خاورمیانه مدرن و سندرم سور | فراتاب
کد خبر: 1964
تاریخ انتشار: 1 خرداد 1395 - 18:17
نیک دانفورد
بسیاری از ملی گرا های ترک همچنان از لطمه ای که معاهده سور برای کشورشان به ارمغان می آورد،در هراسند،و بسیاری از ملی گراهای کرد هنوز در رویای کشوری که می توانستند با این معاهده به دست بیاورند،هستند.

این مقاله توسط نیک دانفورت[2] نگاشته شده و در وب سایت فارین پالیس[3] در تاریخ دهم آگوست 2015 منتشر گردیده است.

 نود و پنج سال پیش در چنین روزی،در حومه پاریس در ناحیه سور و در کارخانه چینی سازی،دیپلمات های اروپایی گرد هم آمدند تا  خاورمیانه را در میان خاکستر های امپراتوری عثمانی ،تقسیم  کنند.این برنامه به قدری سریع از میان رفت که ما آنرا به سختی به یاد می آوریم،اما پی آمدهای معاهده سور[4] که عمر کوتاهی داشت،کمتر از معاهده سایکس – پیکو که بعد از مباحثات بی پایان امضا شد نبود. این پی آمدها امروز نیز قابل مشاهده است. در سالگرد این معاهده،شاید بهتر باشد به برخی از آنها نگاهی داشته باشیم .

در سال 1915 هنگامی که نیرو های بریتانیایی از راه گالیپولی[5] آماده رژه رفتن در خیابان های استانبول می شدند،دولت لندن دستمال های ابریشمی یادگاری[6] را منتشر نموده بود که خبر از پایان عمر امپراتوری عثمانی می داد. برای این کار کمی زود بود،نبرد گالیپولی از معدود نبرد هایی در جنگ جهانی اول بود که عثمانی ها در آن پیروز شدند،اما به نظر میرسد  در 1920 اعتماد به نفس بریتانیا بازگشت: نیروهای متفقین استانبول را اشغال کردند و نمایندگان کشور های پیروز در جنگ ،معاهده ای را با حکومت عثمانی مغلوب شده در جنگ امضا کردند  و کشور های اروپایی سرزمین امپراتوری را بین خود تقسیم کردند. معاهده سور،استانبول و تنگه بسفر را بین المللی اعلام کرده بود و قسمت هایی از اراضی آناتولی را به یونانی ها،کرد ها،ارامنه،فرانسوی ها،بریتانیا و ایتالیا یی ها داده بود. توجه به اینکه چرا و چگونه برنامه اولیه برای تقسیم خاور میانه شکست خورد ،می تواند درک بهتری از مرز های امروزی منطقه بدست بدهد ،همچنین میتوان مخالفت با ناسیونالیسم کردی و مشکلات سیاسی را که ترکیه مدرن با آن دست به گریبان است درک کرد.

یک سال پس از امضا معاهده سور،اروپاییان حس کردند که از عهده این کار بر نخواهند آمد .افسران عثمانی مانند کمال آتا ترک ،که مصمم بودند در مقابل اشغال خارجیان مقاومت کنند،با جمع آوری باقی مانده ارتش عثمانی،پس از سال ها جنگ،نیرو های خارجی را بیرون کردند و در پی آن بر آمدند تا مواد معاهده را تغییر دهند. نتیجه آن،ترکیه ای است که امروز می شناسیم ،و مرز های آن به شکل رسمی با معاهده لوزان در سال 1923 تعیین گردید ه است.

غرب معاهده سور را فراموش کرده است،اما ترکیه میراث دار این معاهده است و نوعی بدگمانی ناسیونالیستی در این کشور وجود دارد که برخی محققان به آن " سندرم سور[7] " نام داده اند. معاهده سور نقش مهمی در حساسیت ترکیه نسبت به تجزیه طلبی کرد ها دارد،همچنین این اعتقاد که نسل کشی ارامنه -که  به شکل وسیعی از طرف دیپلمات های غربی برای تبرئه اعمال خود در سال 1920 در آناتولیا از آن استفاده می شود-   همواره در ترکیه به عنوان یک توطئه ضد-ترک به شمار می اید تا واقعیتی تاریخی. علاوه بر این ،مبارزه بنیادین ترکیه با اشغال مستعمراتش،علایم خود را به شکل مقاومت ملی گرایانه  برضد امپراتوری ،که بار اول در برابر بریتانیا،در دوران جنگ سرد در قبال روسیه و اینک  به کرات در مقابل ایالات متحده آمریکا  نشان می دهد.

