کد خبر: 10925
تاریخ انتشار: 6 آبان 1398 - 19:23
سیستم دو حزبی، اولین دموکراسی مدرن تاریخ را نابود خواهد کرد
مشکلات سیاست ایالات متحده از نتایج انتخابات ریاست جمهوری عمیق تر است. این سیستم حزبی دودویی است که کشور را به دو تیم غیرقابل ادغام تقسیم می کند: یکی که خود را نماینده ارزش های چند فرهنگی شهرهای جهان وطنی می داند و دیگری خود را نماینده ارزش های مسیحی.

فراتاب-گروه بین الملل-محمد حسن گودرزی: در عصر حاضر از آمریکا و نظام حکومتی و انتخاباتی آن، به عنوان یکی از بهترین نظام های حکومتی مبتنی بر دموکراسی نام برده می شود. با این همه بسیاری از منتقدان سیاسی اعتقاد دارند که نظام حکومتی و سیستم انتخاباتی که بر محوریت دو حزب بزرگ (دموکرات – جمهوری خواه) می گردد، به نوعی در مغایرت با اصل دموکراسی در این کشور است. نشریه فارین پالیسی در مطلبی به قلم لی دروتمن (LEE DRUTMAN) به معایب این نظام انتخاباتی پرداخته و آن را در نهایت به ضرر آمریکا می داند.

8 نوامبر 2016. در دنیای موازی و متفاوت از تاریخ، هیلاری کلینتون به سختی توانست آرای  پنسیلوانیا ، ویسکانسین و میشیگان را به دست آورد و چهل و پنجمین رئیس جمهور ایالات متحده شود.

اما دموکراسی ایالات متحده در این واقعیت جایگزین نیز متزلزل است. جمهوری خواهان کنگره با برجسته کردن رسوایی های کلینتون در سال 2018، وعده می دهند که بالاخره او را استیضاح خواهند کرد. جمهوری خواهان اکثریت هر دو مجلس کنگره و سنا را به دتس می آورند. رسانه های جناح راست هم با دمیدن بر اتش استیضاح از این کار حمایت می کنند.

دونالد ترامپ شخصیت رسانه ای خود را حفظ کرده و خود را برای انتخابات 2020 آماده می کند. سناتور تد کروز ، تام کاتون و جاش هاولی علیه حزب به اصطلاح جهانی دموکراتیک و آنچه که سوسیالیسم ضد مسیحی می خوانند، فعالیت می کنند. در همین حال ، شبه نظامیان راست گرای ، پس از انتخابات به اصطلاح دزدیده شده سال 2016 ، بیش از دو برابر عضو دارند و اگر دموکرات ها نیز در انتخابات 2020 به پیروزی برسند، برای جنگ داخلی آماده می شوند.

سیستم حزبی دودویی کشور را به دو تیم غیرقابل ادغام تقسیم کرده است

مشکلات سیاست ایالات متحده از نتایج انتخابات ریاست جمهوری عمیق تر است. این  سیستم حزبی دودویی است که کشور را به دو تیم غیرقابل ادغام تقسیم می کند: یکی که خود را نماینده ارزش های چند فرهنگی شهرهای جهان وطنی می داند و دیگری که خود را نماینده ارزش های مسیحی در حومه سنتی شهرها می داند. هر دو معتقدند که آنها آمریکای واقعی هستند. افراد و گروه های زیادی که در یکی از این دو تیم قرار نمی گیرند ، مکان دیگری برای رفتن ندارند.آمریکایی ها نمی توانند یک سیستم ورشکسته را در حالی که مشکلات سیاسی بدتر می شود،تحمل کنند. اما تا زمانی که سیاست تفرقه افکن در دموکراسی در ایالات متحده آمریکا حل نشود ، هیچ مشکلی حل نمی شود. تنها راه حل، تغییر سیستم انتخاباتی ایالات متحده برای اجازه دادن به حضور احزاب بیشتر است.

تاریخ سیاسی ایالات متحده فاجعه امروز را شکل داده است. در سال 1787 ، گروه پدران بنیان‌گذار ایالات متحده آمریکا (Founding Fathers of the United States) موسوم به فریمرز، تصور كرد كه اساسنامه كنفدراسیون آن زمان ناكافی است. قانون اساسی جدید منعکس کننده این نظر بود که تلاقی سیاست عملگرایانه و نظریه های سیاسی مبنی بر وجود یک دولت مرکزی ضروری است اما این امر نیاز به سازش گسترده در مورد بسیاری از منافع رقیب برای انجام اقدامات تعیین کننده دارد.

