اوستیای جنوبی، شکار بعدی روسیه؟ | فراتاب
کد خبر: 2102
تاریخ انتشار: 7 خرداد 1395 - 16:53
افشین زرگر
اوستیای جنوبی عزم همه پرسی جهت پیوستن به روسیه را دارد. 26 می 2016، رئیس جمهور و رئیس پارلمان اوستیای جنوبی طرحی را امضا کردند که طبق آن در سال 2017، در جهت حفظ مصالح و منافع مردم اوستیای جنوبی همه پرسی برای پیوستن این منطقه به روسیه برگزار خواهد شد.

فراتاب-سرویس بین الملل: اوستیای جنوبی عزم همه پرسی جهت پیوستن به روسیه را دارد. 26 می 2016، رئیس جمهور و رئیس پارلمان اوستیای جنوبی طرحی را امضا کردند که طبق آن در سال 2017، در جهت حفظ مصالح و منافع مردم اوستیای جنوبی همه پرسی برای پیوستن این منطقه به روسیه برگزار خواهد شد.

اوستایی ها این آریایی های ساکن دو سوی کوه های قفقاز بزرگ، به واسطه سیاست های قومی روس ها در گذشته از یک دیگر جدا افتاده و پس از فروپاشی شوروی، سرزمین شان بین دو کشور روسیه و گرجستان تقسیم گردید، اوستیای شمالی در آن سوی کوه های قفقاز در بین زنجیره ای از قومیت ها در چارچوب فدراسیون روسیه قرار گرفت، و اوستیای جنوبی یا ناحیه تسخینوالی به عنوان یک واحد قومی جزئی از خاک گرجستان شد، امری که هیچ گاه مورد رضایت اوستیایی ها نبود و از همان اواخر دهه 1980 که شوروی در سراشیبی سقوط قرار گرفت، به تدریج آتش یک منازعه در قفقاز شعله ور شد. اوایل دهه 1990 اوستیای جنوبی در کنار آبخازیا و آجاریا، تولد جمهوری جوان گرجستان را بسیار پر درد و رنج نمود. شاید گرجستان بیش از همه جمهوری های دیگر به واسطه این مسائل قومی رنج کشیده است. در واقع گرجستان هزینه سال ها سیاست های قومی تفرقه افکنانه روس ها را بیش از همه وارثان شوروی داد.

اگرچه با سیاست های کژدار و مریز شواردنادزه این سیاستمدار کهنه کار عصر شوروی، برای مدتی آتش این منازعه ها زیر خاکستر پنهان شد، ولی هیچ گاه اوستیایی ها و آبخازها به ادغام در هویت گرجی تن در ندادند و آرزوی تجزیه و استقلال را حفظ نمودند. انقلاب رز گرجستان که با حمایت علنی غرب تحقق یافت و گرایش های غرب گرایانه این کشور را تقویت کرد، امید به بازگرداندن این تکه های جامانده از حاکمیت دولت مرکزی را افزایش داد. دولت ساکاشویلی که در حل مسئله آجاریا سربلند بیرون آمده بود و تصور می کرد با حمایت مردم و نیز پشتیبانی غرب می تواند آبخازیا و اوستیای جنوبی را نیز به فرمان پذیری وادارد، فشار بر این دو منطقه را افزایش داد، غافل از این که در مورد این دو روسیه از منافع اش چشم پوشی نخواهد کرد. در سال 2006 اوستیای جنوبی با برگزاری رفراندوم اعلام استقلال نمود، و این موجب تصاعد بحران شد. این واقعه یک پیام بزرگ داشت، اوستیای جنوبی میلی برای ماندن در پیکره سیاسی گرجستان را ندارد و به نظر به حمایت روسیه هم بسیار پشت گرم بود. دولت انقلاب رنگینی گرجستان نیز که هم آوایی با غرب و نهادهای امنیتی غربی هم چون ناتو را در پیش گرفته بود، چنین گستاخی اوستیای جنوبی را نمی توانست تحمل کند، و مردم گرجستان نیز کوتاهی دولت را نشانه ضعف آن قلمداد می کردند. نهایتا در سال 2008 دولت گرجستان جهت اعمال حاکمیت بر این قسمت از سرزمین خود، نیروهای نظامی اش را وارد صحنه کرد و شعله های آتش منازعه از زیر خاکستر دوباره برخاست، و این بار شاید بدتر از هر زمان دیگری برای گرجستان.

