کد خبر: 10826
تاریخ انتشار: 23 مهر 1398 - 16:57
اسماعیل شمس
تحلیلی تاریخی بر جنگ ترکیه با کردها

فراتاب – گروه بین الملل: در آغاز سخن ذکر چند نکته ضروری است: نخست؛ اردوغان عملیات خود در شرق فرات را که غرب و کردستان سوریه هم نامیده می شود، چشمه صلح نامیده است. نتیجۀ این عملیات تا همین امروز صدها کشته و صدها هزار آواره بوده است. نیک پیداست که با کشتن و سوختن و آواره کردن مردم عادی و تیرباران کردن عزیزان آنها در جلوی دوربین رسانه ها به نام الله اکبر نه تنها هرگز صلحی برقرار نخواهد شد، بلکه تخم کینه و نفرت و جنگ بیش از پیش رشد خواهد کرد.

دوم؛ در جنگهای کلاسیک و سنتی معمولاً مردان در جنگ شرکت می کردند و کشته ها بیشتر مردان بودند و زنان و کودکان به بردگی و اسارت گرفته می شدند. کودک کشی و زن کشی حتی در نظر بزرگ ترین جنایتکاران تاریخ هم کاری ناپسند بود و از آن پرهیز می کردند. به همین سبب در ادبیات ملل مختلف همواره از تعبیر پدرکشی استفاده شده است. قتل زنان و کودکان که در جنگهای مدرن و هم اکنون در جنگ ترکیه علیه کردها شدت گرفته است؛ امری جدید است و از قضا داعش بیشترین استفاده را از آن کرد و بارها جلوی دوربین صحنه های تیر باران زنان و کودکان را نمایش داد. نکته تعجب آور آن است که الان نیروهای تحت امر ترکیه که گویا این سنت را از داعش به ارث برده اند، همین کار را انجام می دهند و در جاده رأس العین (سرکانی) جلوی دوربین و با ندای الله اکبر سه جوان کرد را با چهره های افروخته و با ادبیات کینه توزانه تیرباران کردند. همین ویژگی است که چهرۀ جنایتکاران جنگی معاصر را خشن تر و ضد انسانی تر کرده است. به یقین این افراد هرکه و هر چه باشند و از سوی هرکسی پشتیبانی شوند، چشمه صلح نخواهند بود و همین ویژگی ها این الزام را ایجاد می کند که جهان متمدن و آزاد در برابر آنها بایستد و اجازه ندهد مفاهیم صلح و برابری را با ریاکاری آلوده کنند.

سوم؛ ممکن است گفته شود که شورای دموکراتیک کردهای سوریه زنان و کودکان را مسلح کرده و چاره ای جز کشتن آنها برای مهاجمان نگذاشته است. بالاتر از آن در این سالها برجسته ترشدن نقش جنگجویان زن و جوان کرد این پرسش را پیش آورده است که کردان اساساً جنگجو هستند و حتی ترامپ هم آنان را تنها «جنگجویانی خوب» نامیده است. فهم این ابهام نیازمند شناخت جغرافیای تاریخی کردستان و به ویژه بخش کوهپایه ای و ساحلی آن در بین النهرین شمالی (سرزمینهای میان دجله و فرات) است. کردها در این نواحی با چشم انداز مرکب کشاورزی و دامداری علی العموم کشاورز- دامدار بودند و در چند ماه  گرم سال، کوچ محدودی به کوهستان داشتند. از سوی دیگر حاصلخیزی و خوش آب و هوایی این منطقه سبب شد که به بهشت خاورمیانه معروف و در طول تاریخ به مقصد یا معبر همه جهان گشایانی تبدیل شود که از غرب به شرق و از شرق به غرب حمله ور می شدند. کردها مانند هر کشاورز و دامدار دیگری بالذات جنگجویان خوبی نبودند؛ یعنی چشم انداز زیست و معیشت‌شان به هیچ وجه مجال جنگاوری به آنان نمی داد و به همین سبب در برابر جنگجویان صحرانورد و مهاجمان همواره بازنده بودند و هیچگاه در طول تاریخ نیز مانند آنان از سرزمین خود به شکل دسته جمعی به سرزمین دیگری حمله نکردند. با وجود این آنان برای حفاظت از خود و دامهایشان و کشتزارهای‌شان که هر از گاهی مورد هجوم صحراگردان قرار می گرفت، مجبور بودند، اسلحه داشته باشند.

