فراتاب - مینا نصر: بحث های بسیاری این روزها در باب تغییر و تحول طالبان شنیده میشود. آیا این تغییرات شامل رفتار طالبان با زنان نیز خواهد شد یا اینکه بازی ویژه طالبان برای رسیدن به مشروعیت جهانی است؟ آیا بعد از بیست سال زندگی در سایه دموکراسی زنان افغانستان میتوانند در تقابل با طالبان میدان را به سمت خود پیش ببرند؟ پاسخ به این سوال و سوالاتی در این زمینه را در گفتگوی من با دکتر نوروزی میخوانیم. لازم به ذکر است که د.مجتبی نوروزی معاون مرکز مطالعات راهبردی روابط فرهنگی بینالمللی و معاون سابق رایزنی فرهنگی ایران در کابل بوده است. هم اکنون ناظر علمی و مدیر گروه مطالعات افپاک (افغانستان و پاکستان) در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است.
سایه تاریک هویت زن در گفتمان طالبان
در پاسخ به این سوال باید گفت وقتی صحبت از تغییر یک پدیده یا یک جریان اجتماعی میکنیم باید در واقع مخصوصا اگر صحبت از تغییر هست این تغییر پایدار مبتنی بر هستی شناسی یا معرفت شناسی یک پدیده یا دست کم تغییر در گفتمان ان جریان اجتماعی نسبت به یک موضوع باشد، یا در کمترین حالت ممکن تغییر دالهای گفتمانهای آن نسبت به آن پدیده، در غیر این صورت در واقع هر تغییری که مشاهده میکنیم تغییر تاکتیکی با فشار بیرونی است و چنین تغییری تغییر پایداری نخواهد بود. در مورد مساله طالبان زاویه بحث ما با دوستانی که قایل به تغییر طالبان هست دقیقا اینجاست که اگر بپذیریم تغییر رخ داده تغییر پایداری نیست لذا ما باید گفتمان طالبان درباره زنان را بشناسیم تا بر اساس ان بتوانیم قضاوت کنیم آیا این گفتمان تغییر کرده یا نه؟ من در یادداشت مفصلی در روزنامه شرق درباره گفتمان طالبان نسبت به زنان بحث کردم و تلاش کردم از زوایای مختلف تبیین کنم. نخست اینکه یک بخش کار یکی از دالهای گفتمانی آنجا مرد محور بودن نگاه طالبان است. اساسا طالبان از جامعهای برخواسته و از فضا و زمینهای اجتماعی آمده که مردمحوری جزء اصول اساسی آن است و تغییرش به عنوان تغییر ماهیتی و هویتی این گروه تلقی میشود.
دوم؛ اساسا نگاه به پدیدهی زن یک نگاه ابزاری است و باز در ذیل همان نگاه مردمحور یا مردسالار به اصطلاح این طور تلقی میشود که زن ابزاری است در اختیار مرد. نوع نگاه و نوع قانون گذاری حتی اگر اجازه تحصیل ایا جازه حضور در محل کار صادر شود که این نگاه کلان که به آنها نقشاوری موثر نمیدهد؛ پا برجاست ما بحثمان تغییر بر بعضی از ظواهر نیست هر چند در تغییر همین ظواهر اطمینان نداریم و اختلاف نظر داریم که پایدار هست یا نیست یا متناسب با فضای منطقهای یا محلی است و در کلان دیدگاه طالبان اتفاقی رخ نداده است. اینها نکاتی است که در واقع وجود دارد یعنی طالبان یاد گرفته برخی امتیازات را در برخی مناطق که نیاز به تبلیغ دارد؛از همانها استفاده کند اما نگاه طالبان تغییر نکرده است. یعنی بطور کلی گفتمان طالبان نسبت به مساله زن چند دال مرکزی دارد:
۱-مردسالار بودن
۲- نگاه ابزاری
۳-نگاه به مقوله گناه
که ریشه در قشرینگری و سطحیاندیشی طالبان دارد و زن را اساسا منشا فساد میداند و اینها باعث میشود تغییر در گفتمان حکومتی و مبارزاتی طالبان چه بوده که این موضوع در مبارزات آنها بسیار پررنگ بوده که مثلا معتقدند دولت گذشته به زن نگاه ابزاری داشته و از این بحثها که این چنین فساد حول زن شکل گرفته و اینها باعث میشود که امکان باورپذیری تحول طالبان در این مقوله کاهش پیدا میکند!
جامعه جهانی و حساسیت رفتاری طالبان نسبت به زنان
ما یک مشکل داریم یک تصویر واقعی از دوره پیشین طالبان هم نداریم عمدتا نکات منفی در دوران پیشین بولد شده با توجه به این که رسانهها مخصوصا شبکههای اجتماعی در سال های ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ وجود نداشته و یا کمتر وجود داشته و همینطور عدم اعتنای خود طالبان به مساله روایتگری و روایتسازی مخصوصا بیتوجهی به عنصر رسانه باعث شده که روایت مخالف طالبان به عنوان تنها روایت موجود پذیرفته شود و به جامعه غالب شود؛ وقتی با کسانی که در آن مقطع در فضای طالبانی زندگی کردهاند، صحبت میکنیم، فضای سیاه به شدت منفی هالیوودی جز در برخی موارد وجود نداشته البته محدودیتها فراوان بوده با توجه به همان نکاتی که در سوال یک عرض کردم. اما چرا این که طالبان به ظاهر مانع این تغییرات نمیشود میتوان این را تغییر تاکتیکی دانست میدانم که ریشهاش در چند موضوع است مثل عدم تسلط طالبان و مواردی که در متن سوال هم اشاره شده است. الان در حال حاضر مساله طالبان پذیرش بینالمللی و به رسمیت شناختن از سوی کشورهای جهان است؛ یکی از شاخصهایی که افکار عمومی جهان به آن حساس است و آن را شاخص ارزیابی خود نسبت به طالبان قرار میدهد، نوع تعامل و برخوردشان با پدیده و مقوله زن است. لذا طالبان نمیخواهد در این زمینه دچار مشکل شود.