 

به نظر در سال 2008 برآورد استراتژیک گرجستان اشتباه بود و به خوبی نسبت به قدرت خود، میزان حمایت پشتیبانانش، آمادگی طرف مقابل و پایبندی حامی قدرتمند آن، آگاهی نداشت. خرس سیبری در کمین نشسته بود و پس از مدت ها درگیر خود بودن و انزوا در پیشه گرفتن، از فرصت استفاده کرد و رد چنگال خود را بدجوری به صورت گرجستان کشید. ارتش روسیه برای اولین بار پس از شوروی، پایش را فراتر از مرزهای فدراسیون روسیه گذاشت و در حمایت از اوستیای جنوبی مقابل ارتش گرجستان ایستاد، یک تحول بزرگ در اوراسیای مرکزی و رفتارهای روسیه. اوستیا دیگر عملا از خاک گرجستان جدا شده بود و روسیه و چندین کشور هم سو با آن استقلال این منطقه را به رسمیت شناختند، گرچه غرب و بیش تر کشورهای جهان چنین امری را مشروع ندانسته و بر خلاف حقوق بین الملل تلقی کردند.

از سال 2008 به بعد روسیه گام به گام سیاست های برتری جویانه خود در اوراسیا و جلوگیری از نفوذ غرب و عقب راندن آن را با شور و اشتیاق بیش تری دنبال کرده است. اوستیای جنوبی و آبخازیا عملا در این سال ها تحت کنترل روسیه قرار داشته اند، مردم این مناطق با پاسپورت روسی هویت متمایز خود از گرجستان را به نمایش می گذارند و بیش تر به مسکو اعلام وفاداری می کنند تا گرجستان.
از سال 2008 به بعد روسیه گام به گام سیاست های برتری جویانه خود در اوراسیا و جلوگیری از نفوذ غرب و عقب راندن آن را با شور و اشتیاق بیش تری دنبال کرده است. اوستیای جنوبی و آبخازیا عملا در این سال ها تحت کنترل روسیه قرار داشته اند، مردم این مناطق با پاسپورت روسی هویت متمایز خود از گرجستان را به نمایش می گذارند و بیش تر به مسکو اعلام وفاداری می کنند تا گرجستان.

روسیه که در سال 2014 شبه جزیره کریمه را بی رحمانه و علی رغم مخالفت ها و اعتراضات غرب ضمیمه خاک خود کرد و اوکراین غرب گرا (این ضلع سوم دنیای اسلاوها و مورد علاقه روس ها) را به سخت ترین شکلی تنبیه نمود، و در سال 2015  حتی پایش را از حیاط خلوت خود نیز بیرون گذاشت و به دخالت نظامی در سوریه اقدام کرد، بدون تردید هیچ ابایی نخواهد داشت که اوستیای جنوبی را نیز ضمیمه خاک خود کند، به ویژه که در این مورد بهانه های لازم را نیز دارد، اگرچه برای روسیه کنونی الحاق سرزمین های کشورهای همسایه بدون توجیه لازم و ضروری نیز غیر محتمل نمی باشد. خرس سیبری بازگشته است، روسیه ریوانشیست گرسنه است، و الحاق سرزمین های کشورهایی که روزی جزء مایملک تزارها و شوروی بود، به خاک فدراسیون روسیه توجیه لازم را دارد. پوتین اقتدارطلب، سوار بر این خرس قدرتمند جاه طلبی های بزرگ را جستجو می کند.

نهایتا در مورد این مسئله می توان به چند نکته اشاره کرد:

1.مسئله اوستیای جنوبی و آبخازیا و نمونه های مشابه در جمهوری های پس از شوروی، حاصل سیاست های روس ها در گذشته است. از منظری می توان بیان کرد، روسیه با مسئله اوستیای جنوبی، همواره گلوی گرجستان را در چنگ خود نگاه داشته و از این طریق تلاش نموده این کشور را کماکان تحت نفوذ خود حفظ کند.مسئله اوستیای جنوبی و آبخازیا و نمونه های مشابه در جمهوری های پس از شوروی، حاصل سیاست های روس ها در گذشته است. از منظری می توان بیان کرد، روسیه با مسئله اوستیای جنوبی، همواره گلوی گرجستان را در چنگ خود نگاه داشته و از این طریق تلاش نموده این کشور را کماکان تحت نفوذ خود حفظ کند.