تاریخ و فولکلور کرد سرشار از روایتها و داستانهایی است که نشان می دهند پدران کرد بارها در دفاع از آب و خاک و دام خود کشته شدند و تفنگ آنها را به ناچار زنان و کودکانشان برداشتند تا به دفاع برای بقا ادامه دهند. زیست در وضعیت جنگیِ ویژگی ثابت سرزمین آنها بود و این را هرکسی که تاریخ خوانده است به خوبی درک می کند. نماد زن اسلحه به دوش و سوار بر اسب در جامعه کردی امری اختیاری نبود، بلکه ضرورتی ناشی از حملۀ مداوم مهاجمان و برای دفاع از کشتزار و دام بود و همچنان هست. ادبیات و فولکلور زنانۀ کرد سرشار از صلح دوستی و مهربانی و عشق و وفاداری و دیگر دوستی است و این با خشونت و جنگ فرسنگها فاصله دارد، بنابراین جنگ نه انتخاب کرد که بر او تحمیل شده است.

چهارم؛ هرچند به سبب جغرافیای حاصلخیز و یگانه دجله و فرات، جنگ بخشی تفکیک ناپذیر از سرشت و سرنوشت آن بوده است؛ اما از سدۀ پنجم قمری و با تهاجم سلجوقیان به این نواحی جنگ در آنجا شدیدتر از گذشته شد و این، به سبب هجوم دسته جمعی ایلات غز و سلجوقی و استقرارشان در آن مناطق بود که بعد از آن هم با هجوم مغولان و تیموریان و تاتاران و عثمانیان ادامه یافت. جالب آن است که در میان حاکمان ترکیه کسی به اندازه اردوغان یاد و خاطره سلجوقیان را احیا نکرده و هیچ کس پیش از او خود را به عثمانیان و از طریق آنان به سلجوقیان پیوند نداده است. برای نمونه او سه سال پیش در یک سخنرانی که  رسانه ها آن را مخابره کردند، چنین گفت:

آنان (دشمنان) می‌خواهند ما تاریخ عثمانی و سلجوقی خود را فراموش کنیم، آن زمان را که پدران ترک ما بر سرزمینی امتداد یافته از آسیای مرکزی تا خاورمیانه تسلط داشتند. اردوغان و یارانش برای تثبیت و تقویت قدرت خود همزمان ازملی گرایی و مذهب و نمادهای اقتدار آن یعنی سلطنت سلجوقی و خلافت عثمانی و ابهت آن دو امپراتوری استفاده کرده اند و نگارندۀ این یادداشت هم به همین سبب چنان تیتری را برگزیده است.

سلجوقیانی که اردوغان به آنها افتخار می کند، البته جهانگشایان خوبی بودند زیرا خود و ایل و تبارشان را از مرزهای غربی چین و ترکستان به آن سوی فرات رساندند و همه را تحت سلطه خود قرار دادند؛ اما تاریخ‌نگاران آنان را با کشتار و غارتگری می‌شناسند و البته ضعیف کردن فکر فلسفی و علمی در دنیای اسلام و غالب کردن جزم اندیشی و خشک مشربی بردین و فرهنگ و کشتن آسان آدمها به نام دین از دیگر یادگارهایشان است. در این جا تنها به چند نمونه از کشتارهای آنان اشاره می شود.

پیش از هجوم سلجوقیان مناطقی که الان جنگ در آنها جریان دارد، جزوی از قلمرو دولت کردتبار مروانی به مرکزیت دیاربکر بود. برای نشان دادن میزان آبادی و رفاه و تساهل و تسامح دینی این قلمرو بخشهایی از سفرنامه ناصرخسرو، فیلسوف و شاعر پرآوازه، که در سال 438ق/ 1046م از دیاربکر دیدار کرده و با نصرالدوله مروان فرمانروای صاحب نام آن جا ملاقات کرده است، عیناً نقل می شود: «من فراوان شهرها و قلعه‌ها دیدم در اطراف عالم، در بلاد عرب و عجم و هند و ترک، مثل شهر آمد هیچ‌جا ندیدم که بر روی زمین چنان باشد، و نه نیز از کس شنیدم که گفت: چنان جای دیگر دیده‌ام.» او بخشی از ویژگیهای آمد (دیاربکر) را چنین می نویسد: «بیرون از این شهرستان در ربض، کاروانسراها و بازارها است و گرمابه‌ها و مسجد جامعی دیگر است که روز آدینه آنجا هم نماز کنند و از سوی شمال سوری دیگر است که آن را محدثه گویند؛ هم شهری است با بازارها و مسجد جامع و حمامات؛ همه با ترتیبی خوش نزدیک مسجد کلیسایی است عظیم به تکلف هم از سنگ ساخته و زمین کلیسا مرخم کرده به نقش‌ها و برطارم آن، که جای عبادت ترسایان است.» (سفرنامه ناصر خسرو، 12-14).