راس طالبان فشار عجیب غریبی به بدنه وارد کرده که این بدنه مراقب رفتارهای خودش نسبت به زنان باشد ولی شواهدی مبتنی بر ناپدایری موجود است. این را باید بگذاریم در کنار قدرت رسانهها و فضای اجتماعی که طالبان هم متوجه این اهمیت شده که چطور اینها میتواند روایتشان را دچار خدشه کند. اما رهبران طالبان و سخنگویانشان هیچوقت و در هیچجا به صورت چارچوب رسمی حقوقی برای زنان نپذیرفته و صرفا برخی از کوتاه امدن آنها از آن حرفها را در مرحله عمل میبینید. در موارد بسیاری از مسایل حساس طالبان تاکتیکی را پیش گرفتهاند که این تاکتیک ابهام و استفاده از جملات کلی تفسیرپذیر است هر وقت از هر کدامشان سوال درباره حقوق زنان شده گفتهاند: ما حقوق زنان را در چارچوب شرع و فرهنگ افغانی میپذیریم و تفسیر از این خوانش شرع و فرهنگ افغانی هم به عهده خودشان است و هیچ قانون مشخصی در این باره وضع نکردهاند که ابعاد این پذیرش را مشخص کنند، لذا بعضا با همان گفتمانی که دارند برخورد خواهند کرد من خیلی در واقع این را پایدار و تغییر جدی نمیبینم.
طالبان نمیتوانند وزیر زن داشته باشند؟
اگر با محافظه کاری جواب دهم تا حد زیادی میشود گفت خیر، اما اگر بر اساس شناختم و واقع بینانه بنگرم بهتر است بگویم قطعا خیر. در این مورد صراحتا طالبان نگاه شرعی خود را به موضوع اعلام کردهاند که زن نمیتواند در جایگاه وزارت قرار بگیرد و امکانش در همان عدد صفر خواهد بود.
آینده فعالیتهای معدنی و جنبش اعتراضی زنان
قطعا مبارزه مدنی و فشار اجتماعی روی طالبان موثر است و هر چه بیشتر باشد طالبان میفهمد که این جامعهی بیست سال قبل نیست و این جامعه شهری جامعهای نیست که بدنه اجتماعیشان در آن بیست سال گذشته، پرورش کردهاند. حداقل این ها را متوجه میشوند یا باید برخورد خشن دست بزند در برابر این مدل اعتراضات که در این صورت برای خودش تولید هزینه خواهد کرد و اگر این کار را نکند یعنی در یک بازی دو سر باخت گیر کرده است. ان وقت حتما نوعی فرهنگ سازی و نوعی تغییر نگرش به وجود خواهد امد و نوعی سوال در بدنه اجتماعی طالبان.لذا این موضوعی است که طالبان باید به ان توجه کنند و این مبارزات مدنی حتما موثر است و می تواند تغییر ایجاد کند.
بحران هویتی جامعه بازده منفی تفکیک جنسیتی قانون جدید طالبان
همانطور که قبلا اشاره کردم این امر ریشه در گفتمان طالبان نسبت به موضوع و پدیده زن دارد و ریشه در حاکمیت مردسالاری بر ذهن و اندیشه و تفکر این گروه، که خودش باز ریشه در سبک زندگی و هویت اجتماعی و جامعهای که انها از آن برآمدهاند دارد و لذا تغییرش بسیار مشکل است. نکته بعدی یکی از مهم ترین مشکل اجتماعی افغانستان شکاف های موجود در این جامعه است که مشکلات عدیدهای ایجاد کرده است. یکی از این شکافهای اجتماعی شکاف جنسیتی است که در شرایط پیش از طالبان در جامعه افغانستان با آنچه که به طور معمول در جهان وجود دارد خیلی فاصلهی چشمگیری داشت و لذا تثبیت این حرکات و اقدامات و تثبیت جدایی زنان از مردان به دامنه این شکاف اجتماعی قطعا اضافه خواهد کرد. که نه تنها اثرات کوتاه مدت بلکه اثرات بلند مدت بر شکلگیری ذهنیت زن از مرد و ذهنیت مرد از زن ایجاد خواهد کرد و علاوه بر بحران هویتی به بحرانهای اجتماعی دیگر هم دامن خواهد زد این شدت جدایی؛ دیدگاههای منفی ایجاد شده هم قطعا یکی از شاخصهای جدی است که افکار عمومی در سطح جهان بر اساس آن قضاوت خواهد کرد و این قضاوتها کار طالبان را در سطح جهان با دشواری مواجه خواهد کرد.
گفت و گو از مینا نصر - روزنامه نگار و شاعر افغانستانی
بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است