فراتاب – گروه بین الملل: آتش زیر خاکستر مناقشه ی قره باغ در 27 اکتبر2020 و با آغاز حملات هوایی و توپخانه ی نیروهای آذربایجان به 6 روستا در این منطقه که متعقد است بخشی از خاک این کشور است، شعله ورشده و شعله های این بحران باسرایت به منطقه موجبات حضور و کنش بازیگران منطقه و بین المللی را فراهم آورده است.
منطقهی کوهستانی میان آذربایجان و ارمنستان که سالهاست صحنهی درگیری و کشمکش بازیگران متعدد است منطقهای که نه تنها حاکمیت آن بلکه نام آن نیز یکی نیست، بعضی آن را قرهباغ ناگورنو (قره باغ به معنی باغ سیاه و ناگارنو به زبان روسی به معنی کوهستانی) و عدهای دیگر آن را آرتساخ «سرزمین جنگی خدای آر» مینامند، اما شاید بتوان ریشهی این اختلاف سرزمینی را در زمان اتحاد جماهیر شوروی و سیاست این کشور برای کنترل بهتر ایالات اقماری خود دانست سیاستی که با ایجاد اختلافات قومی و نژادی، دست مسکو را برای کنترل بیشتر بر این مناطق باز میگذاشت، لذا پیرو همین سیاست بود که در سال 1923 تا 1929 منطقه کردستان سرخ ایجاد شد اما با مرگ لنین و قدرت گیری استالین این جمهوری منحل و کردها عمدتا تبعید شده و این منطقهی خود مختار عمدتا کُرد- ارمنینشین قرهباغ را به آذربایجان واگذار کرد (مانند آنچه در چچن، آبخازیا و اوستیای جنوبی رخ داد).
اما با فروپاشی اتحاد شوروی ارامنه قره باغ به پشتیبانی ایروان استقلال خود را از آذربایجان اعلام کردند و آتش جنگ های طولانی و پرهزینه ی بین دوطرف آذری و ارمنی برافروخته شد. ارمنستان توانست در سال 1993 با استفاده از اوضاع داخلی نابسامان آذربایجان قسمتی از این منطقه و بخشهایی از خاک آذربایجان را تصرف کند تا در نهایت با مداخله گروه مینسک و روسیه آتشبس بین طرفین اعلام شد. در واقع پس از توافق آتشبس بیشکک 1994، این سومین باری ست که توافق مذکورتوسط یکی از طرفین نقض شده و بدون دستیابی به صلحی پایدار، مجدد به وضعیت سابق خود (نه جنگ و نه صلح) بازگشته است.
موقعیت دو کشور در منطقه، دارابودن منابع هیدروکربنی و کریدور انتقال انرژی شرق به غرب(باکو- تفلیس- جیحان و باکو- تفلیس- ارزروم و شاه دنیز)، دسترسی به دریای خزر، دریای سیاه و همسایگی با ایران و روسیه و همینطور ویژگیهای استراتژیک منطقهی قرهباغ، زمینهی حضور و نفوذ بیش از پیش بازیگران منطقهای و بینالمللی را در این بحران سرزمینی فراهم کرده است، بازیگرانی که منافع و رویکردهای گاه متضادی را دنبال میکنند و همین امر نیز شاید در پیچیدگی و لاینحل ماندن این بحران بیتاثیر نبوده است تا جایی که رفتهرفته آن را تبدیل به بحرانی ژئوپلوتیک در منطقه کرده است. حال سوال اینجاست قدرتهای تاثیرگذار منطقهای و بین المللی این بحران کدامند و سعی دارند روند تحولات قره باغ را به چه سمت و سویی ببرند و چه منافعی را به طور خاص در بحران اخیر قره باغ دنبال میکنند؟
خودنمایی ترکیه در مناقشهی قره باغ
همزمان با شروع درگیریها، ترکیه به صورت همهجانبه و تمام قد از طرف آذری دفاع کرده و موضعگیری شدیدی علیه ارمنستان گرفته است تا جایی که به بیانیه مشترک سه کشور روسیه، آمریکا و فرانسه مبنی بر آغاز مذاکرات بدون پیششرط برای آتش بس در قالب گروه مینسک اعتراض کرده و از این کشورها خواسته در این زمینه ورود نکنند. این در حالی است که حمایت دولت ترکیه محدود به حمایت سیاسی و دیپلماتیک نبوده بلکه همکاریهای فنی و تسلیحاتی نیز از طریقفروش سلاح، تمرینات نظامی و حتی بر طبق گزارشاتی اعزام جنگندههای سوری به جبههی آذربایجان، داشته است.
