شاهنامه‌های فارسی و کٌردی چه شباهت و تفاوت‌هایی دارند؟ | فراتاب
کد خبر: 11613
تاریخ انتشار: 14 اردیبهشت 1400 - 13:48
د.فرهاد عزتی‌زاده
در ادبیات و فولک کُردی، مار نماد زایندگی و گنج و برکت است هوشنگ چهل سال کدخدا است و بر هفت کشور حاکم است. اختلاف بر سر نقل سلسله‌های شاهی در شاهنامه کُردی و فارسی چنین است کُه در شاهنامه کُردی ...

فراتاب: در آغاز شاهنامه‌ی فارسی، فردوسی، سراینده و گردآورنده آن، پس از حمد و ستایش آفریدگار و سپس گروهی از حاکمان، چنین می‌گوید که این دفتر دهان به دهان و از پدر به پسر نقل شده و سرانجام در کتابی به نام نامه‌باستان گردآوری شده است. به عبارتی شاهنامه، سخنانی دهان به دهان و شفاهی بوده است که ریشه در فولک و ادب ملت داشته است.

شاهنامه را دفتری می‌داند که در آن شرح تاج و کلاه داده می‌شود. فردوسی، کیومرث را نخستین کدخدای جهان می‌داند که در کوه جای می‌گیرد و با گروه انسان‌های همراهش، پلنگینه‌پوش زندگی می‌کنند. با نگاهی اجمالی دیده می‌شود که سخن از آغاز زندگی انسانی و دوران غارنشینی است.

در ابتدا مشکل نداشتن تن‌پوش و خوراک است. اما در مسیر مشکلات دیگری نیز رخ می‌نمایانند. فرزند کیومرث، سیامک به دست دیو اهریمن کشته می‌شود و شاعر در اشعارش سخن از زاری و فغان لشکریان و حتی پرندگان و چرندگان می‌گوید که این با زندگی غارنشینی ناساز است و یا سخن از جامه و یا جام پیروز رنگ در ماتم سیامک، با عدم کشف تن‌پوش و یا دست‌یابی به راز شراب‌سازی ناهماهنگ است.

شاید اندکی در توانایی شاه اغراق شده است و همانند سلیمان وی را حاکم انسان و حیوان دانسته است. پس از کشته شدن سیامک، شاه و مردم، به مدت یک سال به سوگ می‌نشینند تا سرانجام فرزند سیامک، هوشنگ، به انتقام خون پدر، دیو را می‌کشد. در شاهنامه فردوسی، کیومرث را شاه‌کوه می‎خوانند و در زبان کُردی، کوه را کیو می‎گویند که مرد هم به معنی انسان است. دوران پادشاهی شاه‌کوه سی سال است و بعد آن دوران حکمرانی هوشنگ آغاز می‌شود.

در دوره حاکمیت هوشنگ، تحولاتی چون کشف آتش و کشف آهن رخ می‌دهد. در شرح کشف آتش، داستانی نقل می‌گردد که هوشنگ با دیدن ماری به سوی آن سنگی پرتاب می‌کند و مار می‌گریزد و از برخورد دو سنگ جرقه‌یی جهیده می‌شود که منجر به کشف آتش می‌گردد. با نگاهی به اشعار دیده می‌شود که فردوسی مار و اژدها را یکی می‌داند. ماری که دو چشمش، چون خون است و از دهانش دود بر می‌خیزد. بی‌گمان این مار چیزی چون آتشفشان است و می‌توان کشف آتش را به این پدیده مربوط دانست.

اما در ادبیات و فولک کُردی، مار نماد زایندگی و گنج و برکت است و شرح افسانه شاه‌ماران مجالی دیگر می‌‎طلبد. هوشنگ چهل سال کدخدا است و بر هفت کشور حاکم است. بی‌گمان اشاره به این اعداد، می‌تواند سیگنال‌هایی برای پژوهندگان باشد. اختلاف بر سر نقل سلسله‌های شاهی در شاهنامه کُردی و فارسی چنین است کُه در شاهنامه کُردی، نام فرزند سیامک، تهمورث است و فرزندان وی، هوشنگ و قهرمان هستند. اما در شاهنامه فارسی، فرزند سیامک، هوشنگ است و نامی از قهرمان ذکر نمی‌شود.

