بخش سوم و پایانی مقاله دکتر سیامک بهرامی
در عراق هم هرچند یک جریان قدرتمحور کردی در مناطق کردنشین حضور فعال داشت، اما تمرکز قدرت در مرکز با حمایت انگلیس، مانعی عمده بر سر راه این جنبش محسوب شده و با برخورد سخت نظامی ، رهبران جنبش را مجبور به مهاجرت به ایران مینماید. (کینان، 1372: 105-106) در ادامه جنبش ظهور یافته در ایران هم به دلیل تغییر در وضعیت ساختاری نظام بینالملل از حالت درحالگذار به موازنه ، تغییر ساختار منطقهای از درحالگذار به موازنه و در نهایت تغییر ساختار ملی از درحالگذار به سوی قدرتمحوری، سببساز کاهش زمینههای شکلگیری جنبش و حذف آن میگردد. از درون چنین تغییر وضعیتهایی است که موافقتنامههای بینالمللی و منطقهای شکل گرفته و نظم موجود را در نهایت تعیین کرده و جایگاه جنبشهای کردی در این نظم مشخص میگردد. در واقع روندهای شکلگیری و تثبت نظم بینالمللی و به خصوص منطقهای همیشه محملی برای سرکوب و حذف جنبشهای کردی بوده است. پیماننامههای خواندگار-اسکالاسی، الرزنه الروم دوم، پاریس 1856، لوزان، سعدآباد و موافقتنامه الجزایر و. . . مثالهای عینی و بارز منطقهای از ثبیت نظم موجود و سرکوب جنبشهای کردی است. سطح خشونت جنبشها هم به وضعیت ساختاری درونی و وضعیت ساختاری سایر سطوح تحلیل مخصوصا سطح کشوری بستگی دارد. این مسئله روشن است که چنانچه وضعیت درونی درحالگذار باشد، خشونت افزایش می یابد اما در حالات دیگر وضعیت قدری پیچیده است. نوع رابطه دو سطح تحلیل درونی و کشوری با وضعیت ساختاری قدرتمحور، قطعا خشونت آمیز است و سطح خشونت آن بالاست. چنین امری به روشنی در جنبش دوم بارزانی در عراق قابل مشاهده است. (کوچرا، 1373: 181-184) همچنین نوع رابطه این دو سطح تحلیل که یکی هژمونیک و دیگری قدرتمحور باشد، هم میتواند خشن باشد هرچند که سطح خشونت آن بسیار اندک است. رابطه دو وضعیت ساختاری قدرتمحور و موازنه هم خشونتش از وضعیت قبلی بیشتر است. جنبش یکیتی که از 1 ژوئن 1975 شکل گرفت، مثال بارز این مورد است که از یک سو با بارزانیها و از سوی دیگر با دولت مرکزی عراق در جدال بود. (مک داول، 1393: 5345-542) زمانی که دو وضعیت ساختاری در حالت هژمونیک باشند، خشونتی متاثر از این ساختها شکل نمیگیرد یا بسیار اندک است. اما چنانچه هژمونی، بعد ایدئولوژیک رادیکال بیابد میتواند به شدیدترین خشونتها منجر گردد. وضعیت خشونت در چارچوب ساختهای مورد اشاره میتواند به همین شکل به وضعیت ساختاری سطوح تحلیل منطقهای و بینالمللی هم تعمیم یابد، زمانی که این سطوح در وضعیتهای ساختاری هژمونیک و قدرتمحور، مخالف جنبشهای کردی باشند.
