دان تراچتنبرگ: زندگی در غافلگیری! | فراتاب
کد خبر: 1185
تاریخ انتشار: 6 اردیبهشت 1395 - 12:50
گفت و گو با دان تراچتن برگ، کارگردان تازه کار، اما موفق فیلم دلهره آور «پلاک 10، خط کلوورفیلد»

به گزارش فراتاب، وصال روحانی: ساختن فیلم‌های ترسناک از زمان تهیه و عرضه «فعالیت‌های ماوراء الطبیعه» که آنها را تابع سیستم «Found Footage» می‌نامند و همچنین اکران «حس ششم» و «دیگران» که در آنها مرده‌ها گمان می‌کنند زنده‌اند، از اواخر دهه ۱۹۹۰ وارد بخش و فصلی تازه شد و حالا اکثریت با کسانی است که در تدوین فیلم‌های ترسناک از الگوهای موفق و سنتی سابق تبعیت نمی‌کنند و بیشتر در پی خط و خطوطی هستند که وصف و ویژگی‌های آن را آوردیم. فیلمهایی که در آن ترس‌های موهوم و فرار از دست ناشناخته‌ها بر همه چیز حکم می‌راند و هیچ چیز همانی نیست که نشان می‌دهد. فیلم جدید «پلاک ۱۰، خط کلوور فیلد» که ۲ ماه از اکران آن در سطح جهان می‌گذرد و در این مدت ۷۵ میلیون دلار در آمریکای شمالی و ۵۵ میلیون دلار در سایر نقاط جهان فروخته، به گونه‌ای ادامه دهنده فیلم ترسناک «کلوور فیلد» است که هشت سال پیش اکران شد و به اندازه آن دلهره‌آور و در ایجاد جذابیت برای بینندگان موفق است. نکته عجیب در ارتباط با این فیلم تازه کار بودن کارگردان آن است ولی دان تراچتن برگ که پیشتر فقط فیلم‌های کوتاه و تیزرهای تبلیغاتی می‌ساخت، در اولین فیلم بلندش کارنامه قبولی می‌گیرد. او در این فیلم افتادن دو چهره جوان (با بازی مری الیزابت وین استد و جان گالاگر جونیور) را در دام مردی مسن و خطرناک و دارای روحیات دیوانه‌وار
(جان گودمن) نشان می‌دهد. این مرد مدعی است که اتفاق فاجعه وار بزرگی در بیرون خانه آشیانه‌وار و تقریباً زیرزمینی وی در شرف تکوین است و در نتیجه بهتر است به بیرون نرود و این دو جوان را هم به اسارت می‌گیرد ولی مشخص نیست که تصور او صحیح است یا خیر. آنچه قطعی نشان می‌دهد باز شدن بخت تراچتن برگ بعد از فروش زیاد این فیلم طی ۷ هفته اکران آن در سطح جهان پس از ناتمام ماندن اولین فیلم بلند قبلی وی (یک کار کمیک بوکی به نام «مای: مرد آخر») و تبدیل شدن آن پروژه سینمایی به یک سریال تلویزیونی توسط فردی بجز تراچتن برگ است. با این اوصاف این فیلمساز متبحر در جلوه‌های ویژه که جی‌جی ابرامز معروف را هم در میان تهیه کنندگان فیلم فعلی‌اش می‌بیند، حرف‌های زیادی برای گفتن درباره «پلاک ۱۰، خط کلوور فیلد» دارد.

