چرا سرنوشت کردهای سوریه برای ایران مهم است؟ | فراتاب
کد خبر: 10932
تاریخ انتشار: 4 آبان 1398 - 14:26
دکتر فائزه قاسمی
در زمانی که روسیه را بایست برنده اصلی حمله ترکیه به کردهای سویره قلمداد کرد وضعیت ایران چگونه است؟ آیا با توجه به حمله ترکیه و تلاش برای بسط نفوذش در مرزهای عثمانی‌گری باید ایران را از بازندگان این تحولات خواند یا ...؟

 فراتاب – گروه بین الملل: پاییز امسال با سومین دور حملات بزرگ ارتش ترکیه به شمال سوریه آغاز شد. «شبح خشونت» در حالی بر فراز خاورمیانه در گردش است که این بار کوهستان هم یار کردها نیست. زمین مسطح مناطق شمالی سوریه، همچون بی وفایی امریکایی و قدرت نظامی ترکیه، رویای سیستم چندفرهنگی زیر چتر  فدراسیون دمکراتیک شمال را با خطر بزرگی روبرو کرده است. این حمله مقدمه انباشت بحران انسانی جدیدی در «جنوب غرب آسیا»ی همواره جنگل واره  است و به چرخه خشونت و جنگ در کل منطقه دامن میزند. در این منطقه برای این پرسش دو پاسخ هست: چه چیزی ما را می‌شوراند؟ یا خواست ما و یا  تلاش ما برای نخواستن و نتوانستن آن دیگری.

این دو گانه و این تلاش برای هویت یابی خودمان به بهای نادیده گرفتن آن دیگری، تکرار مکرر تاریخ این منطقه و همه ارزش‌هایی است که برایشان می‌جنگیم و خون می‌دهیم. در خاورمیانه‌ای که ما می‌شناسیم، دولت -ملتها همچنان ابربازیگران صحنه هستند و به خوبی در بزنگاه ها از گروه های شبه دولتی و یا گروه های مدنی -اجتماعی بهره می‌برند یا آنها را گاه نابود می‌کنند. این است که برای «خودبودگی» باید مجوز قدرتهای منطقه ای و حمایت قدرتهای فرامنطقه ای را داشته باشید. دولت-ملتها از خون مردمانشان به راحتی بیشتری می گذرند تا هر وجب خاک. در چنین شرایطی تنها «قدرت» سخن میگوید. قدرت و خشونت بی پرده و عریان. شبکه های اجتماعی این قدرت نمایی را در چهره ناب، خشن اما تکراری شده و بی شکل و روح بازنمایی می‌کنند. ویدئوی بی نقاب شلیک گلوله به سر دو زن رزمنده کرد در شمال سوریه، خشم را در یک جبهه و احساس قدرت و مردانگی را در جبهه دیگر بر می انگیزد.  

اکنون تمامی بیم و امیدها برای آینده منطقه خود مدیریتی کردستان سوریه به سمت «بدترین وضعیت ممکن برای کردها» پیش می رود. اردوغان در سالهای اخیر نشان داده در برابر هر امتیازی که می گیرد، امتیازات بیشتری طلب می کند و تنها آنجایی از امتیازگیری عقب مینشیند که روبرویش بایستند. اردوغان به عشق پان عثمانیسم قرن بیست و یکمی یا به انگیزه ترمیم شکست های حزبی و شخصی داخلی اش شمال سوریه را آماج حمله قرار داده است وگرنه بنا به گفته مایکل روبین در اندیشکده امریکن اینترپرایز، «دشمنی ترکیه با کردها در سالهای اخیر بیشتر یک طرفه بوده است و به طرز طعنه آمیزی کردها در دوران حکومتشان بر شمال سوریه حتی بیش از دولت سوریه و یا نیروهای نیابتی وابسته به آنکارا، از مرزهای ترکیه حفاظت کرده اند.»