در یکی از رزمنامه‌های کُردی، شرح زندگی این شاهزاده و پهلوان رنج کشیده را گرد آورده‌ام. دیوان به انتقام از تهمورث، فرزند وی را به قصد کشتن می‌ربایند و طی ماجراهایی، این شاهزاده نجات می‌یابد. کتاب قهرمان‌نامه، دری است به سوی رازگشایی از افسانه‌ها و رزم نامه‌های سرزمین کُردستان که از زبان پهله‌یی به فارسی دری ترجمه شده‌اند.

شاهنامه‌ی فارسی، وارد حوزە تاریخ واقعی می‌گردد و شرح حاکمان ساسانی و شکست از اعراب را شرح می‌دهد. اما شاهنامه‌ی کُردی، بیشتر افسانه‌های رازآلود است و جنگ با دیوان و پریان و گاهی سلسله‌هایی را وارد قصه می‌کند که در شاهنامه فارسی وجود ندارند. بطور مثال در بخشی از شاهنامه کُردی سلسله‌یی به نام عادل‌شاە را در افسانه عاشقانه خورشید و خرامان به میان می‌کشد. بطور خلاصه می‌توان گفت که شاهنامه فارسی، جدال دوگانه خیر و شر است و شاهنامه کُردی، گونه‌ای سه‌گانگی و رنگ دیگری از زندگی به نام خاکستری را نیز در نظر دارد. چنانکه در شاهنامه کُردی سه هفت خوان وجود دارد و هفت خوان جهانبخش، روایتی دیگر است که در شاهنامه فردوسی وجود ندارد و یا شرح جدال رستم یک دست و رستم تبردار، مجالی جداگانه می‌طلبد.

به سبک و سیاق شاهنامه کُردی، رزم‌نامه‌های دیگری نیز نوشته شده‌اند که یا جنبه آیینی دارند و یا در شرح رزم‌نامه‌های حاکمان محلی است. چنانکه قصه نبردهای پیشوای یکم شیعیان و پیروان وی، در رزم‌نامه‌هایی به نام «مقاتل» در دست است و یا جنگ‌های نادر و توپال پاشا به همین سبک و سیاق است. شاهنامه کُردی، بیشتر در جغرافیای استان کرمانشاە و ایلام و لرستان رخ می‌دهد و هم‌نام مکان‌های ایرانی و هم تورانی، در این استان‌ها وجود دارند. شاهنامه کُردی بخشی از باور کُردان است و در رخدادهای آن شک و شبه ندارند. چنانکه به باور آنان، خسرو پادشاە افسانه‌ایی، در کوە دالاهو، در برف، از دیدە نهان می‌گردد و محل رزم بهمن‌شاە کیانی و فرامرز فرزند رستم، در روستایی در نزدیکی شهر اسلام آباد غرب به نام «چیاجنگه» است. نکته جالب توجه، وجود اسامی شاهنامه در بین کُردان این سه استان است و حتی برخی نام‌ها کاملا اختصاصی در این منطقه تنها یافت می‌شوند بطور مثال نام «بانو گشسپ»، شاید غیر از جغرافیای کرمانشاە، در جایی دیگر از ایران وجود نداشته باشد.

ویژگی‌ها، برخی داستان‌ها، افسانه‌ها و اندیشه‌های موجود در شاهنامه کُردی محورهای دیگری از نوشته‌هایم در شمارگان آتی فراتاب خواهند بود.

 

نویسنده: دکتر  فرهاد عزتی‌زاده – پژوهشگر حوزه ادبیات و تاریخ

نظرات
آخرین اخبار