فراتاب: کرونا زندگی اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی مردمان جهان را تحت تاثیر قرار داده و در آینده نیز بیشتر متاثر خواهد ساخت. بازاندیشی زندگی فردی، اجتماعی، ملی و بینالمللی حداقل کاری است که انسانهای محاسبهگر در چنین مقاطعی در زندگی فردی و جمعی میکنند. تحلیلگران روابط بینالملل نیز معمولا در چنین نقاط عطفی تحلیلهای خود را ارائه میکنند و در دهههای اخیر نیز به یاد داریم که در مقاطعی چون فروپاشی شوروی در 1991، یازده سپتامبر 2001 و یا بحران اقتصادی جهانی در سال 2008، چگونه دیدگاههای گاه متعارض در مورد دنیای آینده ارائه شده است. اساسا نقاط عطف در روابط بینالملل، این حوزهی دانش و عمل را به دورههای مختلف تقسیم میکند و بر این اساس باید پرسید که آیا جهان پساکرونایی عرصه کاملا متفاوتی است یا اینکه روندهای اساسی آن تغییر نخواهند داشت؟
در پاسخ به این پرسش بایستی اذعان کرد که هنوز برای بررسی تاثیر کرونا بر روندهای بینالمللی بسیار زود است و باید منتظر روند گسترش و نتایج واکنش دولتها به آن باشیم. اینکه دامنه این بیماری تا کجا گسترش مییابد و میزان تلفات آن در کشورهای مختلف چقدر خواهد بود، میتواند معیاری برای ارزیابی نتایج آن در مورد روندهای بینالمللی آینده باشد و از همه مهم تر اینکه دامنه گسترش آن در ممالک مختلف چگونه خواهد بود؟ شاید اگر وضع کمابیش به همین منوال باشد که تا اردیبهشت ماه 1399 بوده و ادامه آن نیز تا چند ماه آینده روند کاهشی نشان بدهد و در شش ماه آینده نیز تا خاتمه یابد، میتوان برخی گزارهها را به شرح زیر مطرح نمود:
نخست اینکه توجه بیشتر به فرامرزی بودن تهدیدات امنیتی غیرنظامی و تاثیر مخرب آنها بر امنیت و سلامت ملتها، این موضوع طبعا ضرورت توجه به روندهای غیرنظامی امنیت ملی و بینالمللی را افزایش میدهد. البته این موضوع جدیدی نیست و بویژه از دهه 1970 و 1980 میلادی در پرتو مکاتب مطالعاتی امنیتی چون مکاتب جهان سوم، لیبرال و حتی انتقادی از مکتب جامعه امن و ولز تا پاریس و از همه جامع تر، مکتب کپنهاگ، بر فراملیتی بودن تهدیدات و راهبردهای امنیتی تاکید شده بود، اما هیچ گاه جوامع و دولتها با چنین مخاطره عملی، عینی و فوری رویارو نشده بودند. طبعا از این پس، هم در عرصه نظری و هم در حوزه عملی چنین مخاطراتی جدیتر مورد توجه قرار خواهند گرفت.
تاثیر دوم به کارکرد دولتها در شرایط بحرانی و پس از آن است که به نظر میرسد بر خلاف بسیاری از نگرشهای دهههای گذشته و بویژه نگرش پساوستفالیایی روابط بینالملل، نقش و کارکرد دولتها بسیار مورد توجه قرار گرفته و بیش از این نیز قرار خواهد گرفت. از این رو، تقویت ساختار و کارکرد دولت و حاکمیت ملی و مرزهای بینالمللی برای حمایت از مردم و توجه مردم به اهمیت و ضرورت وجود دولتها برای حمایت از سلامت و امنیت خود، از نتایج بحران کرونا میباشد. طبعا این موضوع به زیان روند جهانی شدن تمام خواهد شد، اما اینکه برای مدتی طولانی چنین وضعیتی ادامه مییابد یا اینکه پس از مدتی باز هم روند جهانی شدن کماکان تداوم خواهد یافت، به وضعیت این بیماری تا ماههای آینده بستگی خواهد داشت. موفقیت نسبی دولتهای با ساختار متمرکز تر در مقایسه با دولتهای متکثرتر میتواند اهمیت دسته نخست را برای شرایط بحرانی پررنگتر سازد.
