کد خبر: 2247
تاریخ انتشار: 17 خرداد 1395 - 21:55
در سرزمین ژرمن ها (4)
آرامشی که دارند، درکنار موفقیت هایشان در سخت ترین عرصه های زندگی، برایم یادآور قطره های آبی ست که با سرسختی و شکیب، قلب سخت ترین سنگها را هم می شکافند.

فراتاب ـ گروه فراسفر/ لاله سنگ تراش: آرامشی که دارند، لبخندی که به هنگام احوالپرسی بر لبانشان نقش می بندد، شریک کردن دیگران در خوشحالیشان وقتی پس از یک باران بی امان، خورشید گرم و لذت بخش می تابد و با گفتن: روز زیبایی هست؛ اینطور نیست؟ نگاه کنید هوا چه عالی ست؛ ازآن لذت ببرید؛ درکنار موفقیت هایشان در سخت ترین عرصه های زندگی، برایم یادآور قطره های آبی ست که با سرسختی و شکیب، قلب سخت ترین سنگها را هم می شکافند.
ملتی که هربار که زانوانش لرزید و فرو ریخت، دوباره استوارتر از گذشته برخاست و هر بار که در هر میدانی جنگید عطش سرانجام پیروزیش، عاشقان هیجان را تا به آخر همراهشان نگاه می داشت، چرا که ژرمنها "سخت کوشانه" می جنگند. برای یافتن راز جاودانگیشان، باید بگویم نیازی به کنکاشی عمیق و مطالعه ای گسترده درتاریخ نیست، تنها نگاهی به تاریخ این سرزمین، کمی مکث در اداره هایش، زندگی هرچند کوتاه با مردمانش و همراهی با قوانینش، شاید به ذهن شما هم این را متبادر کند که چگونه این قطره های جدا درکنار هم سد موانع را می شکافند و به جلو میروند. اینجاست که این تضاد را تنها یک چیز معنا میبخشد: سرسختی و شکیبایی؛ و در یک کلام " سخت کوشی".
این ویژگیای است که ژرمنها در طول تاریخ به معرض تماشای بشریت گذارده اند. هنگامیکه روزنامه انگلیسی اوضاع دو کشور آلمان و انگلیس را در دوران بعد از جنگ مقایسه میکند: "هم اکنون نیروهای کاری آلمان زندگی راحت و آرامی دارند. حتی طبقه کارگر هم میتواند از انواع مواد و فرآورده های غذایی به خوبی بهره ببرد." اما آلمانها براحتی بر سر سفره رنگین امروزشان ننشستند. آلمان شکست خورده از جنگ جهانی دوم نه تنها ننگ شکست بر پیشانی داشت که از آن روی که آغازگر جنگ نیز بود، متحمل سخت ترین مفاد قراردادهای مابین خود و فاتحان جنگ شد. اینها دلایلی بودند که غرور ژرمن ها را جریحه دار ساخته بود.
اما باور آنها به دوباره ساختن وطنشان و عزمی ملی برای بازسازی و سربلند بیرون آمدن از این کارزار نامیمون، شگفتی آفرید. گرچه مردمان بجا مانده از جنگ، مردمانی محتاج کمک و مساعدتند، اما "سخت کوشی" آلمانها مسیر دیگری را آفرید: ژرمنها خود داوطلبانه شرایط سخت را انتخاب کردند؛ کار کردن در دوشیفت، اما دریافت دستمزد بابت یک شیفت، آن هم دست مزدهای پایین.
این واقعی بودن همراهی مردم را میتوان در عدم اعتراض و اعتصاب کارگران، و دست کشیدن اتحادیه های کارگری از ادامه مخالفت های سیاسی خود درک کرد. این نوع شیوه کارکردن تنها به کارگران محدود نمی شد، صاحبان کارخانه ها، صنعتگران و دیگر اقشار نیز چنین راهی را در پیش گرفته بودند. این فداکاری یک طرفه نبود؛ دولت نیز بگونه ای متقابل، این عزم ملی و اراده دسته جمعی را برای بازگشت آلمان به دوران اوجش همراهی کرد. سیاستهای تشویقی دولت این بود: کاهش مالیات بر سود از 51% به 15%.
آن سوی دیگر سفره غذای آلمانها نیز نمایشی از اراده آنها بود. سیب زمینی بعنوان محصولی وطنی و مغذی قوت غالب آنها شد و توانست نیروی لازم را برای کار با چنین حجمی فراهم کند.
"سخت کوشی" آلمانها جواب داد. سرمایه انسانی که ازجنگ بجامانده بود را تنها این ویژگی منحصر بفرد می توانست به یک نیروی عظیم برای بازسازی مبدل سازد "سختکوشی".
با این حال "سختکوشی" امری مقطعی نبود، آن، قسمتی از روح آلمانی بود. سربلند بیرون آمدن از ویرانیهای جنگ، نه آنان را به رخوت کشاند و نه آنان را آنچنان سرمست موفقیت کرد که فراموش کنند چه چیز با ارزشی را با چه تلاش و فداکاری ای بدست آوردند.
"سخت کوشی" آنها چون میراثی گرانبها از نسلی به نسل دیگر انتقال می یابد. برای یافتن این میراث گرانبها اندکی همراهی این مردمان کافیست. امروز میدان نبرد آلمانها محیط کارشان است. آنها با چگونه کار کردنشان این "سختکوشی" را به دنیا ثابت کرده اند.

