اعضای مجلس عوام، کوربین و تفکرات وی از پایگاه و مقبولیت اجتماعی مناسبی برخوردار بوده است. از یکسو، نارضایتی مردم بخصوص جوانان از سیاستمداران انگلیسی، بیمیلی جوانان به حضور درصحنه سیاست، رشد هزینههای زندگی و کاهش درآمدها، افزایش هزینههای تحصیلی، و از سوی دیگر، شخصیت کاریزماتیک کوربین، گفتمان جدید و ضدساختار وی، حمایت از سیاستهای رفاهی و ملیگرایانه و مخالفت باسیاستهای مداخلهجویانه باعث شد تا از میان چهار نامزد حزب کارگر، اعضای حزب بخصوص جوانان به سمت کوربین گرایش پیدا کنند. بااینحال، این نکته نیز در برههای از زمان در سطح رسانههای انگلیسی مطرح شد که شهروندان انگلیسی تنها با پرداخت سه پوند و تأیید «اهداف و ارزشهای حزب کارگر» به عضویت وابسته حزب درآمدهاند. بهطورکلی، افزایش 70 درصدی اعضای حزب در کنار عوامل فوق باعث شد تا کوربین از شانس بالایی در کسب رهبری حزب برخوردار شود.
صحنه تحولات درونحزبی بعد از انتخاب کوربین به رهبری حزب کارگر حکایت از آن داشت که حمایت سیاسی بیش از مقبولیت اجتماعی در پیشبرد تفکرات و اولویتهای وی نقش داشته است. بهعبارتدیگر، شهروندان انگلیسی بخصوص جوانان به دیدگاهها و شعارهای کوربین رأی دادند، اما آنچه باعث میشود این دیدگاهها و شعارها اجرا گردند، حمایت سیاسی از سوی همحزبیها در وهله نخست و پسازآن، دیگر اعضای پارلمان است؛ امری که حداقل کوربین پیش از انتخابات از آن بهرهمند نشد. بااینحال، جرمی کوربین پس از کسب رهبری حزب کارگر نیز نتوانست حمایت قاطع سیاسی در پیشبرد دیدگاههای خود را به دست آورد.
ازجمله شعارهای ثابت و قدیمی رهبر جدید حزب کارگر، برچیده شدن موشکهای سامانه اتمی ترایدنت انگلستان بوده است. بااینحال، دو هفته پس از برگزاری انتخابات حزب کارگر و در اثنای برگزاری کنفرانس سالانه این حزب در منطقه برایتون انگلیس، تنها 7.1 درصد از شرکتکنندگان در کنفرانس سالانه خواستار بحث درباره برچیده شدن سامانه اتمی ترایدنت شدند. لذا در نخستین قدم، یکی از دیدگاههای کوربین (برچیدن ترایدنت) که باعث جلب رأی بسیاری از شهروندان انگلیسی شده بود، عملاً با شکست روبهرو گردید. نمونه دیگری از چالشهای درونحزبی مربوط به حمایت نمایندگان حزب کارگر در مجلس عوام از حضور نظامی دولت انگلیس در سوریه است. کوربین همواره در پیش و پس از انتخابات رهبری حزب، منتقد اصلی سیاستهای دولت متبوع خود و دیگر قدرتهای جهانی در قبال سوریه بوده و راهکار نظامی را فاقد هرگونه وجاهت قانونی و کارآمدی بلندمدت دانسته است. مضافاً آنکه وی معتقد است حضور نظامی در کشورهای دیگر، انگلستان را با مخاطرات جدی تروریسم مواجه میکند. لیکن، با توجه به سیل عظیم مهاجران به سمت کشورهای اروپایی، تحول درصحنه عملیاتی و تسری ناامنیها به درون مرزهای اروپا، بیش از شصت تن از نمایندگان حزب کارگر در پارلمان انگلیس – در مخالفت با رهبری حزب – به طرح دولت محافظهکار مبنی بر حمله هوایی به مواضع تروریستها در خاک سوریه رأی مثبت دادند.
تغییر نگرش خصمانه به رویکردهای همکاری جویانه و بازگشت نوع تعاملات به سطح عادی و دیپلماتیک حاکی از این موضوع است که ازاینپس دو طرف سعی خواهند داشت با توجه به ظرفیتهای موجود بر رویکردهای یکدیگر نسبت به تحولات خاورمیانه تأثیرگذارند.
از این قبیل عقبنشینیها و چالشهای درونحزبی نمونههای متعدد دیگری قابل اشاره هست، اما بحث پیرامون این موضوع است که کوربین تا چه اندازه میتواند تفکرات خود را بهعنوان رهبر حزب پیاده و اجرا نماید. این سؤال نیز قابلتوجه است که آیا ظرفیت همکاری ایران با اصلیترین حزب اپوزیسیون انگلستان میسر و عقلانی است یا خیر.
ایران و تحولات حزب کارگر
با وجود آنکه شخصیت کوربین بهگونهای است که بعید به نظر میرسد در دیدگاههای شخصی خود تغییراتی ایجاد کند، لکن برای حضور در مسند قدرت و حفظ انسجام حزبی نیاز دارد تا تفکرات خود را تعدیل نماید. ازاینرو، این تصورات خوشبینانه در سطح ایران که میتوان با شخصی که در رسانه دولتی PressTV برنامه اجرا کرده و از سوی دیگر، حامی محور مقاومت و سیاستهای ایران و مخالف جدی سیاستهای اسرائیل در منطقه است، بهسادگی وارد تعامل شد و از این طریق ابزار فشاری بر دولت انگلستان در راستای تعدیل سیاستهای دوجانبه و منطقهای این کشور ایجاد کرد، چندان محتمل به نظر نمیرسد. بهطورکلی، این موضوع باید همواره موردتوجه باشد که سیاست خارجی انگلستان چندان درون پارلمان شکل نمیگیرد و عوامل گوناگون داخلی و خارجی بر ایجاد رویههای سیاست خارجی این کشور تأثیرگذار هستند. قابلتوجه است که از زمان ایجاد پُست مشاور امنیت ملی در کابینه دولت انگلستان در سال 2010، سیاست خارجی و امنیتی این کشور هر چه بیشتر در دفتر نخستوزیری متمرکزشده و جایگاه سنتی پارلمان در عرصه تصمیمسازی در حوزههای خارجی، امنیتی و نظامی به حاشیه رفته است. ازاینرو، در شرایطی که زمینههای همکاری سیاسی میان ایران و انگلستان در عرصهی دوجانبه و منطقهای بهتدریج در حال شکلگیری و قوام است، تمرکز دستگاه دیپلماسی و سفارتخانه ایران در لندن بر گسترش روابط با احزاب اپوزیسیون انگلستان، سیاست صحیح و اصولی به نظر نمیرسد.