فراتاب: نیمقرن پیش، ریچارد نیکسون را دیدم که ایالات متحده را در یک بحران قانون اساسی فرو برد. اکنون نمیدانم که آیا دموکراسی آمریکایی از دونالد ترامپ جان سالم بدر خواهد برد یا خیر؟!
«جین گیبونز» شش ریاست جمهوری آمریکا را به عنوان خبرنگار در کاخ سفید پوشش میدهد و نویسنده کتاب خاطرات خود با عنوان «اخبار فوری زندگی در روزنامه نگاری» را منتشر میکند. نظرات بیان شده در مقاله نظر نویسنده است.
در غروب 20 سپتامبر 1973م ریچارد نیکسون، رِئیس جمهور ایالات متحده، با اخراج دادستان ویژه که مشکوک به دست داشتن کاخ سفید در دزدی از مقر حزب دمکرات بود، ایالات متحده را وارد یک بحران قانون اساسی نمود.
به عنوان یک خبرنگار جوان، آنچه را که به قتل عام «شنبه شب» معروف شد، پوشش دادم و عمیقا تحت تاثیر آن بودم. به نظر من، این کودتا شبیه کودتای نازیها بود که آدلف هیتلر را در دهه 1930م. در آلمان به مقام صدراعظمی این کشور رساند!
اما پدر شوهرم که کهنه سرباز جنگ دوم جهانی در اروپا بود به من گفت که ترس من بیاساس است. «مردم آمریکا هرگز در برابر این ایستادگی نخواهند کرد!» دکتر بیل وینگارتن حق داشت. اقدام نیکسون چنان خشم جمهوریخواهان و همچنین دموکراتها – صاحبمنصبان و شهروندان عادی- را بر انگیخت که به تحقیقات کنگره و استیضاح دو حزبی نیرو بخشید که در نهایت باعث گردید سیوهفتمین رئیس جمهور آمریکا از سمت خود استعفا دهد.
واترگیت نیکسون – شش ژانویه ترامپ
وقتی نیکسون مجبور به استعفا شد، شادی گستردهای وجود نداشت. پیتر رودینو ،نماینده کنگره، دموکرات نیوجرسی که ریاست کمیتهای را بر عهده داشت که استیضاح نیکسون را توصیه مینمود، پس از آن به من گفت که وقتی تصمیم گرفته شد، او به دفترش رفت و گریه کرد. آمریکاییها به طور کلی آن را یک روز غمانگیز در تاریخ ایالات متحده میدانستند، اما چیزی که باید انجام میشد.
به نظر من، امتناع دونالد ترامپ از اعتراف به شکست در انتخابات ریاست جمهوری 2020م. و شرکت نکردن در انتقال مسالمتآمیز قدرت بسیار بدتر از اقدام نیکسون بود.
پنج نفر در حمله به ساختمان کنگره ایالات متحده توسط حامیان ترامپ در 6 ژانویه 2021م. کشته شدند. این حمله برای خنثیکردن تصویب انتخاب جو بایدن به عنوان رئیس جمهور توسط کنگره طراحی شده بود. ترامپ با انتشار این دروغ که انتخابات ریاست جمهوری 2020 از او دزدیده شده است، به تضعیف سیستم حکومتی دموکراتیک و حاکمیت قانون آمریکا ادامه داد و میدهد.
با این حال، اکثر رهبران سیاسی جمهوریخواه و میلیونها شهروند آمریکایی همچنان به این دروغ اعتقاد دارند. چرا این هست؟ ثباتی که برای بیش از دو قرن باعث تحسین و حسادت جهان نسبت به آمریکا شده بود، چه شد؟ مهمتر از آن، اگر بتوان کاری برای پایان دادن به بحران کنونی انجام داد، آن کار چیست؟
اینها مواردی هستند تا درباره آن فکر کنید:
1 - مسمومیت جریان خون اطلاعات عمومی ایالات متحده
یک شهروند آگاه برای کشوری با سیستم ایالتی (خودگردان) ضروری است. در سال 1987م. دولت وقت ایالات متحده پرزیدنت رونالد ریگان مقررات 40 ساله دولتی را لغو نمود که بر اساس آن کسانی که از رسانههای عمومی برای منافع خود استفاده می کنند -رادیو و تلویزیون- موظف بودند دیدگاههای سیاسی مخالف خود را ارایه دهند.