پیشقراولان سپاه سلجوقیان؛ یعنی غزها در سال 434ق/1042م برای نخستین بار وارد دیاربکر شدند. این افراد نخستین گروه از ترکان بودند که به این سرزمین هجوم بردند. ابن ازرق می نویسد: «و کان هذا اول ظهور الترک بهذه الدیارو لم یکن رأو صورهم» (ابن ازرق، تاریخ الفارقی، 161). ترجمه: این زمان، نخستین باری بود که ترکها در در این دیار (دیاربکر و اطراف آن) دیده شدند و هیچ کس پیش از این چهرۀ آنها را ندیده بود. پس از آن نخستین سلطان سلجوقی، طغرل بیگ در سال 448ق/1056م (ده سال پس از سفر ناصر خسرو)، به این منطقه حمله برد و غارت و کشتار کرد. بخشی کوچک از کشتار و غارتگری او به نقل از ابن اثیر چنین است:

طغرل پس از تصرف و غارت جزیرۀ ابن عمر به یکی از دیرهای مسیحیان که 400 راهب در آنجا پناه گرفته بودند، حمله کرد و 120 نفر از آنان را سر برید و از بقیه هم برای زنده گذاشتن‌شان مقادیر زیادی طلا و نقره گرفت (ابن اثیر، الکامل، 9/630).

سلطان ملکشاه در سال 478ق/1066م فخرالدوله ابن جهیر را با سپاهیان ترک و عرب مأمور تصرف دیاربکر و انقراض دولت منطقه ای مروانیان کرد. او باغها و درختان و کشتزارهای دیاربکر را قطع و نابود کرد و مردم را در سور (قلعۀ آن) محاصره نمود. با تداوم محاصره و کمبود آذوقه، گرسنگی بر ساکنان شهر فشار آورد و آنها در آستانۀ مرگ قرار گرفتند. با وجود این مقاومت کردند و حاضر به تسلیم نشدند. سرانجام با خیانت برخی افراد سور سقوط کرد و ترکان بر دیاربکر مسلط شدند. پس از آن فخرالدوله میافارقین، پایتخت مروانیان و جزیره ابن عمر، پایتخت دوم آنان  را محاصره و آنجا را هم با خیانت تصرف کرد. او پس از تصرف این دو شهر و کشتار و غارت مردم حکومت مروانی را منقرض نمود و اموال بازمانده از مروانیان را نزد سلطان ملکشاه سلجوقی فرستاد (ابن اثیر، 10/143-144).

در سال 486ق تاج الدوله تتش، برادر ملکشاه و فرمانروای شام از حلب به حران و رها و از آنجا به نصیبین رفت. او شهر را محاصره کرد. مردم مقاومت کردند و تسلیم نشدند. تتش شهر را پس از جنگی شدید با زور تصرف کرد و مردم زیادی را قتل عام نمود و اموال آنها را به غارت برد و کارهای زشتی را هم مرتکب گردید. تتش پس از آن شهر را به امیر محمد بن شرف الدوله عقیلی از امیران عرب تسلیم کرد (ابن اثیر، 10/219-220).

با رفتن سلجوقیان، مغولان، تیموریان و تاتاران، آق قویونلوها و سرانجام عثمانی ها پا در جای پای آنان نهادند و کمتر صفحه ای از تاریخ را می توان یافت که ردپایی از جنایتهای برخی از سلاطین خلفای ضعیف کش آنها در آن نباشد. با حذف سلطنت و خلافت و پدید آمدن جمهوری ترکیه کردها انتظار داشتند که جمهوری مدرن کمی برای آنها زندگی آرام و برابری را به ارمغان بیاورد؛ اما چنین نشد و این بار بدتر از پیش نه تنها جان و مال که زبان و فرهنگ آنها نیز در معرض پاکسازی قرار گرفت. امروز نیز اردوغان با تجمیع همه تجربه های پیشینیان اعم از خلافت و سلطنت و جمهوری و همه ایدئولوژی های متضاد موجود اعم از کمونیسم و اسلام و ناسیونالیسم تلاش گسترده ای را برای پاکسازی قومی و نژادی و فرهنگی کردها آغاز کرده است که در طول تاریخ بی سابقه است.