پیامد سوم به همکاری بینالمللی بر میگردد. طبعا به موازات تقویت نقش دولتها و اهمیت ملتگرایی و تضعیف نسبی روندهای جهانی شدن، ابعاد همکاریجویی بینالمللی به نسبت ابعاد رقابتی میتواند کاهش یابد و این موضوع بسته به شرایط ماههای آینده، ممکن است، تشدید بیشتری پیدا کند. در ماههای اخیر تجارت بینالمللی بسیار کاهش یافته و تداوم این وضعیت و یا تشدید آن عواقب و نتایج بسیار گستردهای بر همکاریهای بینالمللی در زمینه اقتصادی خواهد داشت و تنها به این عرصه نیز محدود نخواهد ماند و بلکه میتواند سایر حوزهها را نیز متاثر سازد.
ساختار و هنجارهای نظام بینالمللی نیز در وجوه سیاسی، اقتصادی و امنیتی دچار تحولاتی خواهد شد. از جمله اینکه پابهپای رقابتیشدن روابط کشورها، روندهای تولید و توزیع اقتصادی و تجاری جهانی میتواند گرایشهای خودکفاتر و خود اتکاتری پیدا کند و این موضوع تبعات بیشتری در درازمدت خواهد داشت؛ چرا که اساسا نظام جهانی در سدههای اخیر بیشتر از هر چیزی از روندهای تولید و تجارت اثر پذیرفته است و به تعبیر نظریه پردازانی چون والرشتاین، اساسا سیاست بینالمللی را بایستی بیش از نقش قدرتهای بزرگ، بر مبنای بحرانهای اقتصادی جهانی و چرخههای طولانی ناشی از آنها تحلیل نمود.
اما شاید عینیترین تاثیر و نیز مهمترین پیامد به نقش قدرتهای بزرگ و به ویژه آمریکا و چین برگردد. به طوری که حتی کور سویی از نشانههای یک نظام بینالمللی دو قطبی نیز در افق پساکرونا نمایان شده است و البته که نقش دیگر قدرتها و قدرتهای منطقهای نیز بازتعریف خواهد شد. این موضوع واکنش هایی را در میان تحلیلگران روس به دنبال داشته است. بطوری که در موسسات مطالعاتی این کشور، همچون موسسه ریاک، پیشنهاداتی برای همکاری روسیه و اتحادیه اروپا در جلوگیری از تحقق نظام دوقطبی مطرح شده و این نشان میدهد که جهان پساکرونا از نظر قطبیت و رقابت بر سر نقش آفرینی بینالمللی در میان قدرتهای بزرگ، تکاپویی راهبردی بر خواهد انگیخت که دامنه آن میتواند شرایط آینده سیاست بینالملل را دستخوش دگرگونی نماید.
آخرین نکته اینکه همه آنچه گفته شد، صرفا نتایجی است که میتواند از وضعیت فعلی و چشمانداز کوتاهمدت آن به دست آید و طبعا در صورت تداوم و تشدید گسترش این ویروس و وخامت نتایج و احیانا ناکامی روشها، ممکن است رویدادهای غیرمنتظره، واکنشهای متفاوت و نتایج خاصی ایجاد شود و نقش کارگزاری قدرتهای بزرگ در پیشنهاد تمهیداتی برای تحولات ساختاری و هنجاری در عرصه نهادهای بینالمللی و از جمله در شورای امنیت سازمان ملل متحد در این رابطه بسیار موثر باشد که فعلا از دسترس بررسی و تحلیل خارج است.
نویسنده: دکتر جهانگیر کرمی، استاد روابط بینالملل دانشگاه تهران
متن مذکور در شماره نخست ماهنامه فراتاب کُردی منتشر شده است
شما میتوانید برای مطالعه دیگر مطالب این ماهنامه، نسخه آنلاین آن را از طریق یکی از دو لینک زیر تهیه کنید: