درخت نادانی و جنگل فرهنگ | فراتاب
کد خبر: 1451
تاریخ انتشار: 15 اردیبهشت 1395 - 06:40
گفتاری از ناصر فکوهی درباره نقش شبکه های اجتماعی در دنیای امروز:
شك نداشته باشيم كه اگر اراده كنيم و از همين امروز مي توانيم از انبوه كساني كه وقت خود را با بطالت بر درخت ناداني تلف مي كنند، خارج شويم و به گروه بي شمار كساني كه در حال انتشار انديشه ها، مجلات الكترونيك، كار فكري، تبادل دانش و انديشه هستند، بپيونديم.

سرویس اجتماعی فراتاب: ناصر فکوهی_ شبكه هاي اجتماعي، روابط الكترونيكي كه امروز بسياري از مردم جهان را به يكديگر متصل كرده اند و به آنها امكان مي دهند با يكديگر وارد گفت وگو و خواندن و نوشتن سخنان هم، با خبر شدن از رويدادهايي كه در رسانه هاي رسمي گاه نمي توان به شيوه ارايه شدنشان اعتماد كرد و... از امكانات بسيار مهم و بي نظيري هستند كه انقلاب اطلاعاتي براي نسل هاي جديد به ارمغان آورده است. اما اگر خواسته باشيم اين امكان را صرفا در جنبه و ابعاد منفي اش در نظر بگيريم، نخواهيم توانست ذهن خود را با جهان پسامدرن و پيچيدگي هاي آن انطباق دهيم و اين امر زمينه و مقدمه اي است براي حاشيه اي شدن، حذف شدن و زير سلطه رفتن در جهاني كه تقريبا همه قدرت ها در آن به داشتن و قابليت استفاده و پردازش از اطلاعات بستگي دارد.
     با وجود اين، وقتي امروز، فهرست شبكه هاي مجازي و به خصوص محتواي آنها را در امكانات فناورانه و برنامه هايي جديد چون تلگرام، اينستاگرام، فيس بوك و غيره رصد مي كنيم، به سرعت دو پديده، در جنبه هاي منفي شان، توجه مان را جلب مي كنند: يك پديده كه به سلطه سياسي مربوط مي شود، شكي نيست كه اين شبكه ها مي توانند ابزاري باشند در دست قدرت هاي بزرگ براي ايجاد سلطه بر نقاط پيراموني، بر شهروندان عادي تا آنها را از هر جهتي كنترل كنند.

سازمان هاي چون آژانس ملي امنيت اطلاعاتي امريكا (NSA) امروزه در كنار سازمان هاي جاسوسي ديگر، در حال گرد آوردن تمام اطلاعات الكترونيك جهان (تلفن، موبايل، محتواي رايانه ها، فهرست خريد و مبادلات بانكي و نامه نگاري ها و غيره) هستند تا از آنها به سود برنامه هاي خويش استفاده كنند و بدون شك شبكه هاي اجتماعي و خريد الكترونيك، موتورهاي جست وجو و ساير برنامه هايي از اين دست، حتي اگر خود نخواهند، چاره اي جز آن ندارند كه با اين سازمان ها ارتباط داشته و از آنها تبعيت كنند (به دليل كنترل شبكه ها از طريق شاهراه هاي فيبرنوري و سرورهاي اطلاعاتي بزرگ).

از سوي ديگر، باز هم يك بعد منفي وجود دارد، اينكه به خصوص در كشور ما اين شبكه ها، پديده اي بيشتر آسيب زده و آسيب زا از لحاظ اجتماعي، پوپوليستي و عامه پسند هستند، يعني جمع شدن تعداد بیشماري از افرادي كه هرگونه كار فرهنگي و انديشيدن و ارتباط با جهان، با طبيعت، با دوستان و با زندگي واقعي را حتي از خلال همين ابزارهاي الكترونيك كنار گذاشته اند و به صورت مجنون وار وقت خود را شايد تا بيش از سه يا چهار ساعت در روز در بدترين اشكال اين روابط شبكه اي ميگذرانند و در حقيقت ميكشند. اينها همان كساني هستند كه در گستره بزرگي قرار مي گيرند: از آنها كه شبكه هاي بزرگ «جوك» دارند، تا طرفداران سريال ها و شبكه هاي ماهوارهاي «تركيه»، از «شايعه سازها» تا كساني كه به سايت ها سر مي كشند و «كامنت» هاي دشنام آميز و توهين وار مي گذارند و اين و آن را مسخره و تحقير مي كنند و يا كسان ديگري كه اغلب با هويت مجهول به يكديگر فحاشي مي كنند يا با هويت واقعي شان به زمين و زمان دشنام مي دهند و به بحث هايي مشغولند كه نه گرهي از گره هاي سردرگم زندگي خودشان باز مي كند و نه ذره اي به آنها يا به جامعه و زباني كه در آن قرار دارند، خدمتي مي كند. در نهايت براي اين گروه ها، شبكه هاي اجتماعي نوعي ماده مخدر ملايم است اما به شدت اعتياد آور است كه با آن سر خويش را گرم مي كنند و به قول خودشان: «اگر اين كار را هم نكنيم، پس چه كار كنيم؟»

اما به گونه اي ديگر نيز مي توان به جهان و جامعه اي كه در آن زندگي مي كنيم، نگريست و باور داشت كه اين جنبه هاي منفي را مي توان به درخت تنومندي از شرارت و ناداني تشبيه كرد كه جنگلي بزرگ از هوشمندي، انسانيت، فرهنگ و حساسيت و دغدغه و دلسوزي و عاطفه را نسبت به موقعيت خويش، زبان، جامعه، انديشيدن و تلاش براي ايجاد تغيير در زندگي خود و ديگران نشان مي دهند و اين كارها همه با ابزارهايي رسانه اي كه امروز با اين گستردگي، سهولت و بهايي ارزان در اختيارمان است، امكان پذير هستند.

اين جنگل، ساكنان بي نهايت دارد كه در حباب هايي بي شمار هر يك به كاري مشغول هستند: گروهي انجمن هاي كوچك تشكيل داده اند تا از محيط زيست دفاع كنند، گروهي از حقوق حيوانات دفاع مي كنند، گروهي كارهاي خير انجام مي دهند يا به يكديگر راهنمايي هاي عملي مي كنند، گروهي شعر مي گويند و در كار خلاقيت ادبي هستند، گروهي داستان مي نويسند و داستان هاي يكديگر را مي خوانند، گروهي مجله منتشر مي كنند يا راديو هاي اينترنتي به راه انداخته اند، گروهي كه زبان يا زبان هايي ديگر مي دانند، ترجمه مي كنند و ديگران را در جريان رويدادهاي مهم جهان در هر زمينه اي قرار مي دهند. اما قضيه به همين جا و به جهان مجازي ختم نمي شود. همين گروه ها اغلب در جهان واقعي نيز هنوز امكان مي دهند كه جلسات بحث و گفت وگو تشكيل شود، به سينما مي روند و نمي گذارند سالن ها از كار بيفتند، نمايش مي بينند، به گالري ها سر مي كشند، اينجا و آنجا در جلسات نمايش فيلم مستند شركت مي كنند، به سخنراني ها مي روند و به سخنرانان اميد مي دهند كه كساني هستند كه هنوز براي شان انديشيدن و دانستن مهم باشد و ارزش دارد كه به كار خويش در سخن گفتن و واداشتن ديگران به انديشيدن ادامه دهند. اين گروه ها اندك نيستند، بلكه بي شمارند، اما اغلب آن درخت شرارت و جهالت، راه را بر ديدن شان بسته است به صورتي كه نمي توانيم نه ببينيم شان و نه حتي احساسشان كنيم و از آن بدتر خودشان نيز اغلب قدر خود را نمي دانند زيرا نمي توانند خودشان را ببينند.

فرهنگ، بدون شك از اين گروه هاي اغلب جوان و پرتلاش تغذيه مي شود، زبان ما و دانش و شناخت ما از خودمان و از جهان از كار اين حباب هاي بي شمار تغذيه مي شوند. پس بايد تلاش كنيم كه هر بار مي توانيم به جاي اتلاف وقت از ابزارهايي كه امروز چنين راحت در اختيارمان هستند، به جاي وقت تلف كردن و حسرت خوردن بر تنومندي آن درخت زشت، به جنگل زيبايي كه در پشت آن نهفته است، بنگريم و در ميان آن جنگل، جايي براي خود پيدا كنيم. شك نداشته باشيم كه فرهنگ پهنه اي است آنقدر گسترده و آنقدر سخاوتمند كه براي همگان، جايي دارد كه بتواند براي خود و ديگران مفيد باشد. به شرط آنكه بتوانند از درخت ناداني و تاثيرات منفي آن، از انديشه هاي پليدي چون سلسله مراتبي خواستن و برتري جويي در جامعه، قهرمان پروري، مريد و مراد جستن، اسطوره سازي هاي بي معنا، ادعاهاي بزرگ، تحقير يا تقديس ديگران به بهانه كار فرهنگي و علمي فاصله بگيريم و از طبيعت جنگلي كه با فرهنگ سيراب مي شود، بهره ببريم. هركسي مي تواند در اين جنگل كاري بكند، نهالي بكارد، گياهي را بيارايد يا صرفا به سادگي در آن پرسه زند تا جايي براي پرسه زدن و امكان لذت بردن از زيبايي ها باقي بماند.

شكي نداشته باشيم كه اگر اراده كنيم و از همين امروز مي توانيم از انبوه كساني كه وقت خود را با بطالت بر درخت ناداني تلف مي كنند، خارج شويم و به گروه بي شمار كساني كه در حال انتشار انديشه ها، مجلات الكترونيك، كار فكري، تبادل دانش و انديشه هستند، بپيونديم و حتي از آن هم بيشتر به شمار بزرگ كساني بپيونديم كه چراغ محافل علمي و ادبي و هنري را در اين پهنه روشن نگه داشته اند، كساني كه با يك خريد كوچك مي دانند كه مجله مورد علاقه شان به انتشار خود ادامه خواهد داد و با خريدن اين و آن كتاب و سي دي نمي گذارند سرزمين شان به برهوتي فرهنگي بدل شود و آنگاه همين كسان خواهند بود كه در فردايي نه چندان دور، به جاي فروغلتيدن در افسردگي و رسيدن به انتهاي كوچه بن بست شهرت و ثروت و قدرت و حس بي معنا بودن زندگي شان، شايد بتوانند در سخت ترين شرايط نيز به رضايتي حداقلي يا حداكثري از اين زندگي و از اين جهان برسند.

منبع: انسان شناسی و فرهنگ

نظرات
آخرین اخبار