اما میراث سور به موازات عمر ترکیه امتداد یافته است و دقیقا به همین دلیل ما باید آنرا در کنار سایکس – پیکو در تاریخ خاورمیانه قرار دهیم. این موضوع به ما کمک خواهد کرد که با این تصور گسترده  که مشکلات منطقه با کشیدن مرزهای آن روی یک نقشه سفید و توسط اروپاییان به وجود آمده است ،به مناقشه برخیزیم.

شکی نیست که اروپایی ها از ترسیم نقشه هایی که با منافع آنها سازگار بود و توانستند جان سالم به در برند،خوشحال بودند. اما شکست معاهده سور ثابت کرد که همیشه قادر نیستند تا جان به در برند. هنگامی که دولت مردان اروپایی در پی ترسیم نقشه آناتولی بودند ،قدرت طرف مقابل باعث شکست آنها شد. اما در خاورمیانه به دلیل داشتن نیروی نظامی  که بر مقاومت مردم چیره می شد،توانستند مرزهای مورد علاقه خود را ترسیم کنند. اگرملی گرای سوری  یوسف ال عظما[8] که افسری سبیلو در ارتش عثمانی بود،موفقیت آتا ترک را تکرارمی کرد و در نبرد مایسالون[9]  فرانسوی ها را شکست می داد،آنگاه برنامه اروپایی ها در لوانت[10] نیز به سرانجام سور دچار می شد.

آیا مرزهای متفاوت،خاورمیانه را باثبات تر می کرد،یا حداقل اینکه مستعد خشونت های فرقه ای کمتری می شد؟ نه لزوما برای همه کشور ها. نگاهی به تاریخ  با عینک معاهده سور ،حاکی از اثر عمیق علت و معلولی رابطه بین  نقشه ترسیمی اروپاییان و بی ثباتی خاورمیانه است:مناطقی که اروپاییان نقشه آنرا ترسیم نمودند احتمالا آنهایی بودند که بسیار ضعیف و فاقد سازمان دهی بودند تا بتوانند در مقابل اشغال استعمار گران مقاومت کنند.ترکیه به این دلیل که مرزهای مناسب برایش ترسیم گردید،ثروتمند تر و دموکراتیک تر از عراق و سوریه نشد. بلکه،عواملی که باعث مقاومت ترکیه در مقابل نقشه های اروپایی ها  و ترسیم مرزها توسط خودش گردید،که شامل ارتش و زیر ساخت های اقتصادی باقی مانده از امپراتوری عثمانی می شد،همان عواملی بودند که باعث گردید ترکیه قادر شود حکومتی مرکزی،قوی  و دولت-کشوری به سبک اروپایی ایجاد کند.

البته ،بسیاری از ملی گراهای کرد ممکن است ادعا کنند که مرزهای ترکیه اشتباه ترسیم شده اند. و در واقع  برخی فاقد کشور بودن کرد ها  را نقصی ویرانگر در منطقه پس از عثمانی میدانند. اما هنگامی که امپریالیست های اروپایی خواستند کشوری کردی را بر مبنای معاهده سور بوجود آورند،بسیاری از کردها در کنار آتا ترک جنگیدند تا معاهده را بی اثر کنند. و این یاد آور آن است که وفاداری های سیاسی می توانند  فراتر از هویت ملی بروند ،چیزی که امروزه قادر به درک آن هستیم.

