فراتاب – گروه ادبی: آنچه شاعر را از دیگر مردم جدا میسازد، نگاه و ارتباط او با دنیای پیرامون خود است. طبیعت، جامعه و حوادث روزگار از صافی روح حساس و طبع ظریف شاعر عبور میکند.
طبیعت، فرهنگ و آداب و رسوم هر ناحیه شکل خاصی به ادبیات و بیان ادبی شاعران و نویسندگان بومی هر اقلیم داده است. کردستان و اقلیم کوهستانی آن در کنار آداب و رسوم مردم کُرد ترکیبی بدیع و بکر در اختیار هر روح لطیف و طبع ظریف قرار میدهد تا توسن خیال را در وادی شعر بتازاند، ادبیات کُردی مجموعهای اصیل و غنی از حماسهها، اسطورهها و داستانهای عشق و رشادتها است که حاکی از قدمت تاریخی و موجودیت فرهنگی مردم کردستان دارد.
زنده یاد «جمشید باتمانی»، متخلص به «جم»، فرزند میرزا اسکندر باتمانی و نصرت خانم فیضی در یکم شهریور ماه ۱۳۳۵ هجری شمسی در شهر کامیاران واقع در استان کردستان، چشم به جهان گشود، دوران کودکی و نوجوانی خود را تا پایان مقطع تحصیلی ابتدایی در این شهر به سر برد، سپس به کرمانشاه رفت و در دبیرستان حکیم نظامی کرمانشاه تا اخذ دیپلم، به تحصیل پرداخت. در سال ۱۳۶۰ در زادگاهش کامیاران به استخدام وزارت کشور درآمد و ضمن خدمت به اخذ مدرک کارشناسی در امور اجتماعی نائل شد.
او همچون پدرش علاقهی بسیاری به شعر و ادبیات داشت که بهتدریج این ذوق و قریحه خدادادی در او فزونی یافت و به بار نشست، و در سرودن غزل به زبانهای کُردی و فارسی، بسیار توانا بود عارف مسلک و آشنا به مفاهیم عرفان و دین و اخلاق بود و به کردار عمل میکرد. از ایشان هزاران بیت اشعار و غزلهای پرمفهوم و ناب عارفانه و عاشقانه و ...ب ه زبانهای فارسی و کُردی (هورامی، سورانی، کلهری) به عنوان یک میراث معنوی برای مردم سرزمینش، به یادگار مانده است.
فرشته باتمانی خواهر ایشان که مسئولیت انتشار دیوان وی را بر عهده داشته است، درباره خصائل و تبع بلند این شاعر میگوید: «زندهیاد برادرم جمشید روحی بزرگ و قلبی آکنده از مهر داشت، از نوجوانی شعر میگفتند و بعدها در کنار علاقه و خوانش اشعار شاعران بزرگ ایرانی چون حافظ، فردوسی و سعدی و شاعران نامی کُرد همچون وفایی، مولوی کُرد، نالی، عباس حقیقی و ... به تفسیر اشعارشان نیز میپرداخت، بویژه به شعر حافظ و وفایی و مولوی کُرد بسیار علاقهمند بودند.»
خانم باتمانی که پس از درگذشت برادرش اقدام به انتشار دیوان اشعار او کرده است افزود: «هدف من از چاپ اشعار برادر بزرگوارم قولی بود که به ایشان داده بودم، در آخرین دیدارمان، از من خواستند که درسنندج به یک انتشاراتی مراجعه کنم و برای چاپ دیوان اشعارش با آنها صحبت کنم و کارچاپ را تحت نظر و راهنمایی خودشان به عهده بگیرم. من هم بسیار خوشحال شدم و به او قول دادم که هرچه در توان داشته باشم برای ثبت و چاپ اشعار بسیار زیبایش انجام دهم، اما متاسفانه یک هفته بعد (25 آبان 1397) در سن 62 سالگی درگذشتند و من ماندم وعمل کردن به وصیت ایشان، که به یاری خداوند یکتا این امر محقق شد.
لازم به ذکر است که این دیوان با عنوان «دیوانی جامی جهمشید» (دیوان جام جمشید) توسط انتشاراتی در انتشارات کردستان واقع در شهر سنندج و به تاریخ دیماه 1399 منتشر گردید این دیوان شامل مجموعه اشعار و غزلهای مرحوم جمشید باتمانی به دو زبان کُردی و فارسی است.
نمونهای از غزلیات کُردی باتمانی در ادامه خواهد آمد:
بهسهر گهردانهکهێ زولفت که سەرگهردانه کهی من بم
خهتاێ زولفت چیه گیانا که ئاویزانهکهی من بم
به ناری نوری پڕ سۆزت ئهگهر بال و پهرم سووتا
گوناهی شهمع جا چی بێ ئهگهر پهروانهکهی من بم
ئهگهر سهو داته شیرینم دهلیلی دهردی مهجنوونی
چیه تهخسیری حوسنی تو ئهگهر دیوانهکهی من بم
وهکو زولفت که شێواوه که شێواوم به ئهو داوه
له زلزالی چیه تهخسیر کهمال ویرانهکهی من بم
حهقم چی بێ بناڵم یا بکهم جارێ تهمه نائیک
ئهگهر چی تیرهکهی ئهبروت ههمو نیشانهکهی من بم
گولم باخم بهاری دڵ که سهرتا پێ ههموو حوسنی
گوناهی گوڵ چیه ئاخر ئهگهر حهیرانهکهی من بم
له دیوانی خودا نابهم شکایهت قهت له دیوانی
ئهگهر وهک سائلی بیکهس گهدای دیوانهکهی من بم
جهم وجهمشید و جام وجان ههموو بابن به قوربانی
که تا مهحشهر ههموو مهستی دهری مهیخانهکهی من بم
نمونهای از شعر فارسی باتمانی:
شبم ظلمت سرا، بی نورِ ماهت / سیه بختم من از چشم سیاهت
نگاهم کن، که زردم همچو پاییز / ز آه سردم و دور از نگاهت
گزارش از بنفشه رستمی
بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است