اما این امر مستلزم آن است كه قانونگذاران به اندازه كافی انعطاف پذیر باشند تا به صورت موضوعی ائتلاف ایجاد كنند. جیمز مدیسون(James Madison) در شماره 10 فدرالیست نوشت: "این حوزه را گسترش دهید. شما احتمال کمتری می دهید که اکثریت کل یک انگیزه مشترک برای تجاوز به حقوق سایر شهروندان داشته باشند.  ایجاد قوانین مستلزم سازش گسترده است. سازش گسترده مانع استبداد خواهد شد."

اما در بیشتر تاریخ ایالات متحده ، این دو حزب در کنار ، ائتلاف های گروه های ایالتی و محلی حال گسترش بودند و اندازه کافی انعطاف پذیر بودند تا در اکثر نقاط با چهره های مختلف و با همپوشانی کافی برای انجام معاملات سیاسی در واشنگتن رقابت کنند.در دهه 1960 سیستم قدیمی جای خود را به دست آورد. جنبش حقوق مدنی سیاست ایالات متحده را به لرزه درآورد و در طول یک دهه ائتلافهای حزبی احیا شد. ملی گرایی در سیاست شکل گرفت و ماتریالیسم عملگرا اقتصادی جای خود را به جنگ فرهنگی و دعوا بر سر هویت ملی داد.

 تا دهه 1990 ، دموکرات های محافظه کار و جمهوری خواهان لیبرال منقرض شدند زیرا قادر به زنده ماندن در این محیط جدید نبودند و تا سال 2010 ، آمریکا از دو ائتلاف حزبی ، به یک سیستم واقعی دو طرفه حزبی تبدیل شد. بنابراین قطبی شدن حزبی یک پویایی تقویت کننده را در پی داشت که در آن احزاب از هم جدا می شوند  انتخابات و فکر رأی دادن به طرف مقابل بیهوده تر به نظر می رسید. سیستم انتخاباتی این شکاف را از جهات عمیقی تقویت کرد. از آنجا که برای برندهشدن در انتخابات به کمتر از سهم آراء اکثریت در یک منطقه خاص رضایت نمی دهند،  جمهوری خواهان مناطق شهری و دموکرات ها مناطق روستایی و حاشیه ای را رها کردند. احزاب از رقابت برای جذب رأی دهندگان یکدیگر متوقف و در عوض به طرفداران وفادار خود چرخیدند.

اما این فقط شکاف شهری و روستایی نبود که اختلافات حزبی را شکل می داد. هویت های اجتماعی دیگر - از جمله نژاد ، مذهب و منطقه - بین احزاب طبقه بندی شده اند و حزب را به قول کارشناس علوم سیاسی، لیلیانا میسون (Lilliana Mason) تبدیل به " اَبَر هویت" (mega-identity) می کنند.

رشد نابرابری و ظهور ترامپ

با متنوع تر شدن کشور و گروه های حاشیه ای که ناگهان به جایی رسیده بودند،  دو طرف دلیل بیشتری برای تأکید بر ماهیت صفر و صدی رقابت عمیق خود داشتند و با وجود دو حزب با قدرت تقریباً برابر انتخاباتی ، هر انتخابات احساس رقابت شدید بیشتر می شد. در همین حال ، اقتصاد تغییر کرد و نتیجه آن پیشرفت تحصیل کردگان در زمینه های اقتصادی به ویژه در شهرهای بزرگ و به حاشیه رفتن افراد با تحصیلات کمتر به ویژه در بخش های صنعتی ، استخراج منابع و زمین های کشاورزی بود. نابرابری در همه جا رشد و باعث نارضایتی شد.

نارضایتی و بی اعتمادی از هم تغذیه می کنند و در سیاست صفر و صدی و جایی که همه چیز برد و باخت شد، ترامپ که فقط وعده پیروزی را داده بود، به صدر رسید. هواداران وی که از جامع ای قطبی شده می آمدند وی را به ریاست جمهوری رساندند و این موضوع آنقدر تفرقه آمیز بود که نظرات تعداد اندکی از آمریکایی ها در مورد شایستگی های وی از روز اول تغییر کرده است.