آنچه مسلم است نزدیکیهای قومی و زبانی میان دو کشور آذربایجان و ترکیه عاملی است ثابت که در سایر درگیریها از جمله تنشهای 4 روزهی 2016، هم عامل نزدیکی میان دو کشور بوده است اما در جریان نبردهای فعلی، ترکیه در حمایت از آذربایجان و ادعاهای سرزمینی این کشور بسیار قاطعانهتر عمل کرده است که این رویکرد نشان از آن دارد که ترکیه خواهان نقش مستقلتر و موثرتری در قفقاز است، لذا شاهد آنیم که سعی دارد با ممانعت از گسترش سلطهی روسیه در حیات خلوت سابقش و ایجاد جبههی سومی برای این کشور در کنار سوریه و لیبی، مقامات روسیه را تحت فشار قرار دهد تا از این طریق به اهدافش در دو جبههی دیگر نزدیکتر شود.
به علاوه حفظ امنیت خطوط لوله نفت و گاز و خط ریلی آذربایجان- گرجستان- ترکیه و همینطور افزایش مبادلات انرژی مابین ترکیه و آذربایجان در چند سال اخیر عامل مهم دیگری در رویکرد این کشور است به طوریکه واردات گاز ترکیه از آذربایجان در ماههای نخست 2020 حتی بیشتر از واردات این کشور از روسیه بوده است که این امر علاوه بر کاستن وابستگی باکو به مسکو، پیوندهای روابط میان باکو و آنکار را عمیقتر میکند.
روی هم رفته با بررسی انگیزهها و اهداف ترکیه و عملکردش در بحران حاضر اضافه شدن منطقهی دیگر به رقابتهای نیابتی ترکیه در کنار لیبی و سوریه، نه تنها به حل مناقشهی قره باغ کمکی نخواهد کرد بلکه میتواند عامل بیثباتی بیشتر در منطقهی قفقاز جنوبی باشد.
چالش در سیاست میانجیگری کرملین
به طور کلی راهبرد اصلی روسیه در قفقاز جنوبی حفظ قدرت، هژمونی و به نوعی بازگرداندن جایگاه از دست رفتهاش در این مناطق میباشد و لذا حضور بازیگران خارجی در حیات خلوت خود را همواره تهدیدی برای امنیت و منافع ملی خود دانسته است. به طور خاص در مورد بحران قرهباغ، کرملین سعی داشته از طریق میانجیگری بین دو کشور و تلاش برای وابستگی حداقل یکی از طرفین به خود (ارمنستان) ضمن کنترل بحران، زمینهی تاثیرگذاری در منطقه و حتی تحولات سیاسی داخلی دو کشور را برای خود فراهم سازد. وابستگی شدید اقتصادی و نظامی ایروان به روسیه باعث شده روسها نه تنها نقش مهمی در کنترل این بحران سرزمینی داشته باشند بلکه همواره از چرخش این کشور به سمت غرب جلوگیری کنند از طرف دیگر مقامهای روسیه همواره بر تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان تاکید داشتهاند و همواره روابط خوبی را با نخبگان سیاسی این کشور داشتهاند، هرچند باکو با داشتن ذخایر نفتی و گازی و منابع مالی بهتر نسبت به ایروان از استقلال عملی بیشتری برخوردار است اما در نهایت به دلیل تحریم تسلیحاتی که، به واسطهی مناقشهی قرهباغ در آن قرار دارد نمیتواند از کشورهای غربی تجهیزات نظامی و تسلیحاتی بخرد و مسکو سالهاست کار فروش اسلحه به آذربایجان را هم بر عهده دارد. جالب است که کشوری که میانجی ایروان و باکو ست از یک طرف به ارمنیها موشکهای دوربرد میفروشد و از طرف دیگر به باکو سیستم دفاع هوایی.
اما آنچه در بحران اخیر نقش سنتی روسیه را به چالش کشیده، حضور بیسابقهی ترکیه و حمایت دیپلماتیک و نظامی این کشور از باکو است که عملا گزینهی دیگری به غیر از مسکو به آذربایجان داده است به طوریکه دیدیم الهام علیاف این بار با جسارت در برابر خواستهی مسکو مبنی بر آتشبس مقاومت کرده و خواستار پیششرط شد. لذا با توجه به راهبرد اصلی دولت پوتین که معتقد بود به غیر از روسیه هیچ بازیگر دیگری نباید در ملاحظات امنیتی این منطقه دخالت کند و با توجه به تعمیق بیشتر بحران قره باغ باید دید این کشور تا چه اندازه به تعهدات امنیتی خود در قبال ارمنستان احترام میگذارد؟ اما آنچه مسلم است سیاست سنتی مسکو در منطقه در حال حاضر دیگر پاسخگوی شرایط پیش آمده نیست و مقامات کرملین مجبور به اتخاد سیاست دیگری در قبال این منطقه هستند.