بیان این مقررات باعث گسترش برنامههای گفتگوی رادیویی رنگارنگ و بسیار خوشبینانه (فاکس نیوز) شد، که بیشتر آنها با تحریک مخاطبان خود بدون بدون انصاف یا تعادل در برنامهها از آن سود میبردند.
تلویزیون جریان اصلی نیز بیتقصیر نبود. در طول رقابت های ریاست جمهوری 2016م.، لس مونوز، مدیر عامل وقت تلویزیون CBS ، از زمان پخش طولانی که شبکههای بزرگ به ترامپ میدادند، دفاع کرد. مونوز گفت: نامزدی ترامپ (شاید برای آمریکا خوب نباشد، اما برایCBS بسیار خوب است). پول در حال چرخش است، و این سرگرم کننده است. سپس تلاشهای بسیار پیچیدهای از سوی روسیه، چین و برخی کشورهای حامی آنها که دشمنان ایالات متحده به حساب میآیند برای گسترش بیاعتمادی و ایجاد تفرقه در سراسر کشور آمریکا از طریق رسانههای اجتماعی صورت گرفت.
باتوجه به چنین نوشیدنی سمی، آیا جای تعجب است که میلیونها آمریکایی همچنان بر این باورند که ترامپ قربانی عظیمترین کلاهبرداری در تاریخ آمریکا شده است؟
2 – محو شدن جدایی کلیسا و دولت
بنیانگذاران آمریکا میدانستند که اختلاط دین و حکومت میتواند دستورالعملی برای استبداد، نزاع و خونریزی باشد. سازش رگ حیاتی دموکراسی است. شما کمی (دین) ادا میکنید، من کمی (دین) ادا میکنم و ما زمینه مشترکی ایجاد میکنیم که بر اساس آن جامعهای صلحآمیز بسازیم. مذهب بنا به تعریف مجموعهای از باورهای قوی است که مبتنی بر ایمان است نه تعقل و بنابر این مستعد سازش نیست. بنابر این بنیانگذاران برجدایی کلیسا از دولت اصرار داشتند. در واقع، این یک پیشنیاز برای آزادی مذهب است.
در نیم قرن گذشته، مجموعهای از احکام دادگاه عالی براساس نیات بنیانگذاران از جمله اصلیترین آنها ممنوعیت نماز در مدارس دولتی، ایجاد حق سقط جنین برای زنان، قانونی کردن ازدواج همجنسگرایان، باعث خشم میلیونها نفر از جمعیت کلیساهای مسیحی شده است، زیرا این احکام با اعتقادات آنها در تضاد است.
این امر بسیاری از رهبران کلیسا و سیاستمداران را وادار کرد تا با ترامپ به عنوان قهرمان خود و کسی که میتواند به شکلگیری مجدد دادگاهها برای لغو این احکام کمک کند، ائتلاف کنند.
3 – بزرگترین شکاف در زره دموکراسی، حساسیت آن به شور و اشتیاق
شهروندان پر شور تمایل به رای دادن دارند. اما بسیاری از شهروندان مستعد بیتقاوتی هستند. نظرسنجیها حاکی از آن است که اگر افکار عمومی برای احیای حکومت سنتی آمریکا و حاکمیت قانون انرژی نداشته باشد، آنگاه اگر بایدن برای انتخابات مجدد در سال 2024م. نامزد شود، میتواند در مقابل ترامپ یا سیاستمداری همانند او شکست را پذیرا گردد.
چه چیزی می تواند این معادله را تغییر دهد؟
شاید شواهد تحقیر ترامپ از دموکراسی توسط کمیته کنگره که در مورد حمله 6 ژانویه تحقیق میکند آشکار گردد.
شاید زنگ خطری گسترده در چرخش تند دادگاه عالی ایالات متحده به سمت راست باشد، که بر اساس نظرسنجیهای عمومی، احکام اخیر آن در مورد اسلحه و سقط جنین در مقابل نظرات اکثریت مردم آمریکا قرار دارد.
شاید یک بحران بینالمللی بزرگ بتواند مردم آمریکا را در پشت رهبری دو حزب متحد کند. یا شاید عموم مردم که اکنون به بازیهای ویدئویی و زندگی افراد مشهور علاقه دارند، متوجه شوند که دموکراسی آنها شکننده است و از دست دادن آن فاجعهبار است.
اما من خوشبین نیستم که هیجیک از این اتفاقها بیافتد.
نویسنده: جین گیبونز
برگردان از انگلیسی به فارسی: د.محمدرضا داوطلبوظیفه – پژوهشگر مسائل آمریکا
بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است