چگونه بایست مانع وقوع قتل ناموسی شویم؟ | فراتاب
کد خبر: 11866
تاریخ انتشار: 1 آبان 1400 - 11:59
سوگل قائمی - فعال حوزه زنان

فراتاب: در یک روز پاییزی و در روستایی کوچک، اتفاقی افتاد که سرآغاز موج جدیدی از اعتراض‌های فعالین مدنی و جامعه‌ی زنان به موضوع قتل‌های ناموسی و خشونت علیه زنان گردید.

فائزه دختری 22 ساله بود که با سوختگی شدید بدن، به یکی از بیمارستان‌های مرکز استان اعزام شد و تلاش برای درمان او که بیش از 90 درصد سوختگی و عفونت داشت، ناموفق بود و نهایتا دختر جوان روز بعد درگذشت. اما چیزی که این حادثه را تبدیل به سوژه‌ی موخر فعالین حقوق زنان نموده است، مطالبی بود که پزشک معالجش در صفحه‌ی شخصی خود، به اشتراک گذاشته و مدعی شده بود، دختر جوان در اثر حادثه به این روز نیافتاده و مطابق آنچه که اظهار داشته است، قربانی قتلی ناموسی بوده که توسط پدرش و با استفاده از بنزین صورت گرفته است. از دیگر سو، خبرنگاران محلی تلاش نمودند با اعضای خانواده‌ی فائزه مصاحبه کرده و جزییات بیشتری در مورد علت دقیق حادثه منجر به مرگ دختر جوان بیابند. چنین بود که اقوام فائزه شایعات مربوط به قتل او توسط پدرش، به دلایل اصطلاحا ناموسی را رد کردند و موضوع دیگری در رابطه با ابتلای مرحوم به افسردگی و متعاقب آن، اقدام به خودکشی وی مطرح گردید و ظاهرا این خانواده قصد داشتند علیه پزشک معالج دخترشان، به دلیل هتک آبروی خانواده، طرح دعوی نمایند و چه بسا به همین دلیل، پزشک مربوطه، مطلب افشاگرانه‌ی خود را در صفحه‌ی رسمی‌اش حذف نمود.

اما موج ناشی مطلب اینستاگرامی آقای دکتر، به دنبال انتشار مصاحبه‌هایی، که روایتی دیگر داشتند و  مربوط به مرد جوانی بودند، که ادعا می‌کرد، قصد ازدواج با فائزه را داشته و اساسا انگیزه‌ی قتل او را، افشای این ارتباط می‌دانست، تشدید شد. طوری که، تعدادی از فعالین حوزه‌ی حقوق زنان با تجمع در مقابل دادگستری، خواهان دیدار نمایندگان‌شان با شخص دادستان و مسئولین مربوطه شدند. این امر محقق گردید و مراجع قضایی اعلام نمودند که پرونده مفتوح و در دست بررسی می‌باشد.

در هرحال، از فردای آن روز و پس از مرگ فائزه، دمل چرکینی سرباز کرد که هر بار با وقوع چنین حوادثی، چند روزی چرک و خون می ریزد تا با گذشت زمان، موقتا سربسته گردد. گویی همتی و توانی برای درمانش نیست و تبدیل به مرضی مزمن شده که به واسطه‌ی قدرت سنت و نبود آموزش و فرهنگ از سویی، همچنین فقدان بازوی حمایتی و قوانین موثر قضایی از سوی دیگر، در طول صدها سال رشد کرده و چه بسا بخشی پذیرفته شده و موجه، از روابط داخلی یک خانواده یا طایفه بوده است.

قتل‌هایی که در گذشته‌ی نه چندان دور، در فقدان اینترنت و شبکه‌های مجازی و راه‌های گوناگون هم‌رسانی خبر، در پچ‌پچهای مردم کوچه و محل شنیده می‌شد و عرف و سنت اجازه دخالت غیر، در آن موارد را نمی‌داد، اکنون به مدد شبکه‌های اجتماعی، آشکار شده و هرچند، توان بازدارندگی ندارد و محدود به خبررسانی است، اما دست‌کم قربانیان را از گم‌نامی درآورده و بخشی از بار آگاهی‌رسانی و فرهنگ‌سازی را به دوش می‌کشد.

آنجا که یک روز نام رومینا بر سر زبان‌ها است و روز دیگر، فائزه و سرگل و ...

اما قتل ناموسی چیست و چرا بخشی از مردم، آن را قبیح نمی‌دانند و بلکه گاه با قاتل هم‌دردی نموده و او و عملش را توجیه می‌کنند؟!

