فوکو؛ فیلسوف آرشیو | فراتاب
کد خبر: 11364
تاریخ انتشار: 4 خرداد 1399 - 13:39
بابک صفری
انسان مدرن در تصویر سکنا گزیده است.

 فراتاب: این نوشته به دنبال بررسی آرا و نظریات فوکو نیست. فقط یک نوشته برای فوکو است به پاس آنچه که از منظر ما غایب بود. چند سال پیش در مقاله ای نوشتم انسان دوبار خلق گردید. یکبار توسط خدا(از منظر عمومی) و بار دیگر توسط فروید. این آفرینش دوم آنقدر دردناک بود که که خود فروید در جواب خبرنگاری که از او در مورد سخنرانی ای که قرار بود در آمریکا انجام دهد گفت: آنها نمی‌دانند که من برایشان طاعون به ارمغان می آورم.

این دوگانگی ها بسیار هولناک است، از آن جهت که پرده از رازی می افتد که کس نداند و خموش می شود نزاع مدعی با پرده دار. به عمق نرفتن و در سطح ماندن شاید برای اهل فکر ساده انگاری باشد ولی در واقع همین در سطح ماندن و تحلیل ساختارهایی که بسیار عادی از کنار آن ها میگذریم یکی از بزرگترین متفکران عصر ما را بر سر زبان ها انداخت یعنی میشل فوکو.

فوکو دیرینه شناس علوم انسانی اندیشمندی مبتکر و متفاوت بود. او تحلیلگر ساختارها و نهادهایی بود که بسیار در دل زندگی روزمره با آنها برخورد داریم اما از کنار آنها به سادگی می‌گذریم ولی او با تحلیل های پیچیده خود فرایند ابژه / سوژه سازی انسان مدرن را از دل همین نهادها بیرون می‌کشد.

روش فوکو در نگارش نظریاتش بر اساس همین دو انگاری بود یعنی ابتدا آنچه در تاریخ انسان گذر کرده بود و به شکلی عریان در پیش چشمش عیان گردیده بود را روایت می کرد و دیگر بار روایتی که فوکو ارائه می دهد و همواره از نظر ما غایب بوده است. این کار را با دو روش دیرینه شناسی و تبار شناسی انجام می داد.

فوکو تحت تاثیر مارکس (رابطه اندیشه و قدرت) نیچه (رابطه دانش و اراده قدرت) و فروید(رابطه ناخودآگاه و معرفت) بود. از نگاه وی انسان موجودی است که با کانت شکل گرفت و همواره در دل تاریخ گفتمان ها فرایند ابژه / سوژه بودن را تجربه کرده است. برای او تاریخ سیر استمرار (نقد هگل) و غایتمندی نداشت. بلکه تاریخ گسست بود و در هر دوره تاریخی خاصی گفتمان و اپیستمه معرفتی که با دوره های قبل متفاوت است انسان را اسیر کنترل می کند.

هیچ دانشی بدون قدرت شکل نمی گیرد و هیچ قدرتی بدون تایید دانش بوجود نمی آید. دنیای فوکو هر آن چیزی ست که از چشم ما پنهان شده، دانش امری خنثی نیست و آنطور که برای ما معمول شده یک توصیف گر بیرون و بی طرف پدیدارها نیست. در دانش نحوه ای از قدرت و سلطه پنهان است. بین قدرت و دانش رابطه‌ای است ویران کننده. کار فوکو ماندن در سطح پدیدارهاست و بررسی پدیدارهایی که در تاریخ متافیزیک مورد غفلت واقع شده اند اما نظم ابژه و سوژه ساز داشته اند. مانند زندان، بیمارستان، پادگان، تیمارستان، جنون علم پزشکی و روانکاوی. او در تحلیل این نهادها و دانش ها اوج ابژه گی انسان را نشان می‌دهد و اینکه تاریخ سلطه در هر گفتمان سودای انسان آزاد را به یغما برده است. فوکو در کتاب مراقبت و تنبیه روند ابژه شدن انسان توسط تکنولوژی های قدرت را نشان می دهد؛ انسان با زندان و تکنولوژی انضباطی که بسیار پنهان عمل می‌کند تبدیل به ابژه می شود.

انسان ها در دل روندهای تاریخ پنداشته اند که هر روز زندگی و شرایط بهتری داشته اند. یقین به آزادی و رفاه. در حالی که تکنولوژی های قدرت در هر دوره ی اپیستمولوژیک آن ها را به شکلی پنهان تر منضبط و رام تر کرده است. در هر اپیستمه (گفتمان) تکنولوژی خاصی از قدرت حاکم است. قدرتی که حد اعلای ابژه شدگی انسان را رقم می زند. این است افسانه انسان شدن انسان.

 

بابک صفری - دانش آموخته کارشناسی ارشد روابط بین الملل

 بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است.

نظرات
آخرین اخبار