کشور کردی متصور در معاهده سور،باید تحت کنترل بریتانیا قرار می گرفت . این موضوع برای برخی از ملی گرا های کرد جذابیت داشت،اما برخی دیگر این استقلال  تحت سلطه بریتانیا را مشکل دار می دانستند و به همین دلیل در جنگ به نیروهای جنبش ملی ترک پیوستند.بخصوص برای مذهبی های کرد ،سلطه ترکیه یا عثمانی بر مستعمره مسیحیان شدن ارجحیت داشت. دیگر کردها،به دلایلی عقلانی ،ترس از این داشتند که برایتانیا بی گمان از بازگشت ارامنه ای که اخیرا خلع ید و از مالکیت محروم  شده بودند ،به منطقه حمایت خواهند کرد. بسیاری از این تصمیم خود هنگامی که مشخص گردید که کشوری که برای ایجاد آن جنگیده بودند،به شکل چشمگیری ترکی خواهد بود تا مذهبی،آنچه که آنها انتظارش را داشتند،پشیمان شدند. دیگران،با درجات مختلفی از زور و اجبار،هویت جدیدی را که دولت جدید به آنها داده بود،پذیرفتند.

بسیاری از ملی گرا های ترک همچنان از لطمه ای که معاهده سور برای کشورشان به ارمغان می آورد،در هراسند،و بسیاری از ملی گر اهای کرد هنوز در رویای کشوری  که می توانستند با این معاهده به دست بیاورند،هستند. همزمان حکومت فعلی ترکیه،سیاست عثمانی ها درچند فرهنگی و مدارا را ستایش می کند،در حالی که عبدالله اوجالان[11] رهبر جدایی خواهان کرد،ظاهرا پس از مطالعه آثار جامعه شناس  بندیکت آندرسون[12] در زندان،اعلام نمود که به این نتیجه رسیده است که تمام ملت ها تنها ساختار هایی اجتماعی هستند. حزب حاکم عدالت و توسعه[13] و حزب  دموکراتیک خلق ها [14] که طرفدار کرد ها است،دهها سال است رقابت و تلاش می کنند تا رای دهندگان کرد را قانع کنند که رای به حزب آنان،رای به صلح است. رقابت بر سر این است که کدام حزب ظرفیت آنرا دارد تا منازعه دراز مدتی را که در این کشور جریان دارد با تشکیل کشوری با ثبات تر و فراگیر تر حل کند. به طور خلاصه،هرچند آمریکایی های بسیاری همچنان بر غیر واقعی بودن کشور های ساخته شده توسط اروپاییان در خاورمیانه بحث و استدلال می کنند،اما ترکیه به شکلی پر تب و تاب و دشوار،با گذراندن یک قرن،واقعی بودن خود را اثبات کرده است.

نیازی به گفتن نیست که،تجدید خشونت هایی که ترکیه در چند هفته گذشته شاهد آن بوده است،تهدیدی برای عوامل شکننده  همگرایی پسا- ملی است. در حالی که حزب حاکم عدالت و توسعه در پی دستگیری رهبران سیاسی کردها است و چریک های کرد هم در حال تیراندازی به سمت افسران ترک هستند،ملی گرا های هر دو سو در حال قرار گرفتن در وضعیت آشنای ،آشتی ناپذیری با یکدیگر هستند. برای مدت نود و پنج سال،ترکیه در حال برداشت منافع پیروزی خود بر معاهده سور بوده است. اما  تکیه بر این موفقیت نیازمند  ساخت مدل سیاسی انعطاف پذیر تر ی است،مدلی که کمک کند تا نبرد بر سر هویت ملی و مرزها بی معنی شود.

 



[1] Forget Sykes-Picot. It’s the Treaty of Sèvres That Explains the Modern Middle East

[2] Nick Danforth

[4] Sevres

[5] Gallipoli

[6] دستمال های ابریشمی یادگاری که دولت بریتانیا به میمنت پیروزی بر عثمانی  با تصویر نقشه ترکیه به چاپ رسانده بود. http://farm8.staticflickr.com/7290/8731602620_b07be0c5c3_o.jpg

[7] Sèvres syndrome

[8] Yusuf al-‘Azma

[9] Maysalun

[10] Levant

[11]Abdullah Ocalan

[12]Benedict Anderson

[13]Justice and Development Party (AKP) 

[14]HDP 

 

منبع: موسسه تحقیق و ترجمه هور

ترجمه:آرا سرکیسیان

نظرات
آخرین اخبار