همه جنبشهای کردی تاریخی چنانکه در جدول فوق مشخص است در زمانی شکل گرفتهاند که وضعیت ساختاری سطوح تحلیل بینالمللی و منطقهای درحالگذار یا در وضعیت موازنه بودهاند . در وضعیت درحالگذار جنبشهای قویتر و در وضعیت موازنه جنبشهای ضعیفتر شکل گرفتهاند. در اکثر موارد مشاهده میگردد که ساخت بینالمللی تعیینکننده ساخت منطقهای بوده است . در مواردی که نظام بینالملل درحالگذار بوده است این وضعیت ساختاری به صورت اتوماتیک به سطوح تحلیل منطقهای و کشوری هم تحمیل شده است هرچند که سطح درونکردی کمتر تحت تاثیر این شرایط قرار گرفته که دلایل آن قبلا بیان شد. در شرایطی که نظام بینالملل در حال موازنه بوده است، سطح منطقهای در بیشتر موارد در حالت گذار قرار داشته و در چند مورد محدود در حالت موازنه بوده است. این امر با توجه به بررسیهای تاریخی نشان میدهد که وضعیت درحالگذار به سطح منطقهای از آنرو تحمیل شده است که برای حفظ موازنه در سطح بینالمللی بدان نیاز بوده است. نمونه بارز این امر جنگ ایران و عراق است که از 22 سپتامبر 1980 جنگی برای حفظ موازنه در منطقه بود. (کامروا، 1388: 219-220) در چنین وضعیتهایی که شرایط ساختاری منطقهای درحالگذار بوده است شرایط ساختاری کشوری هم در بیشتر موارد جز در 4 مورد، در حالت گذار قرار گرفته است. در باب این 4 مورد میتوان گفت در این شرایط کشورهای مزبور با کارگزاری خاص خویش در قالب سیاستها و عملکردها، توانستهاند استقلال عمل بیشتری نسبت به ساخت منطقهای از خود نشان دهند. اما در مجموع به علت وجود یک منطقه ضعیف، استقلال عمل منطقه نسبت به نظام بینالملل بسیار کمتر بوده است و استقلال عمل سطح کشوری نسبت به منطقه بیشتر بوده است. در واقع نقش کارگزاری کشورها نسبت به منطقه در این نقطه از جهان بیشتر بوده است و نقش کارگزاری کردها از هر دوی این سطوح تحلیل بیشتر بوده است. اما این کارگزاری کردی، اکثرا در یک ساخت محدود یعنی در قالب موازنه عمل نموده است هرچند در مواردی ساختهای هژمونیک و قدرتمحور هم به صورت محدود در میان آنها دیده میشود. تنوع ساختها در میان کردها بیانگر قدرت آنها به عنوان کارگزار و نقش کارگزار در ارتباط با ساختار و گریز از الزامات ساختاری سطوح بالاتر است. چنین تنوعی در میان بازیگران کشوری هم بیانگر نقش کارگزاری آنان در شرایط تاریخی خاص در مقابل ساختهای بالاتر است.
در شرایطی که سطح منطقه در حالت موازنه قرار داشته است، استقلال عمل کشورها نسبت به جنبشهای کردی بیشتر بوده و آنها در اکثر موارد در قالب ساخت قدرتمحور عمل نمودهاند. اما این وضعیت اکثرا در مواردی دیده شده است که ساخت نظام بینالملل خود در حالت موازنه بوده است. شکلگیری ساخت موازنه در سطح منطقهای بیانگر همان شرایطیست که زمینه لازم را برای قرار گرفتن ساخت کشوری در وضعیت قدرتمحور قرار داده و مانعی عمده بر سر راه جنبشهای کردی در غیر مواردیست که در جدول فوق بدانها اشاره شده است. در نتیجه میتوان گفت که اگر ساخت نظام بینالملل و موازنه مورد نیاز آن نیازمند شکلگیری وضعیت موازنه در منطقه مورد بحث باشد به دلیل ایجاد زمینههای لازم برای شکلگیری ساخت قدرتمحور در کشورهای 4 گانه، یا جنبشهای کردی اصلا شکل نمیگیرند یا در صورت شکلگیری بسیار ضعیف خواهند بود. اما اگر ساخت نظام بینالملل و موازنه مورد نیاز آن نیازمند شکلگیری ساخت درحالگذار در منطقه مورد بحث باشد، جنبشهای کردی هرچند شکل میگیرند اما دایره قدرت و عملکرد آنها حداکثر یک جنبش تا حدی قوی خواهد بود. در وضعیتی دیگر اگر نظام بینالملل در وضعیت ساختاری درحالگذار قرار گیرد، این ساخت اتوماتیک وار به سطوح دیگر منتقل شده و کردها میتوانند جنبشهای قوی یا بسیار قوی را ایجاد نمایند. نتایج نشان میدهد که منطقهای که بر اساس شاخص کردی تعریف شده است منطقهای ضعیف و منفعل است و فاقد تاثیرات مستقل بر سطوح پاییندستی خویش است اما این به معنای عدم تاثیر آن نیست بلکه این منطقه از منظر انتقال تاثیرات ساختاری بر سطوح پاییندستی دارای اهمیت است و از منظر ساخت نظام بینالملل ، اهمیت بیشتری نسبت به سطوح تحلیل دیگر با توجه به جایگاه انتقالدهندهاش و تاثیراتش بر سطح ساختار دارد. در این میان اهمیت سطوح تحلیل کشوری و درونکردی فراتر از تاثیرپذیری از ساختارهای بالادستی به شدت تحت تاثیر عملکردهای درونی خویش قرار دارند تا بتوانند جایگاهی شایسته برای خود به عنوان کارگزار، ایجاد نمایند.