با هر معیار منصفانه دموکراتیک ، سیستم کالج انتخاباتی افتضاح است: هر چه ایالت شما بزرگتر باشد ، آرای کمتری از شما خوانده می شود. هرچه ایالت شما کمتر رقابتی باشد ، کمتر کسی به رأی شما اهمیت می دهد. پنج بار در تاریخ ایالات متحده (1824 ، 1876 ، 1888 ، 2000 و 2016) ، کاخ سفید به بازنده رای دهندگان تحویل داده شد که ترامپ در میان آنها است.

چه تغییراتی برای اصلاح نظام انتخاباتی آمریکا لازم است؟

البته که رأی مردمی ملی منصفانه تر است ، به ویژه اگر یک قانون جدید انتخاباتی بتواند از طریق سیستم انتخابات دو دورهای یا مکانیسم رای گیری فوری با رده بندی فوری ، اکثریت واقعیبرنده شود. اما کالج انتخابات اکنون یک گره دشوار برای باز شدن است. این در قانون اساسی است که از نظر تئوری قابل اصلاح به نظر می رسد اما تا زمانی که یک طرف نفع خود را در وضعیت موجود ببیند ، در عمل بدون تغییر می ماند.

از بین بردن سیستم کالج انتخاباتی مطمئناً شانس دموکرات ها برای پیروزی در کاخ سفید ، حداقل با توجه به جمعیت فعلی و ائتلاف های رای گیری در حزب ، افزایش می یابد. اما کنگره مشکلات خاص خود را دارد. مجلس سنا - که بدون در نظر گرفتن وسعت - دو عضو به ازای هر ایالت دارد حتی بیشتر از سیستم کالج انتخابی دارای تعصب روستایی- شهری است. این بدان معنی است که در حالی زمان به اوج رسیدن شکاف شهری و روستایی ، سنا تعصب جمهوریخواهی خواهد داشت. مجلس هم اعضای متعصب طرفدار روستایی و در نتیجه  طرفدار نظارت جمهوریخواهان می شود. این امر به این دلیل است که رأی دهندگان دموکرات به عنوان حزب شهرنشینان ، در مناطق کاملاً امن متمرکز شده اند ، در حالی که رای دهندگان جمهوریخواه با کارآیی بیشتری گسترش می یابند. رأی مردمی ملی به رئیس جمهور بدون تغییر در مجلس سنا یا مجلس ، همین سیاست تفرقه آمیز را تقویت خواهد کرد.

کمیسیون های مستقل می تواند راه حلی برای این موضوع باشد به خصوص در مورد سیاستمدارانی که طرح هایی را با توجه به مزیت حزبی ترسیم می کنند. اما با تقسیم بندی احزاب به  شهرنشین ها و مناطق روستایی و حاشیه ای ، ترسیم مناطق رقابتی دشوار باز هم دموکرات ها پیروز می شوند زیرا دموکرات ها در شهرها بیش از حد متمرکز هستند.

آسانتر شدن پروسه رای دادن می تواند کمکی به نظام انتخاباتی کند؟ بله،  اما به مدت شش دهه و اصلاحات پس از اصلاحات ، رای گیری در ایالات متحده را آسان تر و مشاركت برنامه ریزی شده و تعداد کمی از انتخابات رقابتی است. تعداد کمی از نامزدها الهام بخش هستند و چند کمپین محدود در بسیج جدی رأی دهندگان سرمایه گذاری می کنند. در شرایط سیاسی فعلی ، مشارکت بالاتر احتمالاً به دموکرات ها کمک می کند تا در انتخابات بیشتر شرکت کنند. اما این رقابت صفر و صدی چیزی را در قلب بحران سیاسی حل نخواهد کرد.

تشویق مشارکت مدنی و تحمل بیشتر در سیاست؟ البته. اما توجه کنید که معدود سیاستمداران باقیمانده ای که در سالهای اخیر مسیر نجابت و اعتدال را ترسیم کرده اند چه اتفاقی افتاده است؟ آنها بازنشسته شده اند ، یا بخاطر اینکه می ترسیدند جایگاه خود را از دست داده یا به دور از جنگ های حزبی خود را می بینند.

وضع مقررات اخلاقی بهتر است؟ مطمئنا اما قوانین اخلاقی فقط به اندازه نظارت بر اجرای قوانین و مرتبط با کنگره مناسب است. اکثریت های دو حزب می توانستند از استیضاح ترامپ از قبل حمایت کنند اما در سیاست بیش از حد حزبی ، حتی بدیهی ترین به چیزهای انتخابی و حزبی تبدیل می شوند.