تفکیک دو محیط کار و منزل و زندگی شخصی امر جالبی ست که میتوان لمس کرد. آنها در محیط کار تنها یک "انسان" هستند که تصمیم به کار گرفته اند. کار و رسیدن به هدفی که آن کار دارد در وهله نخست است بعد مسایل دیگر ازقبیل پول و موقعیت اجتماعی. شما می خواهید یک مهندس دریک شرکت ساختمانی باشید یا یک فروشنده جزء در یک فروشگاه بزرگ؛ مهمترین چیز هدفی است که برای آن کار میکنید. اگر یک آلمانی وطن پرست یا یک خارجی علاقمند و متعهد به آلمان باشید، بی شک هنگام مصاحبه انگیزه تان را پول نگفته اید یا موقعیت اجتماعی که این کار به شما میدهد، شما کار را دوست دارید چون دراین کار تواناییتان را برای کمک و پیشرفت قسمتی از اقتصاد آلمان می بینید، به زبانی عامیانه تر وقتی کار می کنید، بهترین برای پیشرفت باید باشید، (آلمانها مردمی میهن پرستند که تعلق خاصی هم به زبان و میهن خود دارند). د رکار هدف آن مجموعه مهم است(گرچه شما بعنوان یک "انسان" هم نادیده گرفته نمی شوید).

در فرهنگ آلمانی زمانیکه قدم در محیط کار میگذارید، به این معناست که کارهای حاشیه ای به کنار می رود: بازی با تلفن همراه ، ورود به شبکه های اجتماعی، فیس بوک، غیبت کردن با همکاران و زدن از ساعات کاری بدون هماهنگی با مسؤل یا رئیس مربوطه، اینها رفتارهایی است که در محیط اداری و کاری از نظر اجتماعی بسیار پایین، ناشایست و غیرقابل قبول است.
محیط کار آلمانی، چون دیگر قسمتهای زندگیشان یک محیط بدون تعارف است: یک رئیس یا مسؤل آلمانی شما ازهمکاران یا زیردستانش در یک تایم معین کارخاصی را می خواهد. دراین میان لطفاً یا اگر امکان داردی وجود ندارد. رئیس شما با لحن جدی خواهد گفت: روی این پرونده یا طرح یا پروژه کار کنید و نتیجه را تا ساعت مثلا 2 تحویل دهید.
چنین است که آلمانها با متوسط ساعت کاری 35ساعت درهفته به چنین سطح بالایی از بهره وری رسیده اند. تمرکز، "سختکوشی" و تعهدی که دارند آنها را به چنین بهره وری در زمان کمتری می رساند.
تفکیک زندگی کاری و شخصی امری نهادینه شده است. دولت آلمان در این خصوص و در مخالفت با دسترسی تلفن های همراه و ارتباطی آنها بین کارمندان و رؤسایشان برقرار می کنند، ممنوعیتی بر ایمیل های کاری بعد از ساعت اداری قرارداده است.
"سختکوشی" محیط اداری پاداشی هم دارد. انسان "سختکوش" محیط کار برای سفر ترغیب می شود تا از اینکه در کنار خانواده است لذت ببرد. قطره های آب اکنون سخت کوشانه از سدی گذشته اند و به لطافت جاری میشوند.

نظرات
آخرین اخبار