2. اوستیای جنوبی و احتمالا آبخازیا، از نمونه شبه جزیره کریمه درس گرفته و به حمایت روسیه پشت گرم هستند. جدایی اوستیای جنوبی و پیوستن آن به روسیه، دو بخش اوستیا را به هم متصل خواهد کرد و یک مجموعه قومی بزرگ تر و قدرت مندتر شکل خواهد گرفت. اگرچه مانعی طبیعی به نام کوه های قفقاز بزرگ بین این دو وجود دارد.

3. خبر برگزاری رفراندوم برای جدایی اوستیایی جنوبی و پیوستن آن به خاک روسیه می تواند در جهت محک زدن واکنش دولت گرجستان نیز باشد. بدون تردید دولت گرجستان از واقعه سال 2008 درس گرفته و سنجیده تر عمل خواهد کرد، ولی تحقق جدایی اوستیای جنوبی، آبخازیا را هم تهییج خواهد کرد و به واسطه چنین مسائلی، گرجستان را تا مرز دولت شکست خورده خواهد کشاند.

4. روسیه از طریق تحریک مسائل قومی در کشورهایی مانند اوکراین، گرجستان و جمهوری آذربایجان در صدد است گرایش های غرب گرایانه آن ها را تغییر داده و در اوراسیای مرکزی همه جمهوری ها را نسبت به خود همگرا کند. روسیه برای دهه و دهه های آتی خود را برای یک رقابت بزرگ با غرب خصوصاً در اروپای شرقی آماده می کند، بنابراین بایستی ابتدا تکلیف بازیگران غرب گرا در حیاط خلوت خود را مشخص سازد.

5. تجزیه اوستیای جنوبی از گرجستان و الحاق آن به روسیه، طومار غرب گرایی در اوراسیای مرکزی را خواهد پیچید و جمهوری هایی مانند آذربایجان را نیز به ترس و واهمه خواهد انداخت. چنین امری، یک ضربه بزرگ دیگر برای غرب خواهد بود، غربی که در سالیان اخیر سنگرهای خود در اوراسیای مرکزی را در مقابل هجوم روسیه از دست می دهد.

6. از منظر حقوق بین الملل، رفتارهای روسیه به شدت قواعد اساسی حاکم بر جامعه بین الملل هم چون عدم مداخله در امور داخلی دیگر دولت ها، احترام به حاکمیت ملی، یکپارچگی و تمامیت ارضی دولت ها را نقض کرده و سنت بدی را در صحنه بین المللی حاکم خواهد کرد. چنین امری آشوب و بی ثباتی را در مناطقی مانند قفقاز و آسیای مرکزی افزایش داده و می تواند به دیگر مناطق تسری یابد.

7. اوستیایی ها از تبار آلان ها بوده و به تعبیری ایرانیان ساکن دو سوی کوه های قفقاز بزرگ هستند. این ها مردمانی هستند که خود را ایرون و سرزمین شان را ایرستان می نامند، خویشاوندی شان با فرهنگ و تمدن ایرانی بسیار نزدیک بوده و ایران نمی تواند به سرنوشت آن ها بی اعتنا باشد. نوع روابط ایران و روسیه، شاید موجب چشم پوشی ایران از پرداختن جدی به این مسئله باشد، امری که به نظر در بلند مدت نمی تواند برای پرستیژ و اعتبار ایران مطلوب باشد.

8. رفتارهای روسیه در تعقیب سیاست های ریوانشیستی، ایردنتیتیستی (الحاق گرایانه) و مداخله جویانه و ریویزیونیستی (تجدید نظرطلبانه) به هیچ وجه به نفع دیگر بازیگران منطقه اوراسیا نبوده و منافع آن ها را در معرض خطر قرار می دهد. به نظر می رسد اتخاذ سیاست مماشات گرایانه و منفعلانه در مقابل روسیه از سوی دیگر قدرت های بزرگ، صرفاً زمینه را برای افزایش جاه طلبی های این کشور فراهم می کند.

در پایان، جدایی اوستیای جنوبی و الحاق آن به روسیه می تواند دومینوی جدیدی را در اوراسیا به راه اندازد، دومینویی که از شبه جزیره کریمه آغاز شده و می تواند کل آسیای مرکزی و قفقاز را در هم نوردد، و امنیت و ثبات این منطقه و کل جامعه بین المللی را در معرض تهدید قرار دهد.

                                                                                                                                                

 

عضو هیات علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی واحد کرج

نظرات
آخرین اخبار