برخلاف این گرایش فزاینده که تلاش می کند بر نتایج محدود زمانی-مکانی بحرانها تمرکز کند، اثرات عملیات چشمه صلح فراتر از ترکیه و سوریه، کل منطقه را درگیر خواهد ساخت. این جنگ موازنه منطقه را بار دیگر بر هم می زند و با تغییر مرزهای ایدئولوژیک و جغرافیایی احتمال وقوع چالشهای جدید را در منطقه ای که هنوز از انباشت چالشهای قبلی لبریز است، افزایش می دهد. تشدید توسعه طلبی اردوغان را شاید نشود به طور مستقیم با توسعه طلبی آلمانها در جنگ دوم جهانی مقایسه کرد اما قطعا چالشهایی که برای دیگر دول و گروه های اجتماعی می‌سازد را می شود. ترامپ لزوما مرد صلح طلبی نیست ولی احتمالا از نگاه کردها مقایسه خوبی بین او و چمبرلن قابل تصور است. زمانی چمبرلن درباره چکسلواکی گفته بود «سرزمینی بسیار دور دست که در باره‌ی آن اطلاع اندکی داریم» و بعد آن را در پیمان مونیخ دو دستی به آلمانها تقدیم کرد.  برای ترامپ هم کردها مردمانی در دوردستها هستند که دلیلی ندارد جان و مال مردم امریکا برایشان هزینه شود.

شاید بشود بریتانیا بود و موقتا چشم بروی تحرکات آلمان در سرزمین‌های دور بست، اما نمی‌شود فرانسه بود و حمله آلمان به همسایگان را دید و دم برنیاورد. چون هیچ مشخص نیست این آلمان کجا موتور حملات خود را متوقف می‌کند و کجا دست از فرونشاندن «شعله های کردی» در «کشورهای همسایه اش» می کشد. ترکیه نخستین کشوری نیست که یک مذهب یا یک قومیت را بهانه ای برای مداخلات برون مرزی اش مبنا می سازد، اما این که ما هم جمعیت کردی قابل ملاحظه ای داریم، ما را در اندیشه حدود و مرزهای این مداخله گرایی نخواهد برد؟

ترکیه البته مانند هر کشوری حق دارد نگران  امنیت در عمق استراتژیک خود باشد. آنچه که شاید امروز جامعه جهانی را علیه ترکیه ساخته نحوه تلاشهای ترکیه، پیشینه رفتارهای حزب عدالت و توسعه در توسعه طلبی منطقه ای، مداخله گرایی بی دلیل و تلاش برای دست زدن به آخرین گزینه به جای نخستین آن هاست. ترکیه می توانست راهکارهای دیگری را در پیش بگیرد. راهکارهایی کم هزینه تر و کم سر و صداتر از حمله نظامی تمام عیار. یک توافق کامل با پ‌ی‌د مبنی بر بی طرفی کامل و عدم ارتباط سازمانی با حزب پ‌ک‌ک در چنین شرایطی قطعا پذیرفته شده‌تر بود. آن زمان ترکیه در صورت شکست این توافق از سوی گروه های کردی بهتر می توانست این حق مداخله را به خود بدهد. یک راهکار دیگر البته کشیدن سد میان مناطق کردی ترکیه و سوریه بود. چنین عملکردی را از دولت ترکیه حتی در مناطق مرزی ایران و به بهانه مقابله با پ.ک.ک دیده‌ایم. ترکیه اما نخست سراغ آخرین گزینه رفته است. نه تنها چون مداخله خارجی قرار است مشکلات داخلی حزب عدالت و توسعه و آرای کم اخیر اردوغان را کمرنگ کند، بلکه هم به این سبب که بن بست ترکیه در درمان مسئله کردی داخل مرزهایش را هم پنهان سازد. اگر ترکیه طی نزدیک به یک سده گذشته توانسته بود مشکل کردی را در خاک خود حل و فصل کند، اکنون نیازی نداشت نگران سربرآوردن «خارهای چشم» اردوغان و هیچ نیروی کرد دیگری در آن سوی مرزهای خود باشد. 