اسرائیل تلاش برای نقش آفرینی
رابطهی اسرائیل با کشور شیعه و مسلمان آذربایجان از سال ها قبل بر اساس انگیزهها و نیازهای طرفین در منطقه شکل گرفت و همانقدر که خریدتجهیزات جنگی-نظامی و هواپیماهای بیسرنشین به آذربایجان برای کم کردن وابستگی به تسلیحات روسی در این ارتباط موثر بوده، خط لولهی جیهان و تامین انرژی لازم نیز برای اسرائیل موثر بوده است. اما در خصوص بحران اخیر، علیرغم اعتراضات مقامات ارمنستان به فروش موشک و تجهیزات جنگی به آذربایجان اما این روند نه تنها متوقف نشده بلکه همچنان ادامه دارد به طوریکه روزنامه هاآرتص از شکوفایی خط باربری مسیر تل آویو-باکو آن هم در زمانی که پروازهای تجاری بسیار کاهش پیدا کرده گزارش میدهد و حتی بازگشت اعتراضی سفیر ارمنستان به کشورش، آن هم تنها دو هفته پس از بازگشایی سفارت این کشور در تلآویو هم نتوانست تاثیر بر این روند بگذارد!
در کنار بازار پر سود اسلحه که آتش درگیری در منطقه را تندتر میکند، به لحاظ سیاسی هم اسرائیل از طریق نفوذ به آذربایجان، کشوری هم مرز با ایران، سعی دارد به تقابل هرچه بیشتر با ایران دست پیدا کند ضمن اینکه مقامات تل آویو پس از صلح با برخی از کشورهای عربی منطقه، حال با اعتماد به نفس بیشتری به دنبال نقش تاثیرگذار در منطقهی قفقازجنوبی هستند و ظاهرا قصد دارند این امر را از طریق بیثباتی در این منطقه محقق کنند.
ایران طرف بیطرف بحران قرهباغ!
ایران تنها کشوریست که با سه منطقهی درگیر (ارمنستان، آذربایجان و قره باغ) هممرز بوده و گسترش ناآرامیها در مرزهای شمالی میتواند تهدیدی برای امنیت و منافع ملی کشور باشد، لذا ایران از همان ابتدای شکلگیری بحران قرهباغ ضمن به رسمیت شناختن تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان بارها از طرفین درگیر دعوت به مذاکره و میانجی گری کرده است (به طور مثال در 15 مارس 1992 به دعوت ایران مقامات آذربایجان و ارمنستان در تهران توافق آتشبس امضا کردند.) گسترش ابعاد این بحران طی سالهای اخیر و به دنبال آن حضور سایر بازیگران بینالمللی مانند آمریکا، اسرائیل و ناتو در منطقه باعث شده که ایران خواستار تمام شدن هرچه سریعتر این بحران در منطقه شود، لذا همواره سیاست بیطرفی و موازنه را بین دو کشور پیش گرفته و سعی در میانجیگری و بازگرداندن آرامش به منطقه را داشته است. در بحران اخیر هم علاوه بر حضور بازیگران فرامنطقهای، گزارشهایی مبنی بر اعزام گروههای ترروریستی در منطقه نگرانیها را افزایش داده به طوری که آقای روحانی در تماس تلفنی با آقای پوتین ضمن ابراز نگرانی از این موضوع خاطر نشان کرد:«حضور تروریستها میتواند هم برای ایران و روسیه و هم کل منطقه خطرناک باشد» نتیجتا این کشور از آتشبس بین دو کشور استقبال کرده و طرفین را تشویق به مذاکره کرده و خواهان خاتمهی این بحران از طرق مسالمتآمیز است.
نقش کمرنگ آمریکا و اروپا
در روزهای باقیمانده به انتخابات آمریکا این کشور به شدت درگیر تحولات داخلی خود است و به غیر از چند اظهار نگرانی و درخواست توقف جنگ، تا کنون اقدام دیگری انجام نداده است. دیدیم که در همان روزهای نخست درگیری ورگان اورتگاس ،سخنگوی وزارت خارجه آمریکا، از طرفین درگیر خواست که ضمن همکاری با گروه میسنک، بحران پیش آمده را از طریق مذاکره حل کنند و پس از آن هم همراه با فرانسه و روسیه طی بیانیهای خواستار توقف جنگ شدند، که همانطور که قبلا اشاره کردیم ترکیه ضمن بیاعتنایی به درخواست آنها، بر خواستهی آذربایجان پافشاری کرد. از میان کشورهای اروپایی تنها فرانسه به حمایت قاطع از طرف ارمنی و اعتراض نسبت به مداخلهی ترکیه دست زده است با این حال با مطرح شدن این موضوع در شورای امینت و نقض آتش بس در چند روز اخیر باید دید آمریکا و کشورهای اروپایی در قبال این بحران چه واکنشی نشان خواهند داد؟ و آیا با تداوم این بحران تا انتخابات آمریکا، این کشور موضع جدید نسبت به این موضوع اتخاذ خواهد کرد؟
نویسنده: شبنم چادری – پژوهشگر روابط بین الملل
بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است