نتیجهگیری نهایی
هدف از این نوشتار ارائه یک مدل نظری نه برای تبیین چرایی ظهور جنبشهای کردی بلکه در باب چگونگی ظهور و سقوط آنها در مقاطع تاریخی مختلف بود. هدف هر مدل نظری از یک سو ایجاد پنجرهای برای فهم جهان است که صرفا متغییرهای خاصی در چشمانداز آن پنجره برای فهم جهان، مهمتر شمرده می شوند و از سوی دیگر سادهسازی یک واقعیت پیچیده است تا متغیرهای مهمتر در قالب نمادها و عناصر سادهتر بیان شده و فهم و چگونگی و چرایی عملکرد آنها بهتر درک شود. خلاء چنین کاری نه تنها در کلیت مطالعات موجود در باب جنبشهای کردی دیده میشود و این مطالعات صرفا گرفتارنوعی تاریخنگاری صرف شدهاند، بلکه تبیین آنها از منظر مفاهیم نظری در عرصه روابط بینالملل دارای فقر مضاعف است. از اینرو این نوشتار هدفش تحمیل نظریه بر تاریخ برای پر کردن این دو خلاء است تا فهمی مناسبتر در باب ظهور و سقوط جنبشهای کردی و مکانیسمهای حاکم بر آنها ارائه نماید. اهمیت ساختهای توزیعی قدرت و دستهبندی ، تقسیمبندی، شاخصسازی، کمیسازی و روابط بین آنها با ارائه یک مدل در طول کار نشان داده شد. اگر بخواهیم به صورت بسیار خلاصه بیان کنیم میتوانیم بگوییم هرچند که بهترتیب سطوح تحلیل نظام بینالملل، منطقهای، کشوری و درونی دارای اهمیت هستند اما کلیدیترین عوامل در ایجاد جنبشهای کردی و سقوط آنها در این مطالعه بهترتیب نظام بینالملل، ساخت درونکردی، ساخت ملی و ساخت منطقهای هستند. نتایج نشان میدهد که منطقهای که مبتنی بر عامل کردی قابل تعریف است، منطقهای بسیار ضعیف ، منفعل و غیرمستقل است که به شدت تحت تاثیر سطح نظام بینالملل قرار دارد. از سوی دیگر اهمیت کارگزار در بحث این نوشتار بسیار برجسته است به نوعی که سطح درونکردی در ایجاد و سقوط یک جنبش اهمیت بیشتری از سطح ملی و حتی سطح منطقهای داشته است. اما در عینحال در بررسی هر جنبش نمیتوان به هیچیک از این سطوح بیتوجه بود و همسنجی همزمان آنها در تبیین یک جنبش بسیار دارای اهمیت است. نتایج تاریخی نشان میدهند که جنبشهای کردی از نوع قوی در یک ساخت بینالملل در حالگذار ظهور کرده یا قابلیت ظهور دارند و جنبشهای کمی ضعیف تر در ساخت بینالملل در حال موازنه قابل روئیتند و این دو ساخت تسهیلکننده ظهور جنبشهای کردی بودهاند. همچنین هر زمان ساخت بینالملل درحالگذار بوده است، ساخت منطقهای هم در بیشتر موارد رو به گذار نهاده است اما هر زمان ساخت بینالملل در حال موازنه بوده است ناشی از الزامات موازنهای خویش در بیشتر موارد ساخت منطقهای ضعیف را به سوی گذار سوق داده است یا در موارد معدود حداکثر رو به سوی موازنه نهاده است. هرگاه ساخت منطقهای متاثر از ساخت بینالمللی درحالگذار قرار داشته، ساخت ملی هم جز در 4 مورد رو به گذار نهاده است. اما هرگاه ساخت منطقهای به همرا ساخت بینالمللی در حال موازنه بوده است، ساخت ملی رو به قدرتمحوری داشته است. قدرتمحوری ساخت ملی میتواند هم بیانگر استقلال عمل آن نسبت به سطوح بالادستی باشد و هم ممکن است متاثر از الزامات موازنهای سطوح بالاتر شکل گرفته باشد که در هر مورد باید بررسی گردد. در بیشتر موارد چه شرایطی که سطوح بالاتر درحالگذار بودهاند یا در حالت موازنه، ساخت درونکردی در حالت موازنه قرار داشته است . در شرایطی که سطوح بالاتر در حالت موازنه بودهاند می توانیم بگوییم وضعیت موازنهای ، متاثر از سطوح بالاتر تحمیل شده است اما در سایر شرایط این وضعیت بیانگر اهمیت و استقلالعمل سطح درونکردی در ظهور و سقوط جنبشهای کردی است. تثبیت نظم در سطح بینالمللی در قالب یک توافقنامه بیش از تثبیت نظم در سطح منطقهای بر تضعیف و اضمحلال یک جنبش کردی تاثیرگذار بوده است، در واقع نباید از این نکته غافل بود که در منطقه مورد بحث این ساخت نظام بینالملل است که ساخت منطقه و شکلگیری توافقات در آن را تعریف می کند. البته این گزاره زمانی درست است که به همرا توافق بینالمللی یا متاثر از الزامات بینالمللی یک توافق منطقهای در باب کردها هم شکل گرفته باشد. در مجموع هیچ توافقنامه مستقل منطقهای جدای از الزامات ساخت نظام بینالملل تاکنون در این منطقه شکل نگرفته است یا اگر شکل گرفته باشد یا بگیرد تاثیرش بر سقوط جنبش کردی بسیار کمتر بوده یا خواهد بود. اهمیت سطح درونکردی بسیار حائز توجه است. چنانچه این سطح بتواند با اتکا بر استقلال خویش از سطوح بالاتر، در حالت هژمونیک یا قدرتمحور قرار گیرد اگر شرایط ساختاری نظام بینالملل در حالتگذار یا موازنهای باشد با یک جنبش قابل توجه روبرو خواهیم بود که البته در هر حالت قدرت آن متفاوت خواهد بود. این بدان معناست که کردها در صورتی که شرایط بینالمللی مطلوب باشد اگر بر اختلافات داخلی خویش چیره شوند به خوبی می توانند سطوح ملی و منطقهای را دور بزنند. هرچند که نباید حالتهای مختلف را دور از نظر داشت.
