مرگ چنین خواجه نه کاریست خُرد | فراتاب
کد خبر: 11163
تاریخ انتشار: 18 آذر 1398 - 22:48
به بهانه درگذشت شیرزاد خان شیرزادی بزرک ایل کلهر
در رثایی آن نیکمَرد کُرد مرگ چنین خواجه نه کاریست خُرد

 فراتاب - گروه اجتماعی: هفته گذشته کرمانشاه و مناطق کردنشین متاثر از درگذشت یکی از نیک مردان نیک رفتار بود، مردی که با درگذشت خود بسیاری را متاثر و سوگوار کرد، حضور گسترده مردم در مراسم سوگواری‌اش و نیز بازتاب قابل توجه این مراسم و یادبودها در جاهای مختلف و بخصوص در شبکه های اجتماعی و رسانه ای حاکی از جایگاه قابل توجه و مردمی شیرزادخان شیرزادی بزرگ ایل کلهر بود. 

در این خصوص چندین مسئله حائز اهمیت است از جمله حضور چندین هزار نفری در مراسمی مردمی و نه رسمی – دولتی تا حد زیادی برای جامعه امروزی نامانوس بود، دیگر مسائل شدت درد، آلام، ناراحتی و ضجه زنان و مردان و در عین حال انضباط، موسیقی و شیوه خاص مراسم، سنت و فرهنگ خاکسپاری و تعزیه نیز ذهن و توجه مخاطبان را بیشتر متوجه خود می نمود. فارغ از منش، رفتار و مکارم اخلاقی و شخصت اجتماعی آن مرحوم و نیز سنت ها و فرهنگ تعزیه در میان کُردها، تلاش بر آن است تا حدی از منظر جامعه شناختی به این مراسم نگریسته شود، که در فحوای خود وضعیت جامعه ایرانی به عام و جامعه کردنشین به طور اخص را نشان می‌دهد.

در سیر طبیعی و شرایط مناسب گذار جوامع از وضعیت سنتی به وضعیت یک جامعه مدرن، که به نوعی در برگیرند؛ به‌­زیستی اعضای جامعه و خیر عموم باشد، محیطی ایمن و آرامش با تضارب آرا و رواداری، در چارچوب اعتماد و مشروعیت مناسبات جدید و نهادهای مدرن در جهت برقراری جامعه ای بهنجار را می طلبد. اما اگر چنین مدینه‌ای فاضله با حداقل کارویژه‌های جامعه مدرن شکل نگیرد، وضعیت جوامع اینچنینی، بریده از سنت؛ مردمانی است سردرگم، جامعه و افرادی ذره‌ای شده فقدان امید به آینده، فقدان اعتماد اجتماعی، فقدان امنیت ذهنی و روانی، که حکایت ما در ایران امروز است.  

در چنین شرایطی، این جوامع در قالب جامعه توده‌وار قرار می‎گیرند و اعضا جامعه به شکل گسترده ای در نتيجه فرآيندها، تحولات و تفکیک اجتماعي ناقص، به ذره اي شدن سیر می کنند و از گروه بندي ها و قشربندی های اجتماعي گذشته خود بدون هیچ جایگزین مناسبی دورتر و دورتر می شوند. این اعضاء اتمیزه (Atomization) شده در اجتماع، به دلیل عدم انسجام داخلی و فقدان و یا کاهش  مناسبات، نهادها و کاراکترهای اعتمادساز، منجر به زوال ارزش ها مدنی- اخلاقی و نابهنجاری اجتماعي و ایجاد نوعی عدم امنیت روحی - روانی و تنهایی بیشتر افراد که ناشی از عدم وجود جامعه و زندگی مدرن تا حدی مکفی و قابل پیش بینی و برنامه ریزی پیشینی و متوقع بوده است، شرایط نوینی را به بار می‌آورد که به از خودبيگانگي و حتی گاهی فروپاشی انسجام اجتماعی، تبدیل به وضعیت آنومیک اجتماعی منجر می شود.

رشد جمعیتی زیاد، عدم برنامه استراتژیک و بلندمدت برای این کسر جمعیتی ملموس و پراکنده، این وضعیت آنومیک و آشفته اجتماعی امروزه را به بار آورده است. مناسبات حداقلی ضابطه مند و به‌هنجار ولو سنتی آرامش بخش و امنیت ساز گذشته که براساس مولفه های پیشا مدرن قومی، و اعتماد اجتماعی و نوعی ثبات اجتماعی را تامین می‌کرد، در چنین وضعیت امروزی اعضا جامعه که آینده روشنی را متصور نیستند و فقدان اعتماد اجتماعی و عدم شکل گیری نهادهای جامعه مدنی برای جایگزین کردن آن نهادهای حداقلی و کارکترهای اعتماد ساز و امنیت ساز اجتماعی و حتی شخصی از ویژگی‌های بارز آن است. اینجاست که افرادی به سان شیرزاد خان در این جوامعی برخلاف ارزش‌های تحول یافته که حول خیر شخصی و منفعت و بهره اقتصادی می‌چرخد، توانسته‌اند اعتماد و سرمایه اجتماعی را حول خود ایجاد نمایند که تا حدی کمکی و امیدی به کاهش آشفتگی ناملایمات اجتماع و جامعه ناپایدار پیرامون خود نمایند، فلذا چنین افرادی سرمایه اجتماعی بس سُترگ و متاعی بس گرانبها و کمیاب در جامعه امروزی اند.

گستردگی مراسم و نوع مرثیه و فاتحه چندین هزار نفری زنان و مردان آن دیار خود دال براین واقعیت است؛ ناراحتی، شیون و پریشان احوالی مشارکت کنندگان در مراسم، گویی به سان خانواده‌ای ست که سرپرست خود را از دست داده و دیگر ملجاء و تکیه گاه همیشگی خود را جامعه نا منسجم و آینده ای مبهم ندارد. نکته مهم و جایی تاسف عمیق آنجاست؛ فقدان چنین افرادی که با رفتار، کارها و اخلاقیات خود چنان زیسته اند که هاله ای از اعتماد اجتماعی را حول خود و خانواده خویش ایجاد کرده تا محیطی را در جهت رفع مشکل ها و آلام روزمره مردمان آن دیار به سان نهادی مشروع، ایمن، آرامش بخش و معتبر درست نمایند که ساخت قدرت نوین و دولت مدرن در تاریخ معاصر بیش از یک قرنی خود ناتوان از خلق آن جامعه مدرن و مناسبات و نهادی درخور و مکفی آن بوده است.

در پایایان تنها سخن مولای روم است که تا حدی نشانگر واقعیت این فقدان می باشد:

 "مرگ چنین خواجه نه کاریست خُرد"

نویسنده: ارشاد رشیدی رستمی مدرس علوم سیاسی در دانشگاه آزاداسلامی کرمانشاه و عضو هیات تحریریه فراتاب

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است 

نظرات
آخرین اخبار