آمار دقیقی از جنایت‌هایی که سالیانه، با عنوان قتل ناموسی انجام می‌شود، در دست نیست، چراکه بسیاری از آنها، زیر سایه‌ی سنگین سنت، افشا نمی‌شوند و تحت عناوینی چون، خودکشی مستتر می‌مانند. حتی در مورد شیوه‌های انجام آن در نقاط مختلف دنیا نیز، تشابه و اشتراکات چندانی وجود ندارد. اما آنچه عمدتا در این نوع از جنایت‌ها مشترک است، تمرکز بر ننگین کردن شرافت خانواده از طرف دختران و زنان آن خانواده است. بدون شک شرافت و زن دو عنصر اساسی در اقدام به چنین اعمالی است. تاکید بر این موضوع ضروری است که شرافت، به عنوان عنصری در مناسبات سنتی بشر و شکلی از عرف و اخلاق جامعه، ممکن است به هر شکل دیگری از طرف مردان همان خانواده، مخدوش گردد اما مجازات قتل، در مورد آنها جاری نمی‌گردد، حال آنکه در مورد زنانی که با شکستن چارچوب‌های تنگ جوامع و خانواده‌ی خود، فراتر رفته و اصطلاحا خطاکار شناخته می‌شوند، حتی دیگر زنان و دختران، مجازات و چه بسا قتل آنها را روا می‌دانند!

در واقع مهم است که بدانیم خشونت علیه زنان، به بهانه‌های مختلف صورت می‌گیرد که همانطور که اشاره گردید، بر محور شرافت و آبروی خانواده استوار است. اما عاملی که در سال‌های اخیر، بیشتر خودنمایی می‌کند، تغییر سبک زندگی زنان، با افزایش میزان آموزش‌های آکادمیک، فراگیر شدن شبکه‌های اجتماعی و استقلال اقتصادی زنان است. تغییری که برگشت‌ناپذیر به نظر می‌رسد و پارادوکس‌های حاصل از آن، با بافت پدرسالارانه‌ی جوامع عمدتا کوچک، مشکلات جدیدی آفریده و دلایل بیشتری در اختیار طرفداران اندیشه‌ی حفاظت از آبرو، برای ارتکاب اعمال خشونت‌آمیز علیه زنان، قرار داده است.

بنابراین در بررسی قتل‌های ناموسی، پرداختن به کلیه‌ی عوامل و از مهمتر، فرهنگ و دین، ضروری است. اینجا تفاوت عمده‌ای که از منظر قانون‌های بازدارنده و حمایت‌گر، در جوامع مختلف وجود دارد، خود را آشکار می‌کند.

به عنوان مثال در ایران، در بازنگری در برخی از قوانین موجود ضرورتی جدی و الزامی به نظر می‌رسد چرا که به نظر می‌رسد در عمل برخی از این قوانین ماننده ماده 179 قانون مجازات عمومی و ماده 630 قانون مجازات اسلامی توان بازدارندگی کافی در برابر وقوع قتل‌های ناموسی ندارند، خود مسئولان امر چه در دولت و چه در دستگاه قضایی هم وقتی قتلی ناموسی جامعه را به شوک برده و ایران را سوژه رسانه‌های بین‌المللی می‌کند به این عدم بازدارندگی کافی و یا مجازات مناسب اذعان دارند چرا که در پاره‌ای از پرونده‌های پر سر و صدا مانند قتل رومینا توسط پدرش، فرد قاتل با آگاهی کامل از مجازات سبک اقدام به قتل دخترش کرد!

حال باید از خود بپرسیم که چگونه می‌توان مانع وقوع قتل‌های ناموسی و یا دست کم کاهش آن شد؟

همانطور که پیش‌تر اشاره کردیم، این معضل چند لایه که متاثر از عوامل متعدد است، راه‌حلی قطعی و فوری نخواهد داشت و مواجهه با آن کار دشوار و گسترده‌ و زمان‌بری است. از ایجاد الزامات حقوقی و ساختارهای قانونی مناسب گرفته تا ایجاد شبکه‌های گسترده‌ی آموزش، حمایت از فعالین مدنی و تهیه‌ی برنامه‌های فرهنگی مرتبط و مناسب، همه و همه برای ایجاد تغییر ضروری و لازم هستند، اما چه بسا کافی نباشند! گذشت زمان بی‌شک تاثیر قابل ملاحظه‌ای در اثربخشی سیاست‌های فوق و تضمین زندگی بهتر برای زنان خواهد داشت.

در این بین حضور و معرفی الگوهایی از مردان که تلاش می‌کنند با درک تغییر در سبک زندگی زنان، حقوق بدیهی آنها را بپذیرند و چه بسا هم‌پای آنان برای احقاق این حقوق تلاش می‌کنند، می‌تواند محرک خوب و کنشی فرهنگی و آموزشی باشد. از این نمونه‌ها می‌توان به پدری در کردستان اشاره کرد که کمی دورتر از محل زندگی فائزه، در کنار دختر وزنه‌بردارش به تمرین می‌پردازد و با حمایت و تشویق او، تلاش دارد راهی را برایش هموار نماید که گویی سال‌ها راه و کاری مردانه بوده و چه بسا بسیاری، نگاهی نامناسب و طعنه‌آمیز به پدر و دختر جوانش داشته باشند. چه‌بسا در شرایط مشابه، این دختر متهم به بی‌آبرو کردن خانواده می‌شد و با خشونت مجبور به ترک فعالیت، خانه نشینی و ... می‌شد. اما پدر حامی داستان ما، عزمی دیگر دارد.

نویسنده سوگل قائمی – روزنامه‌نگار و عضو تحریریه فراتاب

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است

نظرات
آخرین اخبار