به دلیل همین ملاحظات است که ترکیه این روزها با حملات خود، آماج یکی از بدترین حملات جامعه مدنی جهانی شده و حتی در این زمینه گوی سبقت را از سعودی‌ها که به یمن حمله کرده بودند هم ربوده است. شاید از این جهت خیال عربستان اندکی آسوده شده که از تیتر خبرها بیرون رفته است. ترکیه در کنار دستاوردهای نظامی اش، از پرستیژ بین المللی خود مایه گذاشت. برنده اصلی این بازی شوم یعنی روسیه هم جای پای محکمی بر شمال سوریه برای خود می سازد. روسیه قریب به یقین در قانون اساسی فردای سوریه که رئیس جمهور آتی دمشق را تعیین می‌کند نقشی اساسی دارد. برای مسکو هیچ سناریویی بهتر از این نبود. امریکا بدنام شده، ترکیه با دستهای خون آلود، سوریه یکپارچه و مطیع، بندر طرطوس آماده به خدمت و ایران ...؟ نقش ایران در بحران شمال سوریه نامشخص تر از دیگران است.

اگر از گزاره آشنا اما اندکی ساده سازی شده «بازگشت کردستان به دامان سوریه به نفع ایران است» بگذریم، ایران شاهد پیامدهای وخیم اما غیرمستقیم این جنگ خواهد بود. دست ترکیه به مثابه رقیب منطقه ای در توسعه طلبی هایش در سرزمینهای «امپراتوری سابق» باز شده و دروازه شام را در اختیار می‌گیرد. ترکیه به عنوان ششمین ارتش بزرگ جهان،  احتمالا همانطور که برای سالها از قبرس خارج نشد از مناطق شمالی سوریه هم خارج نخواهد شد.

ترکیه با شیبی سریع به سمت توسعه طلبی ایدئولوژِک پیش می رود. اگر زمانی ترکیه به دنبال نفوذ پان ترکیسم بر آسیای میانه پساجنگ سرد بود، اینک چشم به مناطق مناطق موسوم به هلال سبز خاورمیانه و دروازه آن یعنی سوریه دوخته تا ترکیب تازه نوعثمانگراییِ پان ترک و نواخوانیسم را در آن مناطق جا بیاندازد. تجهیز نیروهای نیابتی ترکیه از جمله ارتش آزاد به همراه قدرت گیری غیرمستقیم و شاید ناخواسته داعش در منطقه، امکان تداوم مداخله سیاسی و نظامی ترکیه در سوریه و در نتیجه این مداخله ایدئولوژیک بلندمدت را هموار می‌کند.

ایران در کناره این ماجرا، می‌تواند از یکپارچگی سوریه خوشنود باشد اما هم از تشدید تکفیرگرایی-این بار نزدیک به گروههای نواخوانی- متضرر خواهد شد، هم از رشد احتمالی و فزاینده پان ترکیسم/پان کردیسمی که هر بار و بعد از هر نبرد میان طرفین امواج جدیدی را در کل خاورمیانه بازیابی می‌شود. ملی گرایی کردی که می رفت در پس ایدئولوژی اکوسوسیالیسم، به مسئله کردی، تحزب و تکثر فکری ببخشد، اکنون محملی دوباره برای عواطف ناسیونالیستی قوم گرایانه کردی در کل منطقه می شود. شاید بتوان با اندکی اقماض و برای بلندمدت ادعا کرد مهمترین برآیند تمامی رخدادهای پسا«چشمه صلح» برای ایران، رشد هویت گرایی و بازگشت این عبارت تلخ به منطقه است که «اینک همه چیز بر سر قومیت است!»

 

نویسنده: فائزه قاسمی - دکترای روابط بین الملل

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است

 

نظرات
آخرین اخبار