چگونه و با کدامین دلایل جذب این پروژه شدید؟
ـ شروع کار به سناریویی بر می‌گشت به نام «سلول» که کمپانی بد روبوت دو سال پیش ابتیاع کرد و ابرامز با کمک دیمی ین چازه له (سناریست فیلم «ضربه شلاق») آن را تبدیل به سناریوی فیلمی که می‌بینید و چیزی در حال و هوای فیلم اورژینال و اولیه «کلوور فیلد» کرد. حسن مهم این سناریو و فیلم حاصله این است که تنش را دائماً بالاتر می‌برد و کاری می‌کند که بینندگان به کاراکترها دل ببندند.
مقدمات پخش فیلم و پوستر آن خبر از ریشه داشتن آن در فیلم«کلوور فیلد» می‌داد. ابرامز و سایرین چطور به چنین نقطه‌ای رسیدند؟
ـ همه اینها قبل از استخدام من به عنوان کارگردان فیلم روی داد. آنها می‌خواستند فیلم به گونه‌ای مرتبط با کلوور فیلد باشد و این اقدام بدی نبود. این فیلم به شکلی یادآور فیلم‌های Twilight Zone هم هست و از این منظر می‌توان آن را یک اپیزود بزرگ و مهم این سری فیلم‌ها دانست.
آیا این بدین معنا است که فیلم‌های اپیزود وار دیگری هم از روی «Clover Field» ساخته خواهد شد؟
ـ اگر این فیلم‌ها به رغم سلسله و زنجیروار بودن حالت ابتکاری و اورژینال خود را حفظ کنند، رخداد بسیار خوبی خواهد بود. قدر مسلم این که این گونه سوژه‌ها می‌تواند مردم را پیوسته بدنبال خود بکشاند. در عصری که فیلم‌های دنباله‌ای و ساخت قسمت‌های دوم به بعد فیلم‌های موفق اولیه به شدت و به شکلی کسالت بار باب شده، کلوور فیلدها می‌توانند با نو ماندن در هر یک از قسمت‌های خود یک چیز متفاوت و تازه بمانند.
کدام فیلم‌ها و کدامین اعصار هنر سینما بیش از سایر موارد بر شما و نحوه کارتان تاثیرگذار بوده‌اند؟
ـ من از «طلسم شده» یکی از کارهای اواسط دهه ۱۹۴۰ آلفرد هیچکاک به شدت تاثیر پذیرفته‌ام و یک سکانس آن که متمرکز بر یک دسته کلید است. از درخشان‌ترین قطعه‌های آثار تریلر در تاریخ سینما به شمار می‌آید. من به فیلم «بچه رزماری» ساخته رومن پولانسکی هم ارادت ویژه‌ای دارم زیرا همه چیز را از دیدگاه کاراکتر اصلی بیان و هر رویدادی را از چشم وی برای بینندگان تصویر می‌کند. من یک شیفته واقعی سینما هستم و حتی از کارهای استیون اسپیلبرگ و دیوید فینچر هم برای ساخت فیلم جدیدم الگو برداری کرده‌ام.
می‌گویند راز نگهداری و عدم بیان تمامی قصه فیلم از شروط تهیه آن بوده و حتی بخشی از سناریو را به بازیگران فیلم نداده بودید.
این نه کار من، بلکه تصمیم تهیه کنندگان فیلم بود و اهداف‌شان درز نکردن سوژه فیلم به استودیوهای دیگر و همچنین نگه داشتن بازیگران و حتی تماشاگران در یک حالت غافلگیری بر اثر مطلع نبودن از سایر سکانس‌ها و وظایف برخی بازیگران دیگر و شکار و حک این حس غافلگیری روی نوار فیلم بود. این به واقع زندگی و طی کردن ساعات در حالت غافلگیری است.
انتقال از درون فیلم‌های کوتاه به دنیای کاملا متفاوت ساخت فیلم‌های بلند چگونه بود؟
ـ شباهت‌ها و تفاوت‌ها در این دو عرصه، فراوان است. از یک سو حس می‌کنید چیزی وجود ندارد که پیشتر در همان تیزرهای تبلیغاتی هم حس و تجربه نکرده باشید اما از جانب دیگر می‌بینید که این دنیای بزرگ (فیلم‌های فیچر بلند) چیزی است که پیشتر هرگز ندیده و حس نکرده‌اید. وقتی طرح ساخت خانه زیرزمینی و کلبه‌وار کاراکتر جان گودمن را می‌ریختیم و خانه در دست ساخت مسوولان بخش فنی ما بود. با خودم فکر می‌کردم که در کجای کار ایستاده‌ام و چه باید کرد. روزهای احساس برانگیزی برای من بود و حتی به یاد کودکی‌ام نیز افتادم زیرا زندگی همیشه چیزهایی تکراری و آشنا را با قالب‌هایی ظاهراً نو مجدداً مقابل انسان قرار می‌دهد.
بعد از این همه تجربه و کار آیا فیلم‌های بلند سینمایی را قله کار در این هنر دانست و یا چیزهای دیگری ارجح هستند؟
ـ طبعا فیلم‌های بلند سینمایی چیزهایی هستند که هر فیلمسازی رویای ساخت آنها را در سر دارد و این بخصوص شامل «کلوور فیلد» می‌شود که تجربه‌ای تازه در زمینه فیلم‌های ترسناک و دلهره ساز است. موضوع فیلم و هیجانی که با آن آمیخته است،همه ما را به وجد آورد و اوج رضایت ما زمانی حاصل آمد که فیلم و نسخه‌ نهایی آن را در حضور تماشاگران عادی دیدیم و آنها از یکدیگر می‌پرسیدند: آیا آنچه را که من می‌بینم تو هم می‌بینی؟ واقعاً شگفت انگیز است. از نظر من کل هنر فیلمسازی تجربه‌ای حیرت آور است.

منبع: بانی فیلم

مطالب مرتبط
نظرات
آخرین اخبار