فهرست منابع
- Azghandi, Alireza, (2002) , Iranian Foreign Relations 1941-1978, Tehran: Qomes.
- Anonymous, (2017) , Kurdistan Referendum, Western Positions, EU and Neighbors, BBC, at: www. bbcpersian. com.
- Bahrami, Siamak, (2018) , US withdrawal from Syria and Trump's Emerging System, Faratab, at: www. faratab. com.
- Bashirieh, Hossein, (2011) , Political Sociology: The Role of Social Forces in Political Life, Tehran: Ney Publishing.
- Baylis, John and Steve Smith, (2005) , The Globalization of World Politics: An Introduction to International , Oxford: Oxford University Press.
- Brecher, Michael and Jonathan Vilkenfeld, (1989) , Crisis, Conflict and Instability,Michigan: Pergamom Press.
- Burzoui, Mojtaba, (1999) , The Political Situation of Kurdistan, Tehran: publication of Fekre No.
- Griffiths, Martin, (2005) , Encyclopedia of International Relations and Global Politics, New York: Routledge.
- Griffiths, Martin, (2007) International Relations Theory for the Twenty-First Century: An Inroduction, New York: Routledge.
- Holsti, K. J, (1988) , International Politics: A Framework for Analyssis, 5th ed. , Englewood Cliffs, Newjersey: Prentice-Hall.
- Kamrava, Mehran, (2005) , The Modern Middle East: Political History Since The First World War, University of California Press.
- Kennedy, Paul M. , (1987) , The Rise and Fall of the Great Powers: Economic Change and Military Conflict, From 1500 to 2000, New York: Random House.
- Kinnane, Derk, (1964) , Kurds and Kurdistan, London: Oxford University Press.
- Kissinger, Henry, (1994) , Diplomacy, New York: Simon and Schuster.
- Kutschera, Chris, (1979) , Le Mouvement National Kurde, Paris: Flammarion.
- Lake, David A. and Patrick M. Morgan, (1997) , Regional Orders: Building Security in A New World, Pennsylvania: The Pennsylvania University Press.
- Little, Richard, (2007) , The Balance of Power in International Relation: Metaphors, Myth and Model, Cambridge: Cambridge University Press.
- McDowall, David, (2001) , Kurdish Modern History, London: I. B. Tauris.
- Mearsheimer, John J. , (2001) , Tragedy of Great Power Politics, New York: W. W. Norton and Co.
- Morgenthau, Hans J. (1967) , Politics Among Nations: The Struggle for Power and Peace,4th ed. New York: Alfred Knopf.
- Nikitin, Basile P. , (1956) , Les Kurdes, Etude Sociologique Et Historique, Paris: Klincksieck.
- Phillips, David L. , (2015) , The Kurdish Spring: A New Map of the Middle East , New Brunswick,NJ: Transaction Publishers.
- Randal, Jonathan, (1997) , After Such Knowledge, What Forgiveness? My Encounters With Kurdistan, New York: Farrar, Straus and Giroux.
- Van Bruinessen, Martin, (1978) , Agha, Sheikh and State: On the Social and Political Organization of Kurdistan, Utrecht, The Netherland: Rijksuniversiteit.
- Waltz, Kenneth N. , (1979) , Theory of International Politics, Massachusetts: Addison-Wesley.
- Wendt, Alexander, (1999) , Social Theory of International Politics, Cambridge University Press.