هدف از نگارش این یادداشت استفاده از تاریخ برای منویات قومی و مذهبی، چنانکه اردوغان و یارانش می کنند، نیست؛ بلکه ارائه قرائتی درست و مستند از این تاریخ است و دلیل آن هم یکی این است که این روزها تاریخ نه تنها توسط اردوغان و ذینفعان در تحریف آن بلکه حتی توسط فردی چون ترامپ هم  به سبب همان شنیده ها تحریف و وارونه می شود. مهم تر از آن، این روزها به ریشه های بحران کنونی ترکیه و کردها که بیش و پیش از هر چیز تاریخی است به هیچ وجه اصالت داده نمی شود. در طول تاریخ سرزمینی که اکنون مورد یورش ترکیه قرار گرفته، هرچند خاستگاه و مأوای بخشی از کردها بوده، اما همواره رنگین کمان زیست همزمان مردمانی با ادیان و مذاهب و زبانهای گوناگون نیز بوده است. این مردم در غیاب قدرتهای سیاسی و نظامی و ایدئولوژیهایی که مشروعیت دهندۀ آنها بودند، همیشه با هم در صلح و صفا زندگی می کردند. تاریخ به ما می گوید که دست کم در هزارۀ اخیر هرگاه سلطان یا خلیفه ای آزمند و مستبد یا ایدئولوژی ای که مشروعیت بخش او بود، نمی بودند، هرگز جنگی هم در این مناطق نبود و این، آنان بودند و هستند که تسامح دینی و همزیستی مسالمت آمیز میان مردم را بی درنگ به جنگ و ناامنی تبدیل کردند و همچنان می کنند به همین سبب این یادداشت مستند و تاریخی بیش از هر چیز از پدرکشی های هزار سالۀ خلیفه و سلطانهایی  پرده برمی دارد که امکان صلح و همزیستی را در این سرزمین از بین بردند و نیز افرادی که با اتکا به برخی ایدئولوژیهای سیاسی، قومی و دینی خودمحور، دگر ستیز و همانند ساز مانع زندگی آرام مردم با همه گرایشهای متنوع دینی، قومی ، زبانی ، فکری و سیاسی شدند و آنان را به راهی دیگر کشاندند. همچنین این یادداشت دفاعیه ای از مردم عادی ساکن آن مناطق اعم از کرد، ترک، عرب و سریانی با ادیان و مذاهب مختلف (مسلمان، مسیحی، یهودی، ایزدی، علوی و دیگر نحله های دینی) است که پدران آنها درهر برهه ای از تاریخ هم که وارد آن سرزمین شده باشند، امروز بخش از آن و شهروند و ساکن آن می باشند و نباید از تاریخ علیه  موطن و زندگی آرام آنان در آن بهره برداری کرد.

نکته آخر این که نویسنده یادداشت نه فردی سیاسی است و نه هوادار حزب و دسته و ایدئولوژی خاصی ولی به عنوان یک محقق تاریخ و فرهنگ تنها از منظر حق تاریخی «انسان بما هو انسان» برای یک زندگی آرام و انسانی و طبیعی آرزو می کند که روزی کسی مانند آبی احمد، نخست وزیر اتیوپی که به خاطر برقراری صلح در کشورش (با 110 میلیون جمعیت، 48 زبان بومی و هشتاد هزار گروه قومی و قبیله ای) و صلح با اریتره برنده جایز صلح نوبل شد، در میان سیاستمداران ترکیه پیدا شود و به این  پدرکشی و جنگ هزار ساله خاتمه دهد. ای کاش سیاستمداران، روشنفکران، روحانیون و دانشگاهیان ترکیه و طرفدارانشان در دیگر نقاط صدای خود را بلند کنند و از دولت ترکیه بخواهند راه آشتی را (نه آشتی از راه جنگ) برگزیند. جناب اردوغان و حامیانش بدانند که با پدرکشی و نسل کشی و تبعید و آواره کردن کردها و جایگزین کردن دیگران در سرزمین آنها هرگز آشتی برقرار نخواهد شد که اگر شده بود، سلطان ها و خلیفه های قدرتمندترپیش ازاو مانند طغرل، چنگیز، تیمورو سلیمان و دیگران برقرار کرده بودند و مهم تر از همه به قول فردوسی، «پدرکشته را کی بود آشتی». با وجود این، مردم کرد ترکیه و سوریه به رغم این سخن فردوسی  با آن همه ستم و جنگی که درحقشان انجام شده است باز هم  مدافع «صلح و دموکراسی» و خواستار آشتی هستند و این از عجایب تاریخ است که ملتی آن همه ظلم ببیند؛ اما همچنان ندای آشتی سر دهد. قدر این نسل را بدانید و با او منصفانه و با رعایت حقوق متقابل آشتی کنید. اگر با این نسل آشتی نشود و این گونه پاکسازی قومی و نسل کشی در کردستان سوریه ادامه یابد، نمی توان نگران فرزندان این نسل نبود. تا دیر نشده است به این جنگ نابرابرکه جزاستعمارگران و اسلحه فروشان برنده دیگری ندارد، پایان دهید.

 

نویسنده: اسماعیل شمس

بازنشر مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلاملانع است

نظرات
فاروق
| |
2019-10-23 12:24:30
عالی بود
آخرین اخبار