اصلاحات مالی در کمپین های انتخاباتی؟ البته. سیستم تأمین مالی کمپین انتخاباتی ایالات متحده ضعیف و به طور کامل آشفته است. در صورت اصلاح نظام انتخاباتی، انتخابات با بودجه عمومی یا حداقل انتخابات با اسپانسرهای کوچک که با قانون تطبیق دارند برگزار می شود (یک ماده مهم مندرج در HR 1 Democrats HR 1 ، یک لایحه مهم طرفدار دموکراسی که امسال تصویب شده است). این در واقع ممکن است قطبی شدن را کمی کاهش دهد. همانطور که اندرو بی هال ، دانشمند علوم سیاسی در کتاب جدید خود با عنوان "چه کسی می خواهد اجرا کند؟" را نشان داده است: هزینه های بالای مبارزات انتخاباتی باعث تعدیل بسیاری از افراد میانه رو می شود اما کمتر مانعی برای افراط گرایان پرشور فراهم می کند.

Image result for elephant vs donkey cartoon

اما قطبی شدن باید به شدت کاهش یابد ، نه فقط ظاهری. تحت سیستم دو حزبی ، سیاست های ایالات متحده در شکاف حزبی عمیقی گیر افتاده، بدون پیروزی مشخص و فقط افزایش وضعیت صفر و صدی. هر دو طرف خود را اکثریت واقعی می دانند. جمهوریخواهان نقشه های این کشور را نشان می دهند که دریایی از قرمز(کنایه از برنده شدن در ایالت ها) نشان می دهند و آمریکا را یک کشور محافظه کار اعلام می کند. دموکرات ها آرای عمومی را بدست می آورند (زیرا بیشتر آمریکایی ها در تعداد معدودی از شهرهای پرجمعیت زندگی می کنند) و آمریکا را به عنوان یک کشور مترقی اعلام می کنند.

تنها راه شکستن این بن بست مخرب ، شکستن سیستم انتخاباتی و حزبی است که آن را حفظ و تقویت می کند. ایالات متحده به قرمز و آبی تقسیم شده زیرا آمریکایی ها فقط دو گزینه را می خواهند. در نظرسنجی های مختلف ، اکثریت خواهان بیش از دو حزب سیاسی هستند. تعداد کمی از آمریکایی ها از نبردهای حزبی پرخطر لذت می برند. ایالات متحده تقسیم شده زیرا در انتخابات اکثریت برنده به طور کامل انتخابات  را می برد و اشخاص ثالث نمی توانند ظهور کنند. و حتی اگر آمریکایی ها در مورد خواستن شخص ثالث به توافق برسند ، کمتر کسی مایل است از ترس از اتلاف رای خود ، گزینه دیگری را انتخاب کند. همچنین آمریکایی ها نمی توانند در مورد کدام حزب ثالث هم توافق کنند. ایالات متحده برای نمایانگر تنوع ایدئولوژیک واقعی کشور به پنج یا شش حزب احتیاج دارد.

سایر دموکراسی های چند حزبی (به طور متوسط با سه تا هفت حزب) بهتر از دموکراسی های دو حزب هستند. چنین سیستم حزبی به طور منظم سازش بین حزبی و ایجاد ائتلاف را تنظیم می کند. از آنجا که احزاب برای اداره کشور باید همکاری کنند ، دیدگاه های بیشتری در نظر گرفته می شود. سیاست های اعمال شده به احتمال زیاد فراگیر و کاملاً قانونی است و باعث می شود رای دهندگان از نتایج خوشحال تر شوند.

تغییراتی که باید به وجود بیاید

برای تسهیل بیشتر احزاب، جستجوی جایگزین سیستم فعلی  باید با قانون نمایندگی منصفانه ، که نماینده دموکرات دون بایر(Don Beyer) ارائه کرده است ، آغاز شود و سیستمی را در پیش بگیرد که ایرلند تقریباً 100 سال با موفقیت از آن استفاده کرده است. بایر پیشنهاد می کند تا حوزه های کنگره موجود را برای انتخاب چند عضو در هر منطقه ترکیب کند. به جای هر یک از پنج ناحیه که بهترین انتخاب خود را انتخاب می کند ، یک منطقه بزرگتر می تواند پنج رده برتر خود را با استفاده از رأی گیری انتخابی رتبه بندی شده به واشنگتن بفرستد. نتیجه این کار یک سیستم نمایندگی متناسب خواهد بود.

Image result for us parliament

من پیشنهاد می کنم حتی بیشتر از لایحه بایر پیش بروید: سعی کنید مجلس را به 700 عضو افزایش دهید تا نماینده ها بیشتر شوند و از انتخابات اولیه خلاص شوید. در عوض به رهبران احزاب اجازه دهید نامزدهای خود را به عنوان احزاب دیگر آنطور که هدف دموکراسی است، معرفی کنند. یک انتخابات متناسب با ماه نوامبر ، متناسب با نامزدهای انتخاباتی شخص ثالث - و همچنین چهارمین ، پنجم - و شاید حتی مخالفان حزب ششم ، فرصت ایجاد فرصت را برای رقیبان انتخاباتی به وجود می آورد. همه این تغییرات کاملاً در قانون اساسی وجود دارد و دارای سابقه تاریخی است. پیش از سال 1842 ، ایالت ها مرتباً از حوزه های رای گیری های چند ماهه استفاده می کردند. تا اوایل قرن بیستم ، مجلس تقریبا هر دهه اعضای خود را افزایش داد و انتخابات اولیه برگزار نشد.

متناسب سازی متناسب با سنا سخت تر است زیرا قانون اساسی ایالت ها را به دو سناتور محدود می کند. اما به طور مشابه حذف مقدمات و استفاده از رأی دهی به درجه رأی - که نیازی به تغییر قانون اساسی ندارد - برای حل مشکل انتخاب صفر و صدی  خواهد بود.

دموکرات ها احتمالاً به دو حزب تقسیم می شوند: سوسیال دموکرات ها که نماینده چپ بسیار مترقی ، و دموکرات های جدید ، نماینده چپ میانه. جمهوری خواهان احتمالاً به سه بخش تقسیم می شوند: یک حزب محافظه کار اصلاح طلب راستگرای راست (فکر کنید شخصی مانند مارکو روبیو) ، یک حزب جمهوری خواه مسیحی کاملاً محافظه کار (شخصی مانند کروز) ، و یک حزب اول پوپولیستی-ناسیونالیست آمریکا (فکر می کنم ترامپ). شاید یک حزب کوچک آزادیخواه برخی کرسی ها را به دست آورد. مانند اکثر دموکراسیهای پیشرفته دیگر ، دولت ائتلافی نیز پیروز خواهد شد. سیاست پیچیده تر می شود. اما برخی از پیچیدگی ها فضیلتی در سیاست است. این شهروندان و سیاستمداران را وادار می کند که در صورت عدم اطمینان، بیشتر فکر کنند

سیاست ریاست جمهوری پیچیده تر می شود. کاندیداها به جای اینکه روی سیستم قابل اعتماد 40-45 درصد از رأی دهندگان حزبی حساب کنند ، می توانند با ایجاد ائتلاف های گسترده انتخاباتی و حاکمیت برتری ها موفق شوند. روسای جمهور دیگر به کنگره وابسته نخواهند بود اما احزاب مخالف در کنگره رئیس جمهور همه چیز را به خاطر پیروزی در انتخابات بعدی انکار نمی کنند. در عوض ، معامله و ائتلاف متقابل به واشنگتن باز می گردد. در حالت ایده آل ، سیستم انتخابات ریاست جمهوری به یک رأی مردمی ملی تبدیل می شود ، با رأی گیری رتبه بندی شده برای اطمینان از پشتیبانی اکثریت.

دموکراسی ایالات متحده با چالش های بسیاری روبرو است. اما مشکل اصلی یک سیستم دو حزبی است که کشور را به دو حزب مجزا تقسیم می کند که نمایانگر دو دیدگاه رقیب در مورد هویت ملی است ، بدون وجود نگاه میانه و یک سیستم سیاسی که برای انجام هر کاری به سازش گسترده ای نیاز دارد. تا زمانی که این مسئله اساسی را حل نکنیم ، ما فقط در انتهای گره خورده یک حلقه درهم پیچیده خواهیم بود.

منبع: فارین پالیسی

 

ترجمه از محمد حسن گودرزی- روزنامه نگار حوزه بین الملل

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است

